شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۵ ب.ظ
چند وقتی هست که بلافاصله بعد از اینکه اسمِ وبلاگ و اتفاقاتش میاد، این تصویر ناخود آگاه تو ذهنم نقش میبنده! یعنی قشنگ تعدادی خاله زنک جمع شدن دورِ هم گل فشانی میکنن. طیفِ موضوعیِ بحث ها هم گسترده س خدا ر شکر! از آموزشِ جدید ترین مِتُد مخ زنیِ سوژه ی موردِ نظر، یعنی دخترِ طفلِ معصوم، توسطِ دخترِ بابا، به پدر برای ازدواج مجدد بگیر تا حمله های متعدد به سمتِ رکورد خواستگاری های متعدد تر، برای ازدواج مجدد و حصولِ هَوو برای زنِ اول و یا اتفاقاتِ مَد [ خیلی فشار بهم میاد بنویسم مدرسه مثلأ ] و کانون زبان و حرف زدن پشتِ سرِ رفقا و معلم ها و به سخره گرفتنشان و یا هم دانشگاه و دوست های اجتماعیِ متعدد که فقط اجتماعی هستند و هیچ خاصیت خاصِ دگه ای هم ندارن مثلأ و شرحِ بی اخلاقی ها و بی ادبی های اتفاق افتاده در فضای دانشگاه با افتخار و تشویق و کف و سوت و هورای حضار. دسته ای از دوستان هم با دقت و خلاقیتِ خاصی، در پیِ فلسفه بافی های سقراط طورانه برای کوتاه کردن مو هاشان یا فرفری بودن مو هاشان یا غم و بغضِ فراغ و دوری از فرفری موی دلبرشان هستند. تهِ خلاقیت مان هم شده فعال کردنِ تیکِ ناشناس و جابجایی مرزهای مزخرفیت با اکانتِ ناشناس در جواب به اینجور پست ها و مطرح کردن سوالاتِ پوچ و بی خاصیت و برگزاری چالش های ارسال عکس چشم و گوش و توی حلق و غدد فوق کلیوی و روده های بزرگ و کوچکِ بلاگر ها. یه سریا هم هستن به غلط نوشتن کلمات افتخار میکنن و اون رو یه سبک میدونن! میشه بهش گفت سبکِ داغانیسم! اونایی هم که ادعای نویسندگی دارند و واسه خودشون دم و دستگاهِ مکتب و مرید راه انداختن و پند ها و نصیحت ها و پیام های آموزشی شان تو فضای بلاگ ویز ویز میکنه، یه عده شان که کلأ نمینویسند، یه عده شان هر ماه شاید اگه حال کنن یه پست بنویسند، یه عده هم که همون بهتر که ننویسند. بعضیاشونم که یه نگاه به آرشیو مطالبشون میندازی، یه پستِ درست درمان که حرفی واسه گفتن داشته باشه پیدا نمیکنی! فقط و فقط ادعا!
آدم خوبه با هر چیزی که از خودش بیرون میندازه و محصول ذهنشه، یه چیزی رو ثابت کنه! الآن اوضاع خیلی جالبه! یکی خیلی تلاش میکنه ثابت کنه خیلی خبیث و بی اخلاق و خلافِ انسانیت عمل میکنه که داره به پدرش آموزش مخ زنیِ دختر مردم رو میده که از هیچی خبر نداره! یا یکی میخواد با پست هایی که از روابطِ نامحدودش با جنس مخالف و به عنوان دوست داره، هرزگی و یا بی بند و باریش رو ثابت کنه؟! یا که مثل یکی دیگه با خاطراتِ تمسخر و غیبت و توهین و سرکار گذاشتن بقیه، سطحِ ادب و فرهنگ و شخصیتِ خودش و خانواده ش رو به رخ بکشه؟! یا هم که میخواد با راه اندازی مکتب خانه و نظامِ استاد و مرید و پاره نمودنِ لایه ی اوزون با ادعا ها و نقد های نویسندگی، و عدم وجود یک مطلبِ خلاقانه و خارج از بحث های نقد و نصیحت های پیرمردانه به بچه های خردسال، تهی بودنِ قلمش از جوهرِ خلاقیت و نوآوری رو نشون بده؟! یا هم که میخواد پویشِ #آری_به_هووی_زنِ_اول ر لابلای پست های خواستگاریتش جا بندازه؟! یکی هم نیست بگه تو که کلاس آموزش لالایی برای خواب های طلایی ر بلدی، خودت چرا از بی خوابی رنج میبری استاد؟! آرشیو مطالبت رو یه نگاه بنداز! تار عنکبوت بسته حاجی!
واقعأ ما تو بیان و بلاگ چیا رو داریم ثابت میکنیم؟! خاله زنک بازی و قربون صدقه رفتن های فضایی زیر پست ها؟! آموزش مخ زنی؟! فلسفه بافی با بافتِ مو و کوتاه و فرفری بودنِ موهامون اونم با افتخار؟! یا به بی سوادیمون با غلط نوشتن کلمات؟ یا به عدم تهعدِ اخلاقی و بی بند و باری، زیر پوششِ دوست های اجتماعیِ قبل از ازدواج؟! تمسخر و غیبت و توهین و تحقیر و بی ادبی؟! وقاحتِ تمام داره از تک تکِ پست های برخی بلاگ ها میزنه بیرون و کسی عینِ خیالش نیست. کسی عینِ خیالش نیست که بیان و وبلاگ نویسی داره به فنا میره. اونم زیرِ فشارِ چرخ دنده های فلسفه ی "وبلاگِ خودمه، هرچی دوست داشته باشم توش مینویسم و به هیچکسی هیچ ربطی نداره!" بله دوستان! بنده نگرانم! نگرانِ فضای حاکم بر بیان و وبلاگ نویسی. نگرانِ وبلاگ نویسی ای که داره نابود میشه. وبلاگ نویسی ای که دیگه محتوا و پیامِ خاصی نداره. شده چاه توالتِ یه عده از بلاگر ها، که هر وقت از زندگی سیر شدن و از بدبختی ها و غم و اندوده های جهان حالت تهوع گرفتن، بیان و پنل مدیریت وبشون رو باز کنن و بالا بیارن توی وبلاگ و جلو روی مخاطب! که چی؟! که تخلیه شم! بله دوستان. خیلی از ما وبلاگ رو با چاه توالت اشتباه گرفتیم. تبدیلش کردیم به مکانی برای تخلیه کردن بدترین حس های ممکن. تهوع آور ترین مسائل زندگی. حس و حال خوب و باحال باشه واسه اینستاگرام! تخلیه افکار و احساسات بد نیست دوستان. این بده تقدس فضای وبلاگ نویسی رو بذاری زیر پات و اون رو فقط واسه تخلیه ی حس های منفی بدونی و حس و حال مثبت و خوبت رو جای دیگه تخلیه کنی. نگرانم دوستان! نگرانِ وبلاگ هایی که تار عنکبوت بستن و خبری از بروز رسانی نیست، ولی کانال تلگرامی و پیج اینستای بلاگرشون هر روز داره بروز میشه! نگرانم دوستان! نگرانِ بلاگرهایی که با سفید کردن صفحه ی وبلاگ و یه خط شعر و متن فلسفی خداحافظی میکنن و بعد چند روز برمیگردن اندازه پفک هم ارزش و احترام قائل نیستن واسه نگرانی و اضطراب و احساسِ مخاطب هاشون! به سخره گرفتنِ مخاطب ها و نگران کردنشون و توهین به شعورشون، شده تفریح یه عده! نگرانم رفقا! نگرانِ حل شدن وبلاگ نویسی توی بی محتوایی و حس و حالِ منفی و تهوع آور. نگرانم دوستان بلاگرم! نگرانِ رفقام! نگرانِ روزی که وبلاگ نویسی رو به سقوط و انحطاط بره و ما سرگرمِ مخ زنی و هوو بازی و فرفری موی غزل سازی و خاله زنک بازی و شاخ بازی باشیم!
* اگه حس کردید بخشی از متن منظورش شما بودید، باید بگم درست حدس زدید! منظورم دقیقأ خودِ شما بودی :)))
* تکرار و چرخشِ معضلاتِ بیان تو این پست، ارتباط مستقیم داره با تکرار و چرخه ی معضلاتِ وبلاگ نویسی تو همین فضا! گیر افتادیم توی یه چرخه ی مخرب و مزخرف!
پاسخ:
هیچ تکراری بی حکمت نیست! ;)
پاسخ:
کلا وضعیتِ گنگی داری :))))
پاسخ:
خدا ر شکر :))
متأسفانه!
منتظریم.
عمق تأثیر گذاری ر حال کردین فقط؟ #))))
پاسخ:
هرکی نظری داره و آزاده بیانش کنه :)
با هرجاش که مخالفین بگید بحث کنیم :)
پاسخ:
و من الله توفیق :))
پاسخ:
خا میگید مخالفید با یه سری جاهاش :))
پاسخ:
دقیقأ. یکی از مهمترین دلایل به فنا رفتن این فضا همین بود
پاسخ:
من گفته بودم هستید؟
پاسخ:
خا همین دگه! راه حل رفتن نیست. راه حل بیشتر فکر کردن و تمرین کردن و نوشتنه. همین پستِ اخیرتان، هرچند با محتواش زیاد حال نکردم، ولی خوب نوشته شده واقعأ :)) و نشون میده که میتونید. پس بتونید و بنویسید و خوب بنویسید.
پاسخ:
نه خا. من به هیچکس مستقیم نمیگم :)
پاسخ:
بله متأسفانه. موافقم. فرهنگ استفاده ی درست و بجا از هر چیزی رو خوب یاد نگرفتیم. هرچی که اومد هول هولکی ریختیم توش و با هیجاناتِ مسخره و بدون آگاهی ازش استفاده کردیم و از محتوا و استفاده ی درست دور شدیم.
پاسخ:
به همین برکتِ واصله!
پاسخ:
موافق نیستم. حکایت وبلاگ نویسی و هرچیزی مثلِ راه رفتنِ بچه س. باید از ابتدا تلاش کنیم واسه راه رفتن و چار دست و پا راه بریم و زمین بخوریم و زمین بخوریم و زمین بخوریم تا راه رفتن رو یاد بگیریم. به مرور و با تلاش برای بهتر شدن. نه که فقط درجا بزنیم.
پاسخ:
امیدوارم روز به روز بهتر بنویسید به هر حال.
پاسخ:
چرا که نه! زیر همین پست های بی محتوا و حاشیه ای، خیلی بیشتر از پست های قوی و ارزشمند بحث و تبادل نظر میشه. همین خیلیا رو زده میکنه و باعث کوچ نویسنده ها به تلگرام میشه. چون واقعأ وقتی مخاطب و نظر نداشته باشی، فرق تلگرام با وبلاگ تو چیه؟!
پاسخ:
کار که نیست! باره :| داغان :)))
پاسخ:
فایده ش که بستگی به شما داره کلا. همه چی به شما بستگی داره.
پاسخ:
دمتان گرم. همین خیلیه.
دوستان بهشان بگید :)) گناه دارن 😂😂
پاسخ:
مثل نماز واجبه اصن :))))
تشریف بیارید یه چایی در خدمت باشیم :))
پاسخ:
همون حرکتِ رادیوت کافی بود :/ کیک خور :/ :))))
پاسخ:
نه بابا. تنها شما نیستین. خیلیا هستن :)))
ما در خدمتیم.
البته که ما چند وقتی میشه که گرگان نیستیم دگه :))
پاسخ:
هیچکس تنها نیست! همراه اول :))) ove!
نوش جان
مشدی رجب
پاسخ:
نه پس! بفرمایید حرفی هم باشه :/ :)))
پاسخ:
حکایتِ شما حکایت همون قضیه ی فحشه که طرف میندازه رو زمین صاحابش خودش میاد برمیدارتش خانم :))) همین امثالِ شما هستن که با دفاع های بیجا و توجیهاتِ مسخره باعث منحرف شدن و به فنا رفتنِ فضای وبلاگ نویسی و تشویق بقیه به مزخرف نویسی شدن. یه نفرم که میاد نقدی به این جریان کنه متهم میشه :))) خیلی باحالی وجدانأ.
من اشخاص رو نقد نمیکنم! جریان ها رو نقد میکنم :)) اگه توانش رو داری و در حدی هستی که بخوای دفاعِ منصفانه و منطقی کنی منتظرم :)) با این حاشیه پردازی ها و مزه پراکنی های سطحی چیزی حل نمیشه.
زشت اینه که به لجن کشیده شدنِ وبلاگ نویسی رو ربط بدی به سلیقه و مبناهای مزخرف و از این چرخه و سِیرِ نزولی دفاعِ هم کنی دخترم :)) سعی کن به شعور و فهمِ بقیه احترام بذاری و رو هوا و تعصب چیزی ساطع نکنی بیرون دخترکم :))
پاسخ:
قابل نداره حالا. مهمان ما باشید :))
پاسخ:
سکوتِ قلبتو بشکن و برگرد. نذار این فاصله بیشتر... عه ببخشید این آهنگ بود :))
ولی خارج از شوخی حرفی هست بزنید. تعارف ک نداریم.
پاسخ:
کار خوبیه :)) اح سنت
پاسخ:
یادم نمیاد اسمی برده باشم :)) وقتی اسم نیست یعنی نقد تنها به شخص وارد نیست. اون اشخاص فقط واسطه شدن تا جریان ها نقد شن. فهمش انقدر سخته دخترم؟!
توهین و تحقیر؟! از کی تا حالا نقد و طنز و شوخی توهین و تحقیر تلقی میشه؟ :)) ظرفیت نقد و شوخی ندارین من شرمنده ام :))
پاسخ:
ممنون بابت نظرِ جامع و کاملت.
پس شما هم موافقِ بنده هستی که وبلاگ نویسی اصول داره و رو هوا و هر دمبیل نیست؟!
پاسخ:
همه ساکتا :)) همه روزه سکوت بگیرا :)) بابا بیاید حرفاتان ر بزنید. چند تا رفیقیم داریم با هم حرف میزنیم دیگه.
پاسخ:
اجازه نمیخواد ک. این پست واسه بحث و تبادل نظر نوشته شده اصن. راحت باشید همه. کسی کسیو نمیبلعه :))
پاسخ:
:)))))))
بابا خفن. 007 :)))
پاسخ:
قطعأ واسه شما اینطور به نظر میاد :)) با توجه به نظریه ی درخشانی که تو کامنت اول در فشانی کردد بیش از این هم انتظار ندارم ازت :)) این مخالفتِ امثال شما واسه من افتخاره #)) دمت هم گرم. خدا حفظت کنه دخترم :)))
خدا ر شاکرم یکی مثل خودت و رفقات بیان منو جز این دسته بندی قرار بدن :)))) مثل قضیه قبلی. سنگ هایی که امثال شما به طرف من پرت میکنید رو خیلی وقته دارم جمع میکنم و دیوار میسازم دورم :)) ولی به وقتش هم با اینجور پست ها برجک های مزخرفتون رو میزنم و خوشحالم که خودتون میاید و با کامنت هاتون مهر تأیید میزنید به حرفام :)) من بحثم گسترده بود. ولی شما اصرار داری که محدودش کنی. چون خودت و اونایی که داری ازشون دفاع متعصبانه میکنی جزو همین گروهید :)) جرئت و توانِ دفاعِ منطقی هم ندارید. فقط پشتِ سرم خوب بلدید حرف و حدیث ببافید :))) جاتون هم همون پشته!
ولی خا بحثِ خوبی بود #)) ممنون بابت نظراتت. هرچند مخالف همیم. ولی چیزی از اصل قضیه کم نمیکنه!
پاسخ:
دقیقأ همین. ما همه مسئولیم!
پاسخ:
بودنت ر هم دیدیم قبلا :)))
پاسخ:
منم گفتم که همین منطق داره وبلاگ نویسی رو نابود میکنه.
پاسخ:
طبیعیه که منظورم شما و امثالِ شما نبودن : ) گاهی اوقات اتفاقاتی تو زندگی میفته که مجبور میکنه آدم رو تا فاصله بگیره از اینجا. حالا به هر دلیلی. مسئله نحوه ی برخوردِ بلاگر با این رفتنه! یکی مثل شما راه ارتباطی میذاره و واقعأ قصد فاصله گرفتن هم داره، یکی هم شورش رو در آورده از بس رفته و اومده و ارزشی قائل نشده واسه بقیه! ولی خیلی خوبه که قبلش اطلاع رسانی شه تا یهو شوکه نشن ملت.
