Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

۵۳ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دو برداشتِ شخصیِ بنده از فضای اکثرِ کنسرت های کشور به سبکِ یجوری:
1. اونجایی که توش جیغ و داد میکنن، اگه اتاقِ زایمان رو فاکتور بگیریم که مبادا به کسی بربخورد، بانجی جامپینگه! اونجا رو ساختن که بری گسسته شی از جیغ و داد و هیجان و هرچی؛ ملت خدا تومن پول نمیدن واسه بلیطِ VIP عه کنسرت، که بیان جیغ و داد های شما رو گوش کنن! داری اشتباهی جیغ میزنی خانم محترم! ناقوسأ شک نکن تا شعاعِ 37 متریت کسی مشتاقِ شنیدنِ صدای جیغ های فرا بنفشت نیست! به والله نیست! به پیر به پیغمبر نیست! 
2. کنسرت چیست؟! مقداری جیغ و داد و هورا و کف و سوت و هر صدای ناهنجاری که میشود از دهانِ آدمیزاد در بیاید که حتی میتواند شبیهِ صدای آدمیزاد هم نباشد، است که در آن میان، صدایی ضعیف و ته چاهی از سوی استیج به گوش میرسد که گویا او را خواننده مینامند! 

+ الآن یه سری میان میگن حنجره ی خودشه! میخواد جیغ بزنه! میتونه جیغ میزنه، میتونی جیغ بزن! چرا آزادیِ جیغِ بقیه رو خدشه دار میکنی؟! 

  • Neo Ted


میدونی چیه داغان؟! اشتباهِ من این بود که تو رو مثلِ بقیه نمیدونستم! فکر میکردم با بقیه فرق داری! تصورم از تو یه دخترِ خاص بود که یه چیزایی تو مغز و قلبش داره که بقیه دخترا ندارن! ولی خب! من گــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو [ منتظرِ چی هستی واقعأ؟! اینقدر داغانی؟؟! ] جه [ خیط شدی حالا؟! گوجه بخور حالاع ] خوردم خانم! من گوجه خوردم جماعت!! توعه لَنَتی نه تنها خاص نبودی، بلکه به مراتب نسبت به بقیه داغان تر بودی! برو دگه نبینمت! رنگت رِ نبینم! منم میرم تو همین جنگل پشتی عه خودم رو با عسل خفه میکنم، بعد هم پرت میکنم خودم رو تو رودخانه تا ماهی های پیرانا بخورن منو تا دلت خونَک بشه! حالا اینکه چجوری بعدِ خفه شدنم خودم رو میندازم تو رودخانه به خودم مربوطه! تو رو سَنَنَه؟! 


+ چند وقت بود بعد از خوندنِ پست های برخی از بزرگوارانِِ وب نویس، مبنی بر شکستِ عشقی و عاطفی و اینا، با خودم فکر کردم اگه من شکست عشقی بخورم چه پستی مینویسم؟! بعد اینا اومد تو ذهنم! حالا که ما خدا رو شکر هنوز شکستِ عشقی نخوردیم! از بس باحال و خفن و لاکچری و باهوش و ایناییم! البته این هم که تا حالا عشقی نبوده که بخواد شکستش هم باشه، تو این جریانِ عدمِ شکست بی تأثیر نبوده ها! ولی خب جیزی از ارزش های بنده کم؟! نمیشه داداش! خلاصه که اگه شکستِ عشقی مِشقی چیزی خوردین خدایی نکرده، این متن هست! ینی پلاستیکش کنده نشده هنوز! فقط یه آقا دکتر هفت بار باهاش شکست عشقی خورده و تا مرزِ خودکشی رفته و جرئت نداشته و برگشته! به همین سقفِ ترک خورده ی روی سرم! 


  • Neo Ted

                 


بچه که می‌خواهد راه بیفتد، بابا دستش را می‌گیرد و می‌گوید: «علی بوگو بابا!» و با این کار هم «علی، علی» یاد بچه می‌دهد و هم از زمین بلندش می‌کند و تاتی‌تاتی می‌بردش. به مرور خودش علی می‌گوید و تاتی‌تاتی می‌رود و خلاصه راه رفتن بلد می‌شود؛ جوری که در آینده پدر این بابا را هم درمی‌آورد و آتش می‌سوزاند و فرار می‌کند و حالا بابا هرچی تاتی‌تاتی می‌کند، به او نمی‌رسد؛ البته جور دیگر هم می‌شود نگاه کرد که عصای دست این بابا می‌شود و در پیری تاتی‌تاتی بابا را حرکت می‌دهد.

نه ما بابا هستیم و نه شما بچه. در مثال جای هیچ مناقشه و دعوا-مرافعه و مشاجره نیست. بابا نکات تئوری و  کاربردی است که شما شبانه‌روز در حین هواخوری، در این فضای نسبتاً مجازی می‌بینید و استفاده می‌کنید و فیضش را می‌برید، بچه اما عمل کردن شما به آن‌هاست.

شما هر روز ساعت‌هایی را در این فضای نسبتاً مجازی کیف می‌کنید و عشق و در جوار دوستان‌تان خوشید به هرحال. اگر غرض همین عشق و کیف و حال باشد، خیلی خب! فضا را فراهم کرده‌ایم که چهار صباحی در کنار هم خوش باشیم و گل بگوییم و گل بشنفیم. اگر غرض نوشتن درست و درمان است که بفرما، باز سفره‌ای پهن شده مثالِ سفرۀ اعیان، پر از اطعمه و اشربۀ دنیوی و اخروی برای محک زدن خودتان؛ تناول بفرمایید و کیفش را ببرید.

اگر تاکنون ایده‌ای به ذهن‌تان رسیده که هیچ، بسم‌الله، ادامه بدهید. اگر ایده‌ای به ذهن‌تان نرسیده، استندآپ کمدی‌ها را دیده‌اید این شب‌ها و آن شب‌ها؟ برای این‌که طرف راه بیفتد و ترسش جلوی مخاطبان ریخته شود، به‌شان پیشنهاد می‌کنند که اول از خاطرات خودشان بنویسند. طرف در نوشتن خاطرات خودش که دیگر درنمی‌ماند. در اجرا هم که اگر نتواند خاطرات خودش و جایی که خودش در آن حضور داشته است را به تصویر بکشد که دیگر ول‌معطل است.

پیشنهاد ما این است که اگر ایده دارید خودتان، بسم‌الله، اگر ندارید از خاطرات طنز و بامزۀ خودتان بنویسید، کمی اغراق در شخصیت‌ها به اضافۀ کلمات طنز و من درآوردی به آن اضافه کنید تا خلاصه فضایی مفرح و دل‌چسب را در کنار هم تجربه کنیم. حتماً خاطرات شاد و مفرح و باصفا و شادی‌آور و فرح‌بخش و نشاط‌‌آور و نشاط‌انگیز دارید، نه؟ اگر ندارید آدم نیستید؛ فرشته‌اید.


+ هنوز تا شروعِ مسابقه وقتِ نسبتأ زیادی مونده؛ ولی خب هرچه زودتر شروع به نوشتن کنید بهتره.

  • ۰۸ تیر ۹۶ ، ۱۵:۴۳
  • Neo Ted

پسره هیچ کثافت کاری ای نبوده که نکرده باشه! هیچ نوع رابطه و عملِ نامشروع و کثیفی نبوده که امتحان نکرده باشه! در لجن بودن هم با اختلافِ قابل توجهی از خودِ لجن، لجن تره؛ جوری که الآن لجن میتونه بره اعادهٔ حیثیت کنه از من تو دادگاه که آبروش رو خدشه دار نمودم، بعد ازش میپرسی معیارهات واسه ازدواج چیه؟! صداش رو صاف میکنه و سینه ستبر میکنه و میگه: ایمان، اخلاق، صداقت، وفاداری، حجاب [ ترجیحأ چادر ]! یجورایی همون ایمان تقوا عملِ صالحِ خودمون! یا گفتارِ نیک، پندارِ نیک، کردارِ نیک به عبارتِ ایرانیزه! 

یکی هم نیست بهش بگه آخه کَهیر! مادر زادی وقیحی یا واسه گنجاندنِ این حجم از وقاحت و رو، تمرین و ممارست هم به خرج دادی؟! تو مرزهای داغانیَّت رو به تنهایی جابجا نمودی دیگر!


+ داغان بر دو نوع است! داغانِ به معنای خوب و باحال و داغان به معنای بد و کهیر و همینجور آدمای تو پست! روشن سازی کردیم که سو برداشت نشه از کلمه ی داغان! 

  • Neo Ted

                   


در راستای نمک شو، میرزای اصفهانیمون یه سلسله یادداشتِ کاربردی نوشتند که به شدت توصیه میکنم مطالعه کنید‌؛ احتمالأ اگه شرکت نکرده باشید تو مسابقه، نظرتون تغییر میکنه. البته اگه بخواید! 


+ پوستر هم زدیم! حال کنید وجدانأ :)) میتونید واسه اطلاع رسانیِ مسابقه ازش استفاده کنید.


  • Neo Ted


بعد از یک ماه فشار و سختیِ ناشی از فصلِ امتحانات اونم با چاشنیِ روزه داری، طبیعتأ روستایِ خونم کم شده بود و به چنین ریکاوری ای نیاز داشتم! خدا رو شکر خوب بود. 

در طیِ این سفر واستون سوپرایز آماده کردم که تصویرش رو در ادامه خواهید دید:



با جنابِ الاغ آشناتون میکنم! خر جان! دوستانِ وبلاگیم! دوستانِ وبلاگیم! خر جان!

من هربار که تو عمقِ چشم های این الاغ نگاه میکنم به مظلومیتِ جامعه و صنفِ خر ها پی میبرم! وجدانأ ظلم های زیادی در طولِ تاریخ به این حیوانِ نجیب شده! بفرما! الآن تعجب کردید که من بهشون گفتم نجیب! همین تعجب داره مظلومیت خرها رو به اثبات میرسونه. چونکه لقبِ نجیب ابتدا واسه خرها بود! این اسب های سلطنتی و بورژوازی به واسطه ی طبقه ی اشرافی گری ای که داشتند و ثروتمند بودنشون این لقب رو دزدیدن و به اسمِ خودشون ثبت کردن. الاغ ها هم که از طبقه و قشرِ کارگر بودن و در برابرِ طبقه ی اشرافی هیچ کاری نتونستن بکنن! اینکه از اسم و کلمه ی خر به عنوان فحش و توهین به عقل و شعور و آیکیو عه شخصی استفاده میشه هم خودش نوعی ظلم و ستم علیه جامعه ی خر هاست و مهرِ تأییدی بر بدبختی و فلاکتِ تاریخیِ خر ها! همین الاغی که تو عکس هست و متعلق به پدر بزرگِ بنده س، تواناییِ این رو داره یه مسیرِ ده بیست کیلومتریِ فوق العاده پیچیده و جنگلی رو به وسیله ی راننده ش بره، و تنهایی خودش اون مسیر رو برگرده! مسیری که من توش گم میشم! شماها هم میشید قطعأ! من شما رو میشناسم! خلاصه این موجودِ نجیبِ باهوش رو اذیت نکنید! به اندازه کافی تاریخ اذیتش کرده!

تصویرِ آخر و من و آبی و آبی و تکه ای ابرِ فوت شده:



+ نمک شو رو فراموش نکنید! نیاز به حمایت داره تا باحال شه!

  • Neo Ted


بیانیهٔ شمارهٔ 1

بیانیهٔ شماره 2

توصیهٔ شمارهٔ 1

سلام.

خب تابستون شروع شده و فصلِ گرمیه! و چه خوب که این گرما به فضای بلاگستان هم منتقل شه! در همین راستا تصمیم به برگزاری یه مسابقه ی وبلاگی گرفتم. مسابقه‌ای که با همکاریِ هرچه بیشتر بلاگران عزیز میتونه بزرگ و بزرگتر بشه. توی این پست قرار هست که ماهیت و اهداف این مسابقه رو براتون بگم و همه رو به شرکت توی این مسابقه دعوت کنم.

  • Neo Ted

اینکه میگن ما امنیت داریم الکیه دوستان! من اینا رو میشناسم! شما که از پشتِ پرده خبر ندارین! ولی من خبر دارم! مثلأ همین چند وقت پیش که زیرِ چرخ دنده های امتحانات داشتم ترک برمیداشتم، رفتم به سمتِ پنجره تا پرده رو کنار بزنم و از پشتش آگاه شم! در همین حین هوایِ آسمانِ عاشقان را که سیاسی نیست را نظاره ای بکنم که چشمتون روزِ بد نبینه! با صحنه ای مواجه شدم بس not found 404 ! یکی نیست بگه خواهرِ من! همشهری! هم محله ای! همسایه! هم وطن! این چه وضعِ رعایتِ شئوناته؟! خا من الآن شئوناتم ترک برداشت که! من که دیگه اون آدم سابق نمیشم که! شئوناتت رو کن اونور حداقل که شاعر در این مواقع میفرماد: هشدار که شئوناتِ ما را نخراشی! البته سریعأ واکنش نشون دادم و پرده رو کشیدم  و به این نتیجه رسیدم پشتِ پرده هیچ وقت جایِ خوبی نیست! شما هم طرفش نرید که شئوناتتون منهدم میشه!  واسه هوا خوری هم برید کوهی دشتی جنگلی جایی! پنجره ها دیگر امن نیستن!

در آخر هم سلامی کنیم به مهندسینِ شهر سازی و ساختمان سازی که طوری ساختمان میسازن که ویو عه آپارتمان روبروئی، اتاق خوابِ خیلی راحت و صمیمیِ همسایه ی ماست و این ویو تو حلقِ ویو عه ماست!

 خدا قوت ویو ساز!

خسته نباشی منهدم کننده ی شئونات!

سلام داغان!



  • Neo Ted
این ردِ قالبِ جدید و دادنِ رأی قاطع به مخالفتش، من رو یادِ چند وقت پیش تو سِنا انداخت! اونجا که فقط من و سناتور برنی سندرز به اعمالِ تحریم های جدید علیهِ ایران رأی منفی دادیم و 98 نفر باهاش موافق بودن! 
خلاصه بنده تسلیمِ رأی اکثریت هستم! :))

* پستِ قبلی 
* موقت
  • ۰۳ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
  • Neo Ted

فکر کنم تاریخ ببخشید های زیادی به مقامِ زن بدهکار باشه.


اگه از بچگی آروم و صلح طلب بودی و شدی اسیرِ یه وحشی ببخشید...

اگه این چند هزارسال سختی ای که کشیدی قابلِ حل بوده با ببخشید، ببخشید...


  • Neo Ted