Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

مسابقه‌ی داستان‌نویسیِ پنج زندگی ( لغو شد )

پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۹ ق.ظ

سلامی به بلندای مجموعه‌ی ۷ جلدیِ در جستجوی زمان از دست رفته!

مقدمه‌چینی نمیکنم، این پست یک مسابقه‌ی داستان‌نویسیه و شما داخلشید! نگاهی به فضای وبلاگ‌نویسی کنیم میفهمیم که تو بلاگستان هرچیزی پیدا میشه جز داستان! داستان‌نویسی به شدت مظلوم واقع شده و دلیلش هم احتمالاً ترس و واهمه‌ی بلاگرها از روبرو شدن با غول داستان‌نویسیه! غولی که توسط خود ما و تخیل و توهم ما شکل میگیره، چون هیچ‌وقت اونطوری که باید بهش نزدیک نشدیم و همیشه از دور درموردش خیال‌پردازی‌های پیچیده و ترسناک کردیم که ما نمیتونیم داستان بنویسیم! ما جی.آر.تالکین یا جی.کی.رولینگ نیستیم! ما نمیتونیم شاهکار خلق کنیم. مشکل از همینجا شروع میشه که ما از همین ابتدا به دنبال خلق شاهکاریم! بدون شروع از خط آغاز، به دنبال پاره کردن ربان خط پایانیم. غافل از اینکه تمام اسطوره‌های دنیای نویسندگی از خط آغاز شروع کردن؛ اون‌ها با اسنپ نرسیدن به اوج! قدم به قدم شروع کردن و موانع و سدها رو فتح کردن و ازشون گذشتن که به چنین جایگاهی رسیدن. این مسابقه قرار نیست کسی رو جی‌.آر.تالکین یا جی.کی.رولینگ کنه! کلاً قرار نیست کسی جای شخص دیگه‌ای رو بگیره‌؛ ولی میتونه یه تلنگر، یه نقطه باشه که اگه امتدادش بدیم به خط شروع برسه؛ خطی که هدفش رسیدن به جایگاه‌هاییه که خودمون برای خودمون میسازیم. به نظرم وقتشه که مغزهامون رو قلقلک بدیم و خیال‌پردازی‌هامون رو شروع کنیم و جهان‌های خودمون رو تو داستان‌ها بسازیم و خلق کنیم، وقتشه سرنوشت‌ شخصیت‌های داستانی رو به دست بگیریم و تعیین کنیم تهِ قصه‌شون چی بشه! 

مسابقه‌ از چه قراره:

سخت نیست. قرار نیست شاخ غول بشکنید. اصلاً نگران نباشید. ساده و کوتاه توضیح میدم. تصمیم گرفتیم مدل برگزاری مسابقه نخ‌نما و تکراری نباشه و یه حرکت جدید رو شروع کنیم. به این شکل که ما ۵ تا شخصیت داستانی ساختیم و پرداختیم که هرکدام مربوط به یک سبک و مدل داستان‌نویسیه! شما در این مسابقه یکی از این ۵ شخصیت رو انتخاب میکنید و با توجه به ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیت، یک داستان مینویسید که اون شخصیت، شخصیت اول و اصلی داستان‌تان خواهد بود. و باید این مسئله رو در نظر بگیرید که شرط پذیرش و ورود داستان شما به مسابقه اینه که با شخصیت‌ ساخته‌شده توسط ما داستان بنویسید، و شخصیت اول داستانتون باید تمام ویژگی‌های شخصیت ما رو داشته باشه، در غیر این صورت داستان‌تون رد میشه.

معرفی شخصیت‌ها:

خب ما ۵ شخصیت داریم که هر کدام مربوط به یک موضوع داستان‌نویسیه؛ موضوعات و یا ژانر داستان‌ها به این پنج دسته تقسیم میشن که هرکدام دارای یک شخصیت داستانی مستقل هستند:

- ترسناک:

ظرفیت: ۷

اسم: آیزاک 

معرفی: یه پسر 14 ساله که توی کودکی 2 تا از انگشتای دست راستش بریده شده. انگشت کوچولو و انگشت کناریش. بیماریِ زالی داره و عینکیه. تو 13 سالگی برادر 2 ساله ش رو با چاقو کشته. گلوش رو بریده. تیک عصبیش اینه که چشم راستش تند تند پلک میزنه. صداش خیلی ریزه. با کسی تقریبا دیالوگ نداره و فقط انگشت شمار، مادرش باهاش حرف میزنه هرشب موقع شام. عاشق عروسک های دخترانه س و به هم مالیدنِ دو تیکه فلز برای شنیدن صدای خراشیدگی و سایش.

- عاشقانه:

ظرفیت: ۱۰

اسم: ایوا

معرفی: یه دختر ۲۳ ساله ای که طرفدار سادگیه... زندگی رو ساده می گیره و سعی می کنه هر چیزی رو به ساده ترین شکل ممکن حل کنه... چشماش قهوه ای روشنه و نه چاقه و نه لاغر... اهل تظاهر نیست، دورو نیست و فقط خودشه... وقتی ۵ سالش بود پدر و مادرش و چشم چپش رو طی یه آتش سوزی از دست میده و یه شوک بهش وارد میشه و دیگه نمی تونه حرف بزنه و کسانی که از این قضیه خبر ندارن فکر می کنن این دختر لاله...! یه قسمتی از موهاشم روی چشم چپشه... در حال حاضر تو یه کتاب فروشی زندگی و کار می کنه که طبقه ی همکف یه ساختمون مسکونیه... یه دفترم داره که توش راجع به خیال پردازی هاش درباره ی فرد ساکن واحد ۸ که هیچ وقت نشده ببینتش نوشته و اون رو بین کتابای خیلی قدیمی که کسی سمتشون نمیره نگهداری می کنه!

یه نکته هست اونم اینه که تو خواب راه میره و فقط اون زمانه که می تونه حرف بزنه...توی خواب...!

- اجتماعی:

ظرفیت: ۱۴

اسم: فرانکی

معرفی: کارمند سابق اداره‌ی بیمه‌. عینک قهوه ای مربعیِ بزرگ با سیبیل تیرۀ پرپشت و ریش تیغ زده و گردن کلفت و موهای کچل. چاق.

تفریحات روزانه‌ش شاشیدن کنار خیابون و لاس زدن با دخترای جَوونه. دارای حساسیت به گربه. فوبیای آب و غرق شدن هم داره. یک بار دلش میخواسته کوکائین رو تجربه کنه اما ترسیده که اتفاقی بیفته و رئیساش اخراجش کنن. میل به انارشیسم داره.

- فانتزی:

ظرفیت: ۱۱

اسم: کاردن نیفر

معرفی: مرد جوانی با قدِ متوسط و موهای طلایی رنگ. حدودا سی ساله به نظر می‌رسد ولی تجربه و رفتارش نشان‌ می‌دهد که بیشتر از این ها عمر کرده. چه چیزی او را جوان نگه داشته است؟

گونه‌هاش استخوانی و چشماش قهوه‌ای رنگه و به ندرت لبخند می‌زنه. جای زخم بزرگ و عجیبی در زیرِ لباس و بر روی سینه‌اش داره که کسی از وجودِ اون خبر نداره. همیشه دو خنجرِ شکسته از جنسِ نقره با خودش حمل می‌کنه‌ انگار که هر لحظه منتظرِ خطر باشه‌.

روزی یک قهرمان بوده و با درباریان نشست و برخاست داشته، اما الان دیگه در قلب‌های مردم جایی نداره و از سوی حکومت تحت تعقیبه‌‌. برای همین هم از گذشته‌اش فرار کرده و در یک روستای کوچیک در حاشیه‌ی کشور، مشغول کار در یک آهنگریه؛ بدونِ آنکه کسی او را در آنجا بشناسه.

- طنز:

ظرفیت: ۱۴

اسم: مُصیِب

معرفی:

۴۲ سالشه. لاغر و بلند. موهای دُم‌اسبی جوگندمی. آرام حرف میزنه و سعی میکنه خیلی کتابی و رسمی حرف بزنه ولی بلد نیست. دستشویی زیاد میره چون تکرر ادرار داره. کت و شلوار رو هم با کتونی سفید میپوشه. رئیس دانشکده‌س. از همون دوران کودکی علاقه زیادی به جلب توجه و تشویق و تحسین دیگران داشته. همیشه فقط شبای امتحان درس میخونده و با کمک تقلب نتیجه های مقبولی میگرفته. بسیار ساده به نظر میرسه. عجوله. شخصیت مستقلی نداره. نظرش کاملأ وابسته به نظر دیگرانه. نگران از دست دادن جایگاهشه. سعی میکنه همه رو راضی نگه داره. توی همه ی سخنرانی ها و کنفرانس ها بیشتر به حرف های حاشیه ای میپردازه. سعی میکنه محکم باشه و اعتماد به نفس داشته باشه اما اغلب موقع سخنرانی تهِ صداش یه لرزش خاصی حس میشه. سخت عاشق هیتلره و عکسشو تو‌ کیفش گذاشته. به احترام هیتلر سیبیلش هم شبیه هیتلر گذاشته.


برنده‌ها چجوری انتخاب میشن:

به دو شکل. برای انتخاب برنده‌ها از دو راه میشه امتیاز گرفت. یک راه جلب رضایت تیم داوریه که تشکیل شده از سه نفر که واسه جلوگیری از حاشیه‌سازی و حرف و حدیث حالت گمنام دارند و در مسابقه هم شرکت‌ نمیکنند طبیعتاً و فقط یک نفرشون بلاگره که باز هم جلوی حاشیه‌سازی گرفته شه‌. اون دو شخص هیچ شناختی از بلاگرها ندارند که بخوان جانب‌داری کنند یا هرچی. اون یه نفری هم که بلاگره بخاطر وبلاگی بودن این مسابقه تو تیم داوریه و اونقدری شریف هست که جانب‌داری نکنه. هر داور واسه هر داستان از یک تا پنج امتیاز میده. پس هر شخص از سمت داور‌ها میتونه حداکثر ۱۵ امتیاز‌ بگیره. راه دیگه‌ی گرفتن امتیاز هم از سمت مخاطبینه. هر رای و یا لایک یک امتیاز محسوب میشه و هیچ‌کس حق نداره داستان خودش رو لو بده که بیان بهش رای بدن و اگه چنین اتفاقی بیفته شخص خاطی از مسابقه حذف میشه. ولی دعوت از دنبال‌کننده‌ها و تشویق‌شون به شرکت در رای‌دهی مشکلی نداره.

جایزه هم میدین؟

جایزه هم داریم دوستان‌. یه گروه فرهنگی که تمایلی به افشای اسم‌شون ندارن جوایز این مسابقه رو تقبل کردن. دوتا جایزه داریم که به نفرات اول و دوم داده میشه. نفر اول ۱۰۰ هزار تومن پول رایج مملکت کمک‌هزینه‌ی خرید کتاب و نفر دوم ۵۰ هزار تومن. به این شکل که برنده‌ها تا سقف جایزه‌شون کتاب معرفی میکنن و ما تهیه و واسشون ارسال میکنیم.

مهلت ارسال آثار:

تا ۲۸ مهر فرصت دارید داستان‌ها رو زیر همین پست و به صورت خصوصی بفرستید. ۱۶ روز زمان منصفانه و خوبیه واسه نوشتن یک داستان! 

چه لطفی از شما برمیاد؟!

لطف کنید تا جایی که ممکنه این مسابقه رو هم‌رسانی کنید و به‌رفقاتون اطلاع بدید که این مسابقه شروع شده. به دوستاتون که داستان‌نویس هستند هم اطلاع بدید. به اونایی هم که نیستن هم اطلاع بدید! بالاخره باید از یه جایی شروع کنیم. این مسابقه یه بهانه‌س.

نکاتی چند:

- محدودیتی واسه تعداد واژه و کلمات و این قبیل مسائل نذاشتیم که دست و بالتون بسته نشه‌‌. ولی شما هم رعایت کنید و بی‌جنبه‌بازی درنیارید و هری‌پاتر نفرستید خداوکیلی.

- حداقل تعداد شرکت‌کننده باید ۱۵ نفر باشه که مسابقه رسمیت پیدا کنه و در غیر این صورت کلاً این مسابقه منتفیه.

- مسابقه تک مرحله‌ایه و تکلیف برنده‌ها تا ۵ آبان‌ماه مشخص میشه. یک هفته فرصت دارید واسه رای دادن.

- افرادی که بلاگر نیستن هم میتونن شرکت کنن.

- ارسال جوایز تا ماه صفر یا شاید زودتر

- هرکسی میخواد شرکت کنه ابتدا باید زیر همین پست اعلام آمادگی کنه و شخصیت انتخابیش رو هم به شکل خصوصی تعیین کنه.

- هر شخصیت ۱۵ تا ظرفیت داره. یعنی هرشخصیت رو فقط ۱۵ نفر میتونن انتخاب کنن. واسه‌ی جلوگیری از اصرار بر شخصیت خاص این حرکت انجام میشه. 

- هر سوالی مربوط به مسابقه دارید همینجا بپرسید.


بسم‌الله!


  • ۹۷/۰۷/۱۲
  • Neo Ted

نظرات (۴۰)

  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    سخن سرا هم اومده که جای خالی داستان توی وبلاگ حس نشه:-)
    یه جا توی ******* واسه من نگهدارید.
    پاسخ:
    خداقوت بهش.
    حله.
  • هالی هیمنه
  • فقط یه سوال. اگر کسی یه شخصیتی انتخاب کرد ولی داستانش رو تکمیل نکرد یا به هر دلیلی ارائه نداد، چی میشه اون‌وقت؟
    پاسخ:
    به ۲۳ ضربه شلاق در ملاء عام محکوم خواهد شد! :))))))

  • حامد سپهر
  • شخصیتها رو ایرانی انتخاب میکردی ملموس تر باشه
    کی تو ایران تفریحش شاشیدن کنار خیابونه :)))
    پاسخ:
    ملموس بودن رو مزیت نمیدانم. با این فرض نصف شاهکارهای ادبیات جهان بدردنخور میشن. این شخصیت خاص رو واسه افرادی گذاشتیم که میخوان تو این فضای خاص و تا حدودی هنجارشکنانه کار کنن. باقی شخصیت‌ها ایرانی و خارجیش فرقی نداره و فرقشان صرفاً تو اسمشانه. هرچند هستن ایرانی‌هایی که این تفریح ر دارن! :))))))) 
    بهانه در نیار دگه! داغان!
  • مریــــ ـــــم
  • بنظرم خیلی هم چیز ملموسیه
    :|
    افرادی بلاگر نیستن چه جوری داستاناشونو ارسال‌کنن؟؟
    من میتونم رابطش‌باشم؟؟
    پاسخ:
    :))))) والاع
    آره میتونی. یا خودش بفرسته اینجا با یه آدرس ایمیل یا خودت بجاش بفرست.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    داغان یک عدد ******* بنویس برام :|
    پاسخ:
    خا داغان :||
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    یک عدد ******* لطفا
    پاسخ:
    ثبت میشه
    حالا اگه ما خواستیم توی ژانر خاصی بنویسیبم و همه ی اون ویژگی های شخصیت را توی داستان بگنجانیم داستان ها خیلی شبیه هم نمیشه به نظرت؟
    پاسخ:
    تنها چیزی که شبیهه همون شخصیت اصلیه. کلاً هدف همینه که شخصیت های واحد در طرح و خط‌های داستانی متفاوت قرار بگیرن. اینکه افراد مختلف یه شخصیت مشخص رو به سرنوشت‌های گوناگون برسانن. جذابیت قضیه اینجاست.
    خیلی جالبه. :)))
    تد واقعا جالبه...مسابقه‌ی داغانتون رو نمی‌گم‌ها...پریروز معاون پرورشی مچمو گرفت و پرسید تابستون چیزی ننوشتی برا شهرستان؟ و من گفتم نه قرار بود امسال اصن پام به این چیزا باز نشه.  بعد از بحث‌های طولانی متقاعدم کرد باید داستان بنویسم. نه که من خیلی شاخ باشما...نه! کلا همه رو متقاعد می‌کنه برای داستان نویسی و رتبه آوردن برا مدرسه. 
    خواستم بیام بیان و بپرسم کسی ایده‌ای چیزی نداره که پشیمون شدم. امروز این پست برام یه نشونه‌ست. :دی من به نشونه‌ها اعتقاد دارم. :دی
    ولی الان بازم نمی‌دونم کدوم شخصیت رو انتخاب کنم.
    * به طرز عجیبی اون شخصیت آیزاک منو یاد فیلم موروثی می‌ندازه.
    پاسخ:
    ینی میخوای بگی مسابقه‌ی ما جالب نیست؟ خودت جالب نیستی داغان!

    بدون شک این یک نشانه است! و اگه پسش بزنی سرنوشت شومی خواهی داشت! احتمالا سوسکی چیزی بشی.

    به طرز عجیبی ندیدمش.
    میرم توی سخن سرا این پست رو تبلیغ می کنم. چون سیاست این پست شبیه کاریه که ما تو سخن سرا انجام میدیم.
    پاسخ:
    قطعات یک پازل.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    آفرین بهترین برداشتو از خط اولم کردین. 
    *الان همه می‌زنن تو کارِ عاشقانه. دلم می‌خواد لطف کنم و برا اینکه توازن برقرار شه، برم ******.  لطف می‌کنم‌ها...
    تد برم ******؟! :|
    پاسخ:
    وقتی با لابی امتیازهات ر کم‌ کردم متوجه میشی :| :))))

    این لطفت ر قاب میکنم میزنم تن دیوار اتاقم.

    نیلی برو تر. نترس! برو! سفت!
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    ***** **** 
    خیلی سخته ولی 
    مخصوصا اون ترسناکه
    پاسخ:
    سخت که هست. ولی از پسش برمیاید. 
    موفق‌باشی.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    پ یه دونه ****** با پیاز
    پاسخ:
    گوجه چی؟!
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    منم می خوام شرکت کنم با شخصیت ***** خیلی بهم میخوره:|
    پاسخ:
    شرکت کن! ولی چرا شخصیت ر عمومی میگی داغان؟ :/
    داغانیم دیگه چه میشه کرد
    پاسخ:
    اصلاح!
    منم که کنکور دارم دیگه :دی
    پاسخ:
    حالا نداشتی هم توقعی ازت نداشتم :/
    28 مهر؟:||
    ریاکار:|||
    پاسخ:
    :))))))))
    و چه روز خوش‌یُمن و مبارکی! روایت داریم فرشته‌ها فوج‌فوج به زمین میان‌.
    در موردش مینویسم
    پاسخ:
    موفق باشی پس.
    خدا رو شکر..
    پاسخ:
    برو درسِت‌‌‌ ر بخوان باباع :)))
    تایم استراحتمه:/
    پاسخ:
    پس برو داستان بنویس :/ :))))
  • ستوده‌ی خشنود
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    چند تا سوال ظرفیت چیه!؟
    بعدش منم شرکت میکنم و ******!
    بعدش مهم نیست ****** *** *** ******
    پاسخ:
    تعداد ظرفیتی که واسه هر موضوع مانده. مثلا اگه ۱۱ تا مانده فقط ۱۱ نفر دگه میتونن انتخابش کنن. 
    موضوع ر خصوصی باید بگید :/
  • جناب منزوی
  • ترسناکه خیلی باحال بود :)
    پاسخ:
    بنویسش خا.
    منم تبلیغ کردم این مسابقه رو
    ای کاش زمانش یکم بیشتر بود :((
    اینجا بروید
    پاسخ:
    دیگه چقدر؟! :| ۱۶ روز زمانه.
    ممنون.
    آدرس وبلاگم هست دیگه نمیدونم لینکو چجوری بفرستم
    پاسخ:
    تشکر

    + لینک پست ر اشتباه گذاشتید ولی :]
  • جناب منزوی
  • ترسناکه خو، سخته کشش میخواد.
    پاسخ:
    شانست ر امتحان کن. 
  • ستوده‌ی خشنود
  • من شرمندم از الان شروع به نوشتن می کنم...
    پاسخ:
    دشمنتان شرمنده.
  • پریسا سادات ..
  • منم شرکت میکنم:)
    پاسخ:
    باعث خوشحالیه.
  • پریسا سادات ..
  • تبلیغش کرم:)
    پاسخ:
    ممنون
  • نگار جهانشاهی
  • خیلی خوبه
    خیلی ممنون
    پاسخ:
    قابلی نداشت.
    زاویه دید  داستان باید به زبان سوم شخص باشه و شخصیت اصلی یکی از این افراد باشن یا اینکه می تونیم از زبان شخصیت انتخاب (اول شخص-من) استفاده کنیم؟
    پاسخ:
    زاویه‌دید تعیین نکردیم و مختارید. ولی شخصیت ما باید شخصیت اصلی داستان‌تان باشه.
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    عرض کنم که یکی از اقوام ما تعریف می کرد خواهرزاده ش مهد میره..بعد اونجا یه مسابقه نقاشی می ذارند و موضوع میدن و این داستان ها...
    این فسقلی برگه را سفید تحویل میده...بهش میگن پس چرا هیچی نکشیدی؟ آدم ها کجا هستند؟ خونه کجاست؟ و امثالهم..
    میگه برف اومده همه شون زیر برفند...مگه نمی بینید؟!!(لبخند)

    خلاصه همون داستان لباس جدید پادشاه..

    حالا اگه می خوای که ما هم از این داستان ها فراوون بلدیم(لبخند)


    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام

    :)))

    مچکرم.
    آقاااا من دیییر فهمیدمممم :))))))))
    پاسخ:
    بیش از یک هفته وقت هست!
  • -دایناسو ر-
  • :| 


    خیلی ممنون :)
    پاسخ:
    حواستان ر جمع کنید دگه :| :))))

    خواهش میکنم. سلام ما ر به نویسنده‌ی مورد نظر برسانید. یحتمل سرشان خیلی شلوغه خودشان نیامدن یه سر نزدن :|| 
  • -دایناسو ر-
  • خودش احتمالا سلامتونو می‌بینه :) سر می‌زنه اتفاقا و پیگیر داستان بود، ولی گفتم که، بخاطر یه سری مشکلات سخت‌افزاری و اینا نمی‌تونه کامنت بذاره 
    سلام
    از آنجایی که نمیخوام امیدت رو ناامید کنم
    در حال ادیت نهایی داستانم هستم
    قول میدم قبل 12 برسونم دستت :)
    پاسخ:
    سلام بر شما
    امید من که خیلی وقته ناامیده :))) ولی ممنون از شما‌. همینکه تو این اوضاع اندک افرادی به حرف‌هاشان پایبند هستن خوبه. هرچند هنوز ساعت ۱۲ نشده :))) 
    ارسال شد:)

    پاسخ:
    با تشکر :)) دریافت شد.
    نمیدونم واقعا
    منم گاهی بهش فکر می کنم و به همین نتیجه میرسم
    ما برای سخن سرا کلی تلاش کردیم
    همه میگن خوبه
    ولی عملا کسی استقبال نمیکنه
    پاسخ:
    حیرانیم.
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • آقا اجازه؟! میشه تا کمی بعد از دوازده وقت بدین تا تایپش رو تموم کنم-_-
    پاسخ:
    نه متاسفانه‌.
    سلام
    من هیچ وقت داستان ننوشتم,با اینکه مسابقه‌تون لغو شده ,ولی یه وقتی خواستم بنویسم,اجازه هست از این شخصیت‌های شما استفاده کنم؟ایا؟:)

    پاسخ:
    سلام
    چرا که نه. حتماً بنویس. باعث خوشحالیه شروعش از همینجا باشه.
    پس خیلی ممنون:)
    پاسخ:
    مخلصیم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی