Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

گوسان

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۷ ب.ظ


یه سری باید گوسفند میبوند، اشتباهی انسان شدند. البته به نظرم خیلی ضرر کردند که انسان شدند؛ چون گوسفند بودند واسشون خیلی راحت تر بود.

ما آدم ها به دنیا میایم، گوسفند ها هم به دنیا میان.

پدر و مادرِ ما دغدغه ی خوراک و پوشاک و رفاه و سلامتیمون رو دارند تو دورانِ نوزادی، ولی والدینِ یه گوسفند که فقط مادر محسوب میشه در اصل و تا یه مدتی باهاشه، تنها دغدغه ش شیر دادن به بچه شه! اونم هر چند وقت یه بار میاد خودش میخوره و میره.

ما وقتی یه خورده بزرگ میشیم باید بریم مدرسه و باسواد شیم، طبیعتأ یه گوسفند چنین دغدغه ای نداره!

ما با توجه به مدرسه و رشته ی تحصیلیمون تو دانشگاه حدود بیست سال از عمرمون رو صرفِ تحصیلی میکنیم که نتیجه و سود و منفعتش قطعی نیست، ولی یه گوسفند تو این بیست سال اگه زنده باشه میتونه بخوره و بخوابه و حالِ دنیاشو کنه!

ما بعدِ تحصیل اگه پسر باشیم باید چشم هامون چهارتا شه پا شیم بریم خدمتِ مقدسِ سربازی ممممممممررررد بار بیایم و بعد اگه خیلیییی خوب و خوش شانس باشیم و بندِ پ تو زندگیمون جاری باشه میتونیم شاغل شیم و دستمون بره تو جیبِ خودمون تا حدودی، اونم خب اما و اگر داره، ولی یه گوسفند از اساس نیازی خدمتِ سربازی نداره، کلأ چیزی به اسمِ سربازی نمیدونه چیه!! اون داغان سربازی نمیره در هر صورت! و منطقأ جیبی نداره که بخواد دست و پاش بره توش! اصلأ پول و اسکناس و حساب بانکی و قرض و وام و کوفت و زهرِ خر تو دنیای یه گوسفند تعریف نشده! 

بعد اینا باید به فکرِ تشکیلِ زندگی و ازدواج باشیم یا باشن واسمون حتی! باید هزارتا موضوع رو مواظب باشیم و دقت کنیم تا فردِ مناسبِ زندگیمون رو پیدا کنیم! وامِ ازدواج و مسکن و ماشین و مسئولیت و تعهد و عشق و بچه و هزارتا مسئله ی دیگر، ولی گوسفند چی! در آنِ واحد تو گله از دور یه گوسفندِ ناز و شاخ تو گله رو پیدا میکنه و در همون آن چند متری قدم برمیداره و میره بدونِ صیغه ی محرمیت و عقد و عروسی و پاتختی و مهریه و ماه عسل و مسکن و عشق، با گوسفندِ جفت میشه و not found 404. نیازی به تعهد و مسئولیت و عشق و عاطفه و مسکن و ماشین و ... هم نداره! خیلی شیک و مجلسی!

ما تهش پیر میشیم و با توجه به بچه های امروزی، پرت میشیم تو خونه سالمندان و تو اتاق میمیریم و بوی گندمون همه رو خفه میکنه اگه چال نشیم و این میشه تهِ خط، ولی یه گوسفند! تهِ خطش میشه اینکه سرش رو میبرن، گوشت و پوست و کله پاچه ش سود و منفعت میشه واسه بشریت! این لعنتی بود و نبودش خیر و منفعته :/ چه واسه خودش، چه واسه بقیه!

 ما چی؟! فرقِ ما با یه گوسفند تو چیه؟! واقعأ بعضیا حقش نیست به گوسفند ها حسادت کنند؟! 

  • ۹۶/۰۲/۱۸
  • Neo Ted

نظرات (۱۷)

کلِ پست و خوندم ولی نمی دونم چرادارم به این فکر می کنم که به هر کی گفتم زهر خر گفت مگه خر زهر داره؟:|
پاسخ:
:))))
داره! گرفتش سخته :)))
[ شوخی بود دگه :)) ]
عنوان رو که دیدم فکر کردم قراره امشب مطلبی از کره‌ی باستان یاد بگیریم!
پاسخ:
:))))
نگو که به گوسفند حسادت میکنی!
پاسخ:
:))))
خودمو که نگفتم! کلی گفتم! مفهومی بخوان :/
:))))
تا حالا انقد به شباهتا و تفاوتای یه آدم و گوسفند فکر نکرده بودم:/

پاسخ:
حالا فکر کنید :))
زندگی خیلی سخته
من به شخصه میگم خوشبحال گوسفندان:))))
قلمتون عالیه
پاسخ:
:)))))
مشکوکید ها
لطف دارید شما
الان اینی که نوشتین بعضیها حقش نیس به گوسفندا حسادت کنن
فحش بود؟:دی
من حسادت نکردما:/
فقط گفتم خوشبحالشان،همین:))))
پاسخ:
دیگه دیره :)))))
شخصاً در حال حاضر افسوس می‌خورم چرا گوسفند نیستم تا همه دنیا به دم‌ام باشه :))
پاسخ:
:))))
دلم کباب شد
شاید یه نمه بیربط به نظر برسه ها، ولی به عنوان مکمل پست، این مناظره هم جالبه! البته تو گفتی گوسفند، ولی این با خره!

مناظره با جناب خر

روزی به رهی مرا گذر بود

خوابیده به ره جناب خر بود


از خر تو نگو که چون گهر بود

چون صاحب دانش و هنر بود


گفتم که جناب در چه حالی

فرمود که وضع باشد عالی


گفتم که بیا خری رها کن

آدم شو و بعد از این صفاکن


گفتا که برو مرا رها کن

زخم تن خویش را دوا کن


خر صاحب عقل و هوش باشد

دور از عمل وحوش باشد


نه ظلم به دیگری نمودیم

نه اهل ریا و مکر بودیم


راضی چو به رزق خویش بودیم

از سفرۀ کس نان نه ربودیم


دیدی تو خری کشد خری را؟

یا آنکه برد ز تن سری را؟


دیدی تو خری که کم فروشد ؟

یا بهر فریب خلق کوشد ؟


دیدی تو خری که رشوه خوار است؟

یا بر خر دیگری سوار است؟


دیدی تو خری شکسته پیمان؟

یا آنکه ز دیگری برد نان؟


دیدی تو خری حریف جوید؟

یا مرده و زنده باد گوید؟


دیدی تو خری که در زمانه؟

خرهای دیگر پیش روانه


یا آنکه خری ز روی تزویر

خرهای دیگر کشد به زنجیر؟


هرگز تو شنیده ای که یک خر؟

با زور و فریب گشته سرور


خر دور ز قیل و قال باشد

نارو زدنش محال باشد


خر معدن معرفت کمال است

غیر از خریت ز خر محال است


تزویر و ریا و مکر و حیله

منسوخ شدست در طویله


دیدم سخنش همه متین است

فرمایش او همه یقین است


گفتم که ز آدمی سری تو

هرچند به دید ما خری تو


بنشستم و آرزو نمودم

بر خالق خویش رو نمودم


ای کاش که قانون خریت

جاری بشود به هر ولایت


پاسخ:
به شخصه کف کردم :)))
ولی در راستای کامنت خانم آرزو باید بگم انصافاً با دیدن عنوان منم یاد چوسانِ قدیم افتادم!
پاسخ:
حق داری :)))
یه عکس با مزه لینک مشاهده
http://s3.img7.ir/iecuN.gif
لینک دادم کلیک کنید باز بشه.
____________________

راست میگه این بنده خدا تو کامنت بالا یه بار رفته بودیم با پسر داییم که دامپزشکه تو داهات برای مداوای یک سگ گله و واکسن زدن به گوسفند و بزها بعد رفتیم طویله و دونه دونه کمک کردم نگه داشتم پسر دایی واکسن زد بهشون.
جالب اینکه بز ها روی بلندی میرفتن تا ولشون می کردیم هههه

اینجاشو میخواستم بگم در اومدم بیرون از طویله دیدم یه خر داره خودش تنهایی میاد.
یه کمی نگاه کردم دیدم اومد از کنار من رد شد و رفت چِفت طویله رو با دهن باز کرد!

بعد با سرش در رو مخصوصا با کمک گوشاش باز کرد و رفت تو و باور کردنش سخته، ولی با همین چشای خودم دیدم درو بعد از این که رفت داخل مثل آدم ها برگشت با کله هل داد بسته بشه!

یعنی بعدش منتظر بودم چِفت در رو ببنده که نبست ولی باز تا همینجاش هم تعجب کردم!
(چِفت در رو چون از داخل سخت بود نبست وگرنه شاید اونم میبستش)

باورش برام سخت بود به خدا یه لحظه یاد کتاب هایی که راجع به جن خونده بودم افتادم گفتم لابد این جن بود خودشو شبیه خر در آورده بود.

تو همین فکