Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

نمک شو - گروهِ پنجم [ مطلبِ شماره سه ]

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ

بچه ی اول بودن یعنی نهایت مظلومیت!


مادروپدراز بچه های اول از یک سالش تا نود سالش هوش سقراط ذکاوت بقراط و شهامت کبری رو توقع دارن:دی


حالا کبری کیه؟؟منم نمیدونم:دی همیشه هروقت که این فیلم هشدار برای کبری یازده نشون میداد من دنبال کبری گشتم..اما حتی حرفیم ازش زده نمیشد!شایدم اونم بچه اول بوده:|


اما میدونید این طفلکا تو هر سنیم باشن مادروپدر بهشون میگن انقدر سنت شده چرا نمیفهمی:|؟


وبرعکس این بچه های دوم سوم الی آخر اگه90سالشونم بشه میگن اینا هنوز بچه ان زوده بفهمن:|


هنوز یادمه نه سالم بود مادرم یه کاری به سختی حل 4معادله4مجهول(داریم اصن؟:|)میزاشت جلوم بعد اگه نمیتونستم داد میرد نههههههههههه سالت شده دیگه کی میخوای بفهمی یه سری چیزارو:|

اون وقت داداش قورباغم(اینکه چرا بهش میگم قورباغه چون شناگر!وتخصصش شنای قورباغه است:دی)الان15سالشه و تقریبا قدش هم از من رد کردهواسه یه کار ساده مامانم میگه کاریش نداشته باش هنوز بچه است:|


اصلا بزارید از اول براتون بگم مادر من یک سالی از من بزرگ تر بود که منو باردار بود..


وی باشکم شش ماه هم دست بردار نبود و روی درخت توت میرفت تا توت های شیرین تر نصیبش شه:|


بعدها که به دنیا اومدم یک سالی داشتم که قرار بود بابام منو با موتور ببره غان غان:|


مامانمم باید منو پشت بابام مینشونده!بابام به خیال اینکه  مامانم منو گذاشته رو موتور گازشو میگیره:/ومادرکه خدا میداند کجا سیر میکرده به همان خیال خام که زین زیر پای من است منو ول میکنه..


در کسری از ثانیه این اتفاقات میوفته و وی که من باشم دهانمان صاف گشت:|


خلاصه ازبلاهایی هم که والدین بخاطر ناوارد بودن سر فرزندان اول می آورند هم اگر بگذریم..


ارشد ها با کوچکترین اشتباهی چنان شسته و آفتاب شده که نفهمن از کجا خورده شسته و آفتاب شدن:|


اونوقت اگر لوسای مامان هم خرابکاری کنن....اشتباه نکنید:|بازم ارشدا شسته آفتاب شده که چرا کارو به بچه سپردن وقتی میدونن بچس نمیتونه:|


این رفتار های تبعیض آمیز انگیز طور به حدیه که به مرغای همسایه هم بیشتر اهمیت داده میشه:|


باری فاز دردو دل برداشته بودیم و به دوست  جان گفتیم:آخه نمیدونی ایشان حتی نسبت به مرغ های همسایه هم بیشتر از من حواسشون هست..


ودوست جان افزود:فلانی انقدر حرف نزن:|من از جلوی مرغا غذا برمیدارم میخورم انقدرم قُد قُد نمیکنم:|


واینجا بود که فهمیدم  ارشد بودن  بحران های پیش روی  بدتری هم دارد:|


خلاصه این غیرمستقیم و اولین پارتی بازی و تبعیض دنیاست علیه فرزندان اول که هیچ پدرو مادری هنوز مسئولیتش را برعهده نگرفته است!



+این بود انشای من:دی این مطلبم صرفا جنبه طنز داره ولاغیر..وسلام علیکم و رحمت الله و برکاته:دی

  • ۹۶/۰۴/۲۸
  • Neo Ted

نظرات (۸)

  • פـریـر بانو
  • با یک قسمتاییش خیلی همزاد پنداری کردم! امان از بچۀ اول بودن :/ :))
    بله. ولی بچه اول بودن از یک لحاظ هایی هم خوبه.
    خوب بود. تیکه های طنز خوبی داشت. ولی خب میتونست بهتر نوشته بشه. همین
  • توکان سبز
  • خیلیم عالی
    واقعا گل گفتی!
    انقدر آه و ناله نکنید ما بچه های آخر ته تغاری نیستیم بلکه تحت خواری هستیم:((

    @فرشته!
    ایشش جمع کن باو:دی میگم  طنزه خب اا:دی ناراحت نشو دیگه!
  • عاشق بارون ...
  • والا من یکی که کوچیکترین خیری٬ تاکید میکنم کوچیکترین خیری از بچه ی اول بودن ندیدم! و کوله باری از دردسرها و مشکلات و تبعیض ها رو فقط با خودم حمل کردم!! :))
    پاسخ:
    بنده نیز همیطور :))
    @ناشناس
    ناراحت نشدم که:))) دیدم آه و ناله تون زیاد شده گفتم بزنم تو پرتون:)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی