Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

۳۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۴
  • Neo Ted

+ یه حرفی خیلی وقته تو گلوم گیر کرده و میخوام بگم بهت، ولی نمیشه! سخته!

- چی شده تِد؟؟!! چرا اینجوری میگی؟! 

+ میدونی چیه؟! بعضی حرفا گفتنشون از غنی سازیِ اورانیوم هم سخت تره! هی باید تو دهنت مثل سانتریفیوژ بچرخونیش و فکر کنی این حرف چه تبعاتی میتونه داشته باشه و عکس العملِ طرف مقابلت چیه! این حرفمم مثل همونه!

- داری نگرانم میکنی کم کم تِد! لطفأ حرفتو بزن! اینجوری اذیت میشم!

+ رفتن همیشه سخت بوده! واسه هر دو طرف! ولی گاهی اوقات واقعأ اجتناب ناپذیره! یعنی نمیشه نرفت! باید رفت! این رفتن واقعأ لازمه! واسه هر دو طرف!

- هیچ میدونی داری چی میگی لعنتی؟! یعنی چی این حرفا؟!! تو نبودی میگفتی چرخشِ زمین به دورِ خودش وقتی پیشمی آرومتر میشه؟! توئه دیوونه نبودی میگفتی حاضری دیفتری بگیری ولی منو از دست ندی؟! شوخی بود همه ش؟؟! تو نمیدونی چقدر دوستت دارم؟؟؟!! چرا اینجوری میگی؟!! قلبم داره میزنه بیرون!!

+ میدونم! اینا همه رو میدونم! ولی چیکار کنم؟! باید برم!! نمیشه نرم که! میذاری برم حالا؟؟!

- کجا میخوای بری نامرد؟! کجا؟؟؟!

+ قربونت! میذاری؟؟!! D:

[پس از پرتابِ چند عدد بالش و لیوان و چک و لگد، نامبرده یاد گرفت دیگر از این لوس بازی ها در نیاورد و از کرده ی خویش نادم گشت]


+ بی مخاطب بود! میتونید باور نکنید! :)) ولی بی مخاطب بود! 

  • Neo Ted
در رابطه با شکرِ جدیدی که ترامپ خورده، به عنوان یه سناتورِ قاطع و وطن پرست و ایران دوست نتونستم بی تفاوت باشم و در اسرع وقت یه تماس با دونالد داشتم و بهش گفتم: فکر کردی با این کار خیلی لاتی؟!! تو هنوز واسه ما همون شکلاتی! از نوعِ قهوه ایش! اونم سوخته و توالتی طور! شکلاتِ خاصی که مخصوصِ رژیمِ خاصِ خودته و مثل وعده ی غذایی هرچند وقت یه بار میخوری و ازش سیر نمیشی! قطعأ بازم از این شکلات خواهی خورد و ازش  زده نمیشی! چون معده و روده هات عادت کردن به طعمش. شرطی شدی به خوردنش! 
هنوز اجازه حرف زدن بهش نداده بودم و کف کرده داشت گوش میداد که با این حرفم تیر خلاصو زدم بهش:
ببین داغانِ روان پریشِ عقده ای! هرچی بینِ من و تو بود تموم شد! دیگه رفاقتی بین ما وجود نداره! اون لابی هایی هم که واسه رئیس جمهوریت کردم کوفتت شه! حناق شه بچسبه تنِ گلوت گواتر بگیری!! اون دعوا هایی که تو مدرسه بعد زنگ آخر بخاطر رفاقت باهات کردم هم کزاز بشه بیفته به جانت داغان! چقدر نمره ها و انضباطم بخاطر توئه چلغوز اومد پایین که تهش اینجوری به کشورم و مسلمون ها ضربه بزنی!! 
ببین اون ساندویچ هایی که تو زنگ تفریح ها باهات نصف کردم هم انگل بشه بیفته به روده هات! چقدر کتلت دادم بهت نامرد! کتلت نشناس!! 
تو تف هم بلد نبودی بندازی خودم بهت یاد دادم، تو رو چه به پولدار شدن و ریاست جمهوری! من بهت یاد دادم چجوری زمین های خالی و بی سکنه رو تو شمالِ میشیگان و غربِ کالیفرنیا و جنوبِ شرقیِ واشنگتن بخری که هیچکس فکرشم نمیکرد یه روز خیابون اصلی از کنارشون میگذره! من بهت یاد دادم داغان!! خلاصه که کوفتت شه همه ش! در آخر هم بهت بگم که هم از تلگرام بلاک و ریپورتت کردم، هم دادم رفقا بلاکت کنن تا کلأ ریپورت شی! اینستا هم دادم بروبکس بریزن تو پیجت طرحِ ده هزارتا صلوات راه بندازن بره تو چشت! شماره زنتم دادم به عنوان فروشنده ی ترشی تو واشنگتن پست تبلیغشو زدن! اون دخترتم... استغفرالله!! 
دیگه هم بهم زنگ نزن!
بای فور اِوِر داغان!!! 

