رسمِ مرسوم
در اندیشهی پرواز،
با بال های باز
بال و پر بسته، هُلم میدهند
به سمتِ آغوشِ شکنندهی سقوط
مالامال از فریادهای فروخورده
دهانِ کبود شدهام را مهر و موم میکنند
با دست های آلوده به خشم
با برچسبِ سکوت
ولی من عاشقم
عاشق پرواز و صعود
من عاشقم
عاشق فریاد و زخم خورده از سکوت
امان از مردم این شهر
که خود در بندِ بندگیِ سقوطند و
عاشقِ متنفر بودن از عاشقانِ پرواز
امان از این مردم
که با دهان های دوخته از ترس،
با مشت های آلوده به خشم،
بر دهانِ آنهایی میزنند که از سکوت فراریاند
و این است رسم بی رحمانهی مردم این شهر
خصمانه با پرواز و فریاد
عاشقانه با سقوط و سکوت
وای بر ما عاشقان پرواز،
پر از فریادهای بی داد.
+ عکس از روستا؛ میخواستم عکسای بیشتر بذارم، ولی حوصله آپلود و حجم بالای عکسها ر نداشتم. عکسای بیشتر در کانال.
- ۹۷/۰۳/۱۶