450 درجهی فارنهایتِ خودم!
حقیقتاً قصد نداشتم در چالشی که خودم راه انداختم شرکت کنم! و بطور داغانواری صرفاً میخواستم از تجارب بقیه استفاده کنم و راهی بوجود بیارم که همه از این تجارب ارزشمند بهره ببرند؛ ولی از اونجایی که خانم مستور در حرکتی واکنشی که نشانههایی از داغانیّت درش به چشم میآد، به بنده شبیخون زدن و از ایشان رودست خوردم و خودم رو به چالش خودم دعوت کردن! شما فرض کن همه رو شام به صرف کنسرو هویچ(!) دعوت کردم خانهمان و یکی از مهمانان پس از میلکردن کنسرو و مکیدن نوک انگشتان، خطاب به من که سرمجلس جلوس کردم، خطاب میکنند که بفرما منزل خودتان شام به صرف کنسرو هویچ! خا یکی نیست بگه که بابا! شاید میزبان خودش هویچ دوست نداشته باشه! والاع اسیریم! اسیر!
جدای از شوخی باید بنویسم که یک مسئلهای درست به خدمت دوستان محترم رسانده نشده بود و اون این بود که منظور از کتاب تاثیرگذار صرفاً یک کتاب نیست که تحولات عظیم شخصیتی و تغییر مسیر زندگی کبیری رو به شکل ناگهانی و یکهویی به همراه داشته باشه! طبیعتاً خیلی از افراد هستند که به تدریج و با مطالعهی چندین کتاب دچار یکسری تغییرات در شخصیت و مسیر زندگیشان شدن و این هیچ موردی نداره. اینها رو نوشتم که این سوءتفاهم رفع بشه و مقدمهای هم بشه برای پستِ خودم! چون بنده هم به تدریج و از کتابهای متنوعی اثراتی رو دریافت کردم؛ به بیان دیگهای میشه اثراتی کوچیک، از کتابهای زیاد که در ادامه به چندتاش اشاره میکنم ولی به چیزی که بطور مستقیم اشاره نمیکنم، تاثیریه که این عزیزان روی من گذاشتن؛ چون توضیحاتم کاملاً کافی و روشن هستند!
۱ و ۲. ناطوردشت (جیدی سلینجر) و اتحادیهی ابلهان ( جان کندی تول ):
کسانی که هردو کتاب رو خوانده باشند متوجه شباهت شخصیتهای اصلی این دو اثر شدن! یعنی شما اگه وارد دنیای این دو کتاب شده باشی، نمیتونی شجاعت و جسارت هولدن و ایگنیشس در خودِ واقعی بودن رو انکار کنی! هر دو در خود بودن، صریح و بدون ادا هستند و براشون اهمیتی نداره ملت درموردشون چی فکر میکنند و چی میگن! هولدن براش اهمیتی نداره بهش بگن بیادب یا ایگنیشس براش مهم نبود دیوانه و احمق خطابش کنن! نمیخوام زیاد وارد داستان دو کتاب بشم، ولی خلاصه بخوام بگم میشه اینکه هر دو در برخورد با بقیه و در جامعه و اجتماع، چیزی رو بروز میدادن که تو تنهایی در برخورد با خودشون بروز میدادن!
۳. کافکا در کرانه ( هاروکی موراکامی ):
کافکا یه پسر ۱۵سالهس که یه زندگی مرفه و بدون مشکل مالی رو میگذرونه و بعد از یه اتفاقی متوجه میشه که باید از خانه فرار کنه! خب مفهوم فرار شاید تداعی کنندهی ترس و ناتوانی در برابر شدن با یک مسئله یا شخصی باشه! ولی من از این فرار مفاهیم دیگهای رو برداشت کردم. کافکای ۱۵ ساله رو ترسو ندیدم، ناتوان و منفعل ندیدم! من کافکا رو یه پسر جسور و شجاع دیدم که علیرغم سن کمش، هوش و ذکات سرشار و قلب و دلی احساسی داره که از ماجراجویی در کیلومترها دورتر از خانه و شهرش ترسی نداره و همیشه برای مقابله کردن با مشکلات آمادهس! و اگه نیست خودش رو آماده میکنه! کافکا یه پسر باهوشِ احساسیِ مستقله!
۴. دربارهی معنای زندگی ( ویل دورانت ):
در این کتاب ویل دورانت که فکر کنم تقریباً همه به واسطهی تاریخ تمدنش، باهاش آشنا باشن، یک نامهی واحد به افراد مطرح زمان خودش، اعم از نویسنده، دانشمند، نقاش، دیندار و در آخر یک فرد محکوم به حبس ابد میفرسته و پاسخهاشون رو به اضافهی جواب خودش کتاب میکنه! حالا نامه چیه؟! شامل چندتا سواله! که مضمون اصلی سوالها میشه عنوان کتاب که داداش/آبجی! بگو ببینم در رابطه با معنای زندگی چند چندی؟ چه چیزی باعث شده خودکشی نکنی؟! چرا زندهای؟! تاثیر دین، اگه تاثیری داشته رو زندگیت چی بوده؟! خب باید بگم پاسخهای تاثیرگذاری داده شده و توصیه میکنم بخوانیدش! شخصاً هروقت بخوام خودکشی کنم، یه سر به این کتاب میزنم و احتمالاً گره دار رو باز کنم! ضمناً! از شباهت این کار ویل، به چالش قبلی که برگزار کردیم هم نمیشه گذشت! من و ویل از همون بچگی تفاهم فکری زیادی داشتیم!
۵. مادر ( ماکسیم گورکی ):
تغییر سرنوشت هر قومی، به خودش سپرده شده! و این تغییر و تحول، تاوان سنگینی داره! که اگه توان تحمل و عبور ازش رو نداشته باشی، زمین میخوری و تا ابد بدون رشد و پیشرفت، به دور از عدالت و حقوق طبیعی، در تاریکی و ظلم دست و پا خواهی زد! این سرنوشت قومیه که نمیخواد سرنوشتش رو خودش رقم بزنه!
۶. پیروزی فکر ( اوریزن اسوت ماردن ):
آقا/خانم! فکر ما، مغز ما بیش از اون چیزی که فکر و تصورش رو کنید قدرت داره و این قدرت یعنی اثر مستقیم بر زندگی و آیندهی ما آدمها! که خیلیهامون ازش غافلیم! فکری که میتونه از ما یه آدم غمگین و ضعیف و سست در برابر اتفاقات زندگی بسازه و یا هم که نه! آدمی شاد و با نشاط و محکم در مقابل دشواریهای زندگی شکل بده! و این دست خود ماست! البته دست خودمان نه، دست مغزمان!
۷. مردی بهنام ove ( فردریک بکمن ):
در این رابطه توضیحات آسوکا رو تا حدود زیادی کافی و کامل میدانم.
و در پایان هم دم همگی گرم!
- ۹۷/۰۵/۲۹