بعدِ این قطع رابطه دونالد قطعأ افسرده و سردرگم خواهد شد و احتمالِ خودکشی و زدنِ رگ هم هست! من وظیفه م رو انجام دادم در این موضوع! 
شما هم راضی باشین!
+ این تظاهرات رو هم من راه انداختم! 
  • Neo Ted

باران چیست؟! ریزشِ قطراتِ اشک هایی که هشت میلیارد انسان، گاهی اوقات، توانِ ریزششان را ندارند! 

باران چیست؟! نمادِ رحمت و مهربانیِ خداوند که شاملِ حالِ همه ی آن هشت میلیارد انسان میشود!


شاید حرفم علمی و منطقی نباشد؛ ولی من به آن ایمان دارم و گاهی ایمان، حد و چارچوب های منطق را به رسمیت نمیشناسد و حرفم این است که باران همان قطراتِ اشک و بغض های زندانی شده در قفسه ی سینه یِ انسان هاست که از آسمان میبارد و از آن جهت نمادِ مهربانی و رحمت است که اگر خداوند این قطراتِ اشک و بغض ها را از درون انسان ها بر سرشان جاری نمیساخت، نسل کشیِ عظیمی در جهان رخ میداد که دلیلش، خفگی بر اثرِ بغض و اشک های دفن شده بود! 

همه ی ما این بغض و اشک های دفن شده را داشتیم و داریم و میدانیم چقدر تحمل کردشان سخت است؛ ولی من ایمان دارم اگر لطف و مهربانی خداوند نبود، زنده از زیرِ فشارِ این حجم از بغض و درد بیرون نمی آمدیم! 


باران چیست؟! ریزشِ اشک های دفن شده در قفسه ی سینه ی انسانِ ضعیف، از ابرِ بی مرزِ مهربانیِ خداوندِ کریم.


حال شما بگویید؟! باران چیست؟!

  • Neo Ted

یادم باشد هیچگاه به صدایِ کف زدن های جماعتِ احمق و خودشیرین، پشتم را گرم نکنم؛ که اگر کنم، روزی پشتِ سرد شده و بی روحم را درونِ تابوت و بر بالای همان دست های کف زده به گورستان خواهند برد.

  • ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۲۹
  • Neo Ted

خب یه توضیح بدم اولِ پست! بخاطر امتحانات و نمونه سوالات و اینا، وارد گروه دانشگاهمون شدم و خب تو تلگرام اسم کاربریم 151 هستش بنا به دلایلی شخصی! خب حالا اصلِ کاری:


+ آقا آقا

با صدای بلند تر آقا ببخشید! آقااا! 

همچنان بی اثر!

با صدای معمولی! آقای 151!

- خب همون اول بگید 151 دیگه :)) بفرمایید؟ کاری داشتین؟؟

+ میشه بیاید این صندلی جلویی ما بشینید؟ 

یه نگاه بهش انداختم یه نگاهم به خودم، فهمیدم واسه چی میگه! رفتم نشستم جلوش! حالا فقط ببینید چی گفت پشت سرم؛ صندلی پشتی:

+ واااای خدااا! اینوووو! چه قدش بلنده!!

- آرهههه! خیلی خوبه! خوراکه پوششه!

+ واااای خدا! این [این با منه ها رسمأ] چقدر خوبه!!! تا الان کجا بود!! چه تقلبی بزنم مننن!


و من در اون لحظه خودمو به کوری و کری و فلج مغزی و اطفال زدم که مثلأ متوجه حرفش نشدم و داغان طور به ادامه ی برنامه و امتحانمان پرداختیم :|


خداییش دیگه به عنوان یک ابزار و پوشش واسه تقلب ازمون استفاده نشده بود که شد! به حولِ قوه در آینده واسه سپر انسانیِ داعش استفاده نشیم صلواتی مرحمتی فرمایید!


  • Neo Ted

خب سلام!

خدمتتون رسیدم واسه بحثِ این هفته!

بدون هیچ حرفِ اضافه و چرت و پرتی، میرم سر اصل مطلب!

اگه یه روزی بچه تون [که الان اکثرتون ندارید ولی واسه آینده] یا برادر یا خواهرِ کوچیکترتون بخواد بلاگر شه و وارد بیان شه، و بخواید پنج تا نصیحت (توصیه حتی) درمورد این فضا و وبلاگ نویسی و هرچی که مربوط به اینجاس بهش کنید، چی میگید بهش؟!

فقط 5 تا : )

ممنون میشم نظرتون رو بگید : )

  • Neo Ted


به تک تکِ لایک های شما برای فراهم سازیِ زندگیِ خوب و بی درد سر برای این دختر نیازمندیم!

هر لایک یکی از بدبختی های این دختر رو رفع میکنه!

یکی بی پولیشو

یکی آواره بودنش

یکی گرسنگیش

یکی بی سوادیش

یکی کمبود محبت

یکی بیماری هاش

یکی...

هر لایک، برای حلِ یک مشکل!

بشتابید!


+ ای کاش فقط لایک کننده ی بدبختی های دیگران نباشیم! در حدِ توان، کمکِ واقعی هم کنیم! 


  • Neo Ted

دوره ی ابتداییِ مدرسه واسه من یکی از بهترین و خاطره انگیز ترین بخش های زندگیم بوده؛ مثلِ اکثر آدما! وقتی به خاطرات و شخصیتم تو اون روزا فکر میکنم ناخودآگاه یه خنده میاد رو لبم که شاید از روی حسرت باشه که چقدر حال میداد اون موقع و چقدر حال نمیده الان! چقدر باحال بودیم اون موقع و چقدر باحال نیستیم الان! خلاصه که خیلی تغییر کردم و این پوست اندازی و تکاملِ جسمی و فکری منجر به باز شدنِ دیدم نسبت به جهان و یه سری حقایقِ کثیفِ دنیا شد که مستقیمأ روی حال و وضعِ زندگیم تأثیر داشت!

بگذریم! میخوام یه خاطره بگم از کلاس اول ابتداییم که خودتون به درجه ی باحالیِ نسلِ ما پی ببرید!

یادمه دو تا کلاسِ اول بودیم که کلاس هامون بصورتِ نبش طور کنار هم بودن! یعنی در هاشون یه متر از هم فاصله داشتن و به راحتی میشد از تو کلاسِ ما درِ اون کلاس دیگه رو بست مثلأ! 

یکی از تفریحاتِ ما تا اومدنِ معلم این بود که بصورتِ گروهی به نبرد با گروهِ کلاسِ بغلی میپرداختیم و حالا حدس بزنید سلاحمون چی بود؟! 

چیزی نبود جز کمربند و کیف و کفش! درجه بندی هم داشت! یعنی هرکس کمربندِ خفن تر و بزرگتری داشت در حدِ تیمسار اعتبار داشت و میذاشتیمش به عنوانِ شاخ و هِدِ کلاس تو خطِ مقدمِ نبرد! کفش دار ها پشتیبانیِ از کمربند دار ها رو ب  عهده داشتن و از پشتِ اونا کفش پرتاب میکردن! البته در مواقع ضروری و بغرنج که گره استراتژیکی تو جنگ به وجود میومد و کفش دارها به عنوان خمپاره انداز وارد عمل میشدند و راه باز کن میشدند! کیف دار ها حکمِ عقبه ی سپاه رو داشتن و همیشه ازشون به عنوان تهدید و گزینه های روی میز استفاده میشد! مثلا میگفتیم هووووی! فلانی! بهتره این جنگِ کثیفو همینجا تموم کنیم؛ وگرنه مجبور میشیم کیف دار هامونو وارد عمل کنیم و شک نکنید بعد از ورودشون، آینده ی جذابی در انتظارتون نیست! بعد اونا هم گزینه های روی میز خودشون رو مطرح میکردند و به نتیجه نمیرسیدیم و بسانِ هاپوهایِ تشنج گرفته به جان هم میفتادیم با کمربند و کفش و کیف تا معلم بیاد و سریعأ تغییر موضع داده و بسانِ نخبگانِ همایشِ سالانه ی فیزیک اتمیِ ژاپن درحالِ بحث و تعامل های علمی و درسی بشیم!

هیچ وقت یادم نمیره اون شور و حالِ وصف نشدنی و داغان اون دوره مونو :)))

ادامه دارد...


+ شما هم اگه خاطره ای از کلاسِ اول ابتداییتون دارید تو یه پست تو وب خودتون بنویسید تا حس و حالِ اون دوره دوباره واسمون زنده شه و حال کنیم ; )

لینکش رو هم بدین تا اینجا بذارم،بقیه هم بخونن و حالشون خوب شه : )


شرکت کرده ها:

1. Dreamer

2. شازده

3. Bahar alone

4. گندم 

5. یا فاطمه زهرا(س)

6. مهربانو

  • Neo Ted

این دوستِ عزیزِ پف کرده، سناتور Ted Cruz از سناتور های سنای آمریکاس!

به همین تیتابِ دمِ دست!

فقط اومدم هرگونه نسبتِ فامیلی و فیزیکی و روحی و معنوی و باقیِ نسبیات رو با این تِدِ الکی اعلام کنم و بگم من سناتور تِد، در ایران به دنیا آمد و زندگی کرده و درصورتِ عدمِ تبعید به پاتایا و یا حتی تاپایا و هاوایی و دیگر مناطقِ محرومِ جهان، تا ابد در ایران خواهم بود و خواهم مرد.[گریه و مویه و ضجه های حضار و غشِ یک نفر]

خلاصه که این کروز رو به من نچسبونین و اگه چسبوند خودشو به من، شک نکنین واسه خاطرِ منافع شخصیش بوده و قصدِ سو استفاده کردن از محبوبیتِ جهانیِ من رو داشته! و فی الواقع نفرینِ بت هایِ شکسته ی مصری بر سو استفاده کنندگان! علی الخصوص تِد کروزِ داغان!


+ از قضا همین داغان اجازه نداد سفیرِ ایران به سازمان ملل بیاد و نذاشت ویزا واسش صادر شه :|  تِد در این حد داغان؟! آبرو نذاشت واسه ما! 

+ پست رو فرستادم تو واشینگتون پست هم منتشر کنن که آمریکایی ها هم بخونن و حواسشون باشه اشتباه نگیرن ما رو! یه شخصیتِ محبوبِ جهانی [خودمو میگم😎] اینجور چالش ها رو هم داره دیگه :))) ما سوپر استارها این سختی ها رو فقط واسه خاطر طرفدارهامون[شماها رو میگم😎] به جون میخریم ;))))

+ دلم واسه این مدل پست هام تنگ شده بود. 

  • Neo Ted