نقدی بر بافتِ شهری با طعمِ تخیل
اینکه میگن ما امنیت داریم الکیه دوستان! من اینا رو میشناسم! شما که از پشتِ پرده خبر ندارین! ولی من خبر دارم! مثلأ همین چند وقت پیش که زیرِ چرخ دنده های امتحانات داشتم ترک برمیداشتم، رفتم به سمتِ پنجره تا پرده رو کنار بزنم و از پشتش آگاه شم! در همین حین هوایِ آسمانِ عاشقان را که سیاسی نیست را نظاره ای بکنم که چشمتون روزِ بد نبینه! با صحنه ای مواجه شدم بس not found 404 ! یکی نیست بگه خواهرِ من! همشهری! هم محله ای! همسایه! هم وطن! این چه وضعِ رعایتِ شئوناته؟! خا من الآن شئوناتم ترک برداشت که! من که دیگه اون آدم سابق نمیشم که! شئوناتت رو کن اونور حداقل که شاعر در این مواقع میفرماد: هشدار که شئوناتِ ما را نخراشی! البته سریعأ واکنش نشون دادم و پرده رو کشیدم و به این نتیجه رسیدم پشتِ پرده هیچ وقت جایِ خوبی نیست! شما هم طرفش نرید که شئوناتتون منهدم میشه! واسه هوا خوری هم برید کوهی دشتی جنگلی جایی! پنجره ها دیگر امن نیستن!
در آخر هم سلامی کنیم به مهندسینِ شهر سازی و ساختمان سازی که طوری ساختمان میسازن که ویو عه آپارتمان روبروئی، اتاق خوابِ خیلی راحت و صمیمیِ همسایه ی ماست و این ویو تو حلقِ ویو عه ماست!
خدا قوت ویو ساز!
خسته نباشی منهدم کننده ی شئونات!
سلام داغان!
- ۹۶/۰۴/۰۴