پاسخ:
دوستِ عزیز. من در جایگاهی نیستم که بخوام کسیو اصلاح کنم. چون دستِ من نیست اصلأ. توانش از دسترس من خارجه. قشنگ هم نیست. این فضا اختیار و آزادی داده به بلاگر ها. اختیار و آزادی رو که نمیشه گرفت ازشون. من فقط میتونم اندازه ی خودم نقد کنم و معترض باشم نسبت به این قضایا. در حدِ یه تلنگر که متوجه شیم.چه بلایی سر وبلاگ نویسی داره میاد. بقیه ش با من نیست. باقیش با بلاگر هاس که بشینیم فکر کنیم چطوری از این اختیار و آزادی به نحو احسن استفاده کنیم و به انحراف نکشونیم این فضا رو و مزخرف نویسی نکنیم! باید فرهنگ و شعورِ استفاده ی درست از وبلاگ نویسی رو داشته باشیم و استفاده کنیم.
درمورد نحوه ی برخوردم که میگی شدید و جبهه گیری داره هم باید بگم شما انتظار داری در برابر کسی که به طرفت حمله میکنه و اتهام وارد میکنه و قضاوت میکنه و شدید حرف میزنه، بیام ازش تشکر کنم و با لبخند و مهربانی بیخیال همه حرف هاش بشم؟ نه حامد خان! من آدمِ عقب کشیدن و باج دادن و حرف نزدن نیستم! هرکی چیزی بگه، باید جوابشو بگیره. منم با قدرت از خودم دفاع میکنم و با کسی هم تعارف ندارم!
پاسخ:
از این چیزا گذشته. من فرق این چیزا رو با چیزایی که میگی میفهمم.
پاسخ:
سلام و عرض ادب
پاسخ کامنتتان ر در کامنت ها و پاسخ هاشون جستجو کنید. قبلا در موردش بحث و تبادل نظر صورت گرفته و جواب هم داده شده.
پاسخ:
خواهش میکنم. ممنون از شما بابت نظرتان.
پاسخ:
کسی جلوی شما و هم فکران شما رو نگرفته خانم :)) تا ابد میتونید تو وبلاگتون بالا بیارید :)) همونطوری که تا ابد میتونید از دسشویی خونه تون استفاده کنید :)) والا کسی چیزی نمیگه :)) مخاطب پستِ من اونایی هستن که اهل فکر و پیشرفتن. چیزی ک از شما انتظار نمیره :))
بفرمایید و ادامه بدید. انگشت فرو کردن تو حلق هم روشِ خوبی واسه تخلیه س! توصیه میکنم :))
پاسخ:
خوشحالم که به خودشناسیِ خوبی رسیدی :)) ولی به بقیه شناسی خوبی نرسیدی متأسفانه :)))
نوش جانت
پاسخ:
از رو هم نمیری :))) خوشم میاد در برابر قهوه ای شدن مقاومتی نشان نمیدی و علاقه ی شدید داری که هی بیای اینجا یه چیزی بخوری و هی من قهوه ایت کنم و هی از رو نری!
برو این شاخ بازی هات ر واسه کسی کن که واست اندازه پشم گوسفند ارزش قائل شه! تو اگه شاخم باشی شاخِ بزغاله ای! در حدِ دهن و مغزِ ناچیزت مزخرف بباف! همینکه بعد هر تو دهنی ای که با این جور پست ها میخورین و میاین اینجا شروع میکنین بطور هماهنگ تفاله های تولیدیِ مغز هاتون رو پس میدید بیرون خیلی چیزا رو ثابت میکنه! برو بچه به زندگیت برس نذار بیشتر از این رنگ آمیزیت کنم! برو جانم. برو.
پاسخ:
نه باباع
بذارید همه خوب بشناسن این تفکرات رو!
پاسخ:
از طرف اونا بود :)))
پاسخ:
اغراق نیست رفیق. من دارم تو این فضا زندگی میکنم. مینویسم و فعالیت دارم. مثل خودت. مثل خیلیا. مثل خودت و خیلیا ناشناس و گمنام. این قضاوت و تهمت و توهین ها رو هم تا دلت بخواد تجربه کردم. آخریش هم سر همین پست که متهم شدم به حاشیه سازی و سر و صدای بیخودی کردن. تا دلت بخواد مورد بوده که متهم و قضاوت شدم. خیلی وقتا سرد شدم از نوشتن. ولی نرفتم! خداحافظیِ فِیک نکردم! واسه خودم انگیزه ساختم. داستان نوشتم. مسابقه و چالش راه انداختم. رادیو راه انداختم. اول واسه زنده سازی و پویاییِ وبلاگ نویسی و دوم هم واسه خودم و اونایی که مثل من گاهی اوقات سرد میشن و دنبال بهانه واسه دلگرم شدن هستن. من نرفتم و موندم! و خواهم ماند! و اگر روزی تصمیم به رفتن بگیرم به احساس و شخصیت و نگرانیِ مخاطب ها و رفقام احترام میذارم. یهو نمیذارم برم. یهو بی خبر نمیرم و بقیه رو با یه صفحه ی سفید و یه خط متن تنها نمیذارم! منظورِ من مشخص بود. خبری از اغراق و بزرگنمایی هم نیست! اوضاع در همین حد بغرنج و مزخرفه! هفته ای و روزانه میذارن میرن و برمیگردن!
وبلاگ تریبون هست؛ ولی نه برای خاله زنک بازی و مزخرف نویسی! من با حرفت مخالفم که میگی هرکی هرچی دوست داره میتونه بنویسه. گفتم تو پست. همین منطق و فلسفه باعثِ به بحران کشیده شدنِ اوضاعِ وبلاگ نویسی شده! چون هیچکس حقِ نقد نداره و اگه هم نقد بشه حمله ور میشن سمتش! نتیجه همینه که میبینی! وبلاگ های خوب دارن حل میشن تو وبلاگ های مزخرف.
پاسخ:
من نمیگم خاله زنک ها و یا همون مزخرف نویس ها رو حذف کنیم. منِ نوعی کی باشم که بخوام کسیو حذف و اضافه کنم؟! بحثِ من همون نقد و اعتراض نسبت به وضعیتِ موجوده. که اگه دیدیم یه جا یکی داره کج مینویسه، بهش بگیم فلانی! فلان جای متن و رویکردی که نسبت به وبلاگ نویسی داری کجه! فلانی این نوشته و رویکرد واسه وبلاگ مناسب نیست. واسه فلان جا مناسبه. نه که هرجا هرکی هر چرتی که دوست داشت نوشت، یه عده برن واسش کف و سوت و هورا بکشن و یه عده هم با منطقِ هرچی دوست داره بنویسه و من میتونم ضربدر رو بزنم و برم. من میگم همین مسئله داره دامن میزنه به انحطاط وبلاگ نویسی! همین بی تفاوت از کنارِ نقاط ضعف و اشتباهاتِ هم گذشتن. همین وبلاگ خودشه و هرچی دوست داره بنویسه و من مسئول نیستم! من نه با خاطره نویسی مشکل دارم و نه با غمگین نویسی و نه با آماتور نویسی. من با تفکری مشکل دارم که قصدِ پیشرفت و تغییرِ مثبت نداره و روز به روز داره بدتر میشه! خیلیا هستن خاطره نویسی میکنن آدم درسِ زندگی میگیره ازشون. خیلیا هستن تلخ مینویسن و تجربه ی چند سال زندگی رو تقدیم مخاطبینشون میکنن و باعث تحولشون میشن. خیلیا هستن ضعیف مینویسن، ولی سعی در خوب تر شدن دارن. مشکل من این افراد نیستن. مشکل من ضعیف نویسی و دفاع از ضعیف نویسی و تشویق به ضعیف نویسیه!
پاسخ:
یا تفاهم نداریم تو این مسئله یا پاسخ نظر قبلیت رو خوب نخوندی.
پاسخ:
من قوی نویس ها رو هم نقد کردم. چه این پست و یا یه پست دیگه! من جایی نگفتم قوی نویس هامون دارن خوب عمل میکنن. گفتم؟! اونا هم دارن به نحوه ی خودشون کج میرن و نقد های زیادی بهشون وارده که خودت بخشیش رو گفتی. وبلاگ نویسی بطور کلی داره به انحراف کشیده میشه رفیق. من خودمم بخشی از پازلِ این فضام!
پاسخ:
متوجه شدم ;)
ما در خدمتیم خلاصه. خبر بده.
پاسخ:
موافقم باهات.
من و تو تو لبه ی یه شمشیریم. تو جزئیات شاید اختلاف نظر داشته باشیم. ولی تهش نگران اینجاییم.
پاسخ:
سایت رو بیخیال میشیم. رو همین وبلاگ و کانال تلگرام مانور میدیم.
نظرت چیه؟!
پاسخ:
خب خودت که میبینی! تنهاییم! با این شرایط که توانِ راه اندازی سایت نداریم.
پاسخ:
من ولی چون میشناسم بقیه رو، نظرم رو همون وبلاگ و کاناله. حالا بازم خود دانی.