مسابقهی داستاننویسیِ پنج زندگی ( لغو شد )
سلامی به بلندای مجموعهی ۷ جلدیِ در جستجوی زمان از دست رفته!
مقدمهچینی نمیکنم، این پست یک مسابقهی داستاننویسیه و شما داخلشید! نگاهی به فضای وبلاگنویسی کنیم میفهمیم که تو بلاگستان هرچیزی پیدا میشه جز داستان! داستاننویسی به شدت مظلوم واقع شده و دلیلش هم احتمالاً ترس و واهمهی بلاگرها از روبرو شدن با غول داستاننویسیه! غولی که توسط خود ما و تخیل و توهم ما شکل میگیره، چون هیچوقت اونطوری که باید بهش نزدیک نشدیم و همیشه از دور درموردش خیالپردازیهای پیچیده و ترسناک کردیم که ما نمیتونیم داستان بنویسیم! ما جی.آر.تالکین یا جی.کی.رولینگ نیستیم! ما نمیتونیم شاهکار خلق کنیم. مشکل از همینجا شروع میشه که ما از همین ابتدا به دنبال خلق شاهکاریم! بدون شروع از خط آغاز، به دنبال پاره کردن ربان خط پایانیم. غافل از اینکه تمام اسطورههای دنیای نویسندگی از خط آغاز شروع کردن؛ اونها با اسنپ نرسیدن به اوج! قدم به قدم شروع کردن و موانع و سدها رو فتح کردن و ازشون گذشتن که به چنین جایگاهی رسیدن. این مسابقه قرار نیست کسی رو جی.آر.تالکین یا جی.کی.رولینگ کنه! کلاً قرار نیست کسی جای شخص دیگهای رو بگیره؛ ولی میتونه یه تلنگر، یه نقطه باشه که اگه امتدادش بدیم به خط شروع برسه؛ خطی که هدفش رسیدن به جایگاههاییه که خودمون برای خودمون میسازیم. به نظرم وقتشه که مغزهامون رو قلقلک بدیم و خیالپردازیهامون رو شروع کنیم و جهانهای خودمون رو تو داستانها بسازیم و خلق کنیم، وقتشه سرنوشت شخصیتهای داستانی رو به دست بگیریم و تعیین کنیم تهِ قصهشون چی بشه!
مسابقه از چه قراره:
سخت نیست. قرار نیست شاخ غول بشکنید. اصلاً نگران نباشید. ساده و کوتاه توضیح میدم. تصمیم گرفتیم مدل برگزاری مسابقه نخنما و تکراری نباشه و یه حرکت جدید رو شروع کنیم. به این شکل که ما ۵ تا شخصیت داستانی ساختیم و پرداختیم که هرکدام مربوط به یک سبک و مدل داستاننویسیه! شما در این مسابقه یکی از این ۵ شخصیت رو انتخاب میکنید و با توجه به ویژگیها و خصوصیات شخصیت، یک داستان مینویسید که اون شخصیت، شخصیت اول و اصلی داستانتان خواهد بود. و باید این مسئله رو در نظر بگیرید که شرط پذیرش و ورود داستان شما به مسابقه اینه که با شخصیت ساختهشده توسط ما داستان بنویسید، و شخصیت اول داستانتون باید تمام ویژگیهای شخصیت ما رو داشته باشه، در غیر این صورت داستانتون رد میشه.
معرفی شخصیتها:
خب ما ۵ شخصیت داریم که هر کدام مربوط به یک موضوع داستاننویسیه؛ موضوعات و یا ژانر داستانها به این پنج دسته تقسیم میشن که هرکدام دارای یک شخصیت داستانی مستقل هستند:
- ترسناک:
ظرفیت: ۷
اسم: آیزاک
معرفی: یه پسر 14 ساله که توی کودکی 2 تا از انگشتای دست راستش بریده شده. انگشت کوچولو و انگشت کناریش. بیماریِ زالی داره و عینکیه. تو 13 سالگی برادر 2 ساله ش رو با چاقو کشته. گلوش رو بریده. تیک عصبیش اینه که چشم راستش تند تند پلک میزنه. صداش خیلی ریزه. با کسی تقریبا دیالوگ نداره و فقط انگشت شمار، مادرش باهاش حرف میزنه هرشب موقع شام. عاشق عروسک های دخترانه س و به هم مالیدنِ دو تیکه فلز برای شنیدن صدای خراشیدگی و سایش.
- عاشقانه:
ظرفیت: ۱۰
اسم: ایوا
معرفی: یه دختر ۲۳ ساله ای که طرفدار سادگیه... زندگی رو ساده می گیره و سعی می کنه هر چیزی رو به ساده ترین شکل ممکن حل کنه... چشماش قهوه ای روشنه و نه چاقه و نه لاغر... اهل تظاهر نیست، دورو نیست و فقط خودشه... وقتی ۵ سالش بود پدر و مادرش و چشم چپش رو طی یه آتش سوزی از دست میده و یه شوک بهش وارد میشه و دیگه نمی تونه حرف بزنه و کسانی که از این قضیه خبر ندارن فکر می کنن این دختر لاله...! یه قسمتی از موهاشم روی چشم چپشه... در حال حاضر تو یه کتاب فروشی زندگی و کار می کنه که طبقه ی همکف یه ساختمون مسکونیه... یه دفترم داره که توش راجع به خیال پردازی هاش درباره ی فرد ساکن واحد ۸ که هیچ وقت نشده ببینتش نوشته و اون رو بین کتابای خیلی قدیمی که کسی سمتشون نمیره نگهداری می کنه!
یه نکته هست اونم اینه که تو خواب راه میره و فقط اون زمانه که می تونه حرف بزنه...توی خواب...!
- اجتماعی:
ظرفیت: ۱۴
اسم: فرانکی
معرفی: کارمند سابق ادارهی بیمه. عینک قهوه ای مربعیِ بزرگ با سیبیل تیرۀ پرپشت و ریش تیغ زده و گردن کلفت و موهای کچل. چاق.
تفریحات روزانهش شاشیدن کنار خیابون و لاس زدن با دخترای جَوونه. دارای حساسیت به گربه. فوبیای آب و غرق شدن هم داره. یک بار دلش میخواسته کوکائین رو تجربه کنه اما ترسیده که اتفاقی بیفته و رئیساش اخراجش کنن. میل به انارشیسم داره.
- فانتزی:
ظرفیت: ۱۱
اسم: کاردن نیفر
معرفی: مرد جوانی با قدِ متوسط و موهای طلایی رنگ. حدودا سی ساله به نظر میرسد ولی تجربه و رفتارش نشان میدهد که بیشتر از این ها عمر کرده. چه چیزی او را جوان نگه داشته است؟
گونههاش استخوانی و چشماش قهوهای رنگه و به ندرت لبخند میزنه. جای زخم بزرگ و عجیبی در زیرِ لباس و بر روی سینهاش داره که کسی از وجودِ اون خبر نداره. همیشه دو خنجرِ شکسته از جنسِ نقره با خودش حمل میکنه انگار که هر لحظه منتظرِ خطر باشه.
روزی یک قهرمان بوده و با درباریان نشست و برخاست داشته، اما الان دیگه در قلبهای مردم جایی نداره و از سوی حکومت تحت تعقیبه. برای همین هم از گذشتهاش فرار کرده و در یک روستای کوچیک در حاشیهی کشور، مشغول کار در یک آهنگریه؛ بدونِ آنکه کسی او را در آنجا بشناسه.
- طنز:
ظرفیت: ۱۴
اسم: مُصیِب
معرفی:
۴۲ سالشه. لاغر و بلند. موهای دُماسبی جوگندمی. آرام حرف میزنه و سعی میکنه خیلی کتابی و رسمی حرف بزنه ولی بلد نیست. دستشویی زیاد میره چون تکرر ادرار داره. کت و شلوار رو هم با کتونی سفید میپوشه. رئیس دانشکدهس. از همون دوران کودکی علاقه زیادی به جلب توجه و تشویق و تحسین دیگران داشته. همیشه فقط شبای امتحان درس میخونده و با کمک تقلب نتیجه های مقبولی میگرفته. بسیار ساده به نظر میرسه. عجوله. شخصیت مستقلی نداره. نظرش کاملأ وابسته به نظر دیگرانه. نگران از دست دادن جایگاهشه. سعی میکنه همه رو راضی نگه داره. توی همه ی سخنرانی ها و کنفرانس ها بیشتر به حرف های حاشیه ای میپردازه. سعی میکنه محکم باشه و اعتماد به نفس داشته باشه اما اغلب موقع سخنرانی تهِ صداش یه لرزش خاصی حس میشه. سخت عاشق هیتلره و عکسشو تو کیفش گذاشته. به احترام هیتلر سیبیلش هم شبیه هیتلر گذاشته.
برندهها چجوری انتخاب میشن:
به دو شکل. برای انتخاب برندهها از دو راه میشه امتیاز گرفت. یک راه جلب رضایت تیم داوریه که تشکیل شده از سه نفر که واسه جلوگیری از حاشیهسازی و حرف و حدیث حالت گمنام دارند و در مسابقه هم شرکت نمیکنند طبیعتاً و فقط یک نفرشون بلاگره که باز هم جلوی حاشیهسازی گرفته شه. اون دو شخص هیچ شناختی از بلاگرها ندارند که بخوان جانبداری کنند یا هرچی. اون یه نفری هم که بلاگره بخاطر وبلاگی بودن این مسابقه تو تیم داوریه و اونقدری شریف هست که جانبداری نکنه. هر داور واسه هر داستان از یک تا پنج امتیاز میده. پس هر شخص از سمت داورها میتونه حداکثر ۱۵ امتیاز بگیره. راه دیگهی گرفتن امتیاز هم از سمت مخاطبینه. هر رای و یا لایک یک امتیاز محسوب میشه و هیچکس حق نداره داستان خودش رو لو بده که بیان بهش رای بدن و اگه چنین اتفاقی بیفته شخص خاطی از مسابقه حذف میشه. ولی دعوت از دنبالکنندهها و تشویقشون به شرکت در رایدهی مشکلی نداره.
جایزه هم میدین؟
جایزه هم داریم دوستان. یه گروه فرهنگی که تمایلی به افشای اسمشون ندارن جوایز این مسابقه رو تقبل کردن. دوتا جایزه داریم که به نفرات اول و دوم داده میشه. نفر اول ۱۰۰ هزار تومن پول رایج مملکت کمکهزینهی خرید کتاب و نفر دوم ۵۰ هزار تومن. به این شکل که برندهها تا سقف جایزهشون کتاب معرفی میکنن و ما تهیه و واسشون ارسال میکنیم.
مهلت ارسال آثار:
تا ۲۸ مهر فرصت دارید داستانها رو زیر همین پست و به صورت خصوصی بفرستید. ۱۶ روز زمان منصفانه و خوبیه واسه نوشتن یک داستان!
چه لطفی از شما برمیاد؟!
لطف کنید تا جایی که ممکنه این مسابقه رو همرسانی کنید و بهرفقاتون اطلاع بدید که این مسابقه شروع شده. به دوستاتون که داستاننویس هستند هم اطلاع بدید. به اونایی هم که نیستن هم اطلاع بدید! بالاخره باید از یه جایی شروع کنیم. این مسابقه یه بهانهس.
نکاتی چند:
- محدودیتی واسه تعداد واژه و کلمات و این قبیل مسائل نذاشتیم که دست و بالتون بسته نشه. ولی شما هم رعایت کنید و بیجنبهبازی درنیارید و هریپاتر نفرستید خداوکیلی.
- حداقل تعداد شرکتکننده باید ۱۵ نفر باشه که مسابقه رسمیت پیدا کنه و در غیر این صورت کلاً این مسابقه منتفیه.
- مسابقه تک مرحلهایه و تکلیف برندهها تا ۵ آبانماه مشخص میشه. یک هفته فرصت دارید واسه رای دادن.
- افرادی که بلاگر نیستن هم میتونن شرکت کنن.
- ارسال جوایز تا ماه صفر یا شاید زودتر
- هرکسی میخواد شرکت کنه ابتدا باید زیر همین پست اعلام آمادگی کنه و شخصیت انتخابیش رو هم به شکل خصوصی تعیین کنه.
- هر شخصیت ۱۵ تا ظرفیت داره. یعنی هرشخصیت رو فقط ۱۵ نفر میتونن انتخاب کنن. واسهی جلوگیری از اصرار بر شخصیت خاص این حرکت انجام میشه.
- هر سوالی مربوط به مسابقه دارید همینجا بپرسید.
بسمالله!
- ۹۷/۰۷/۱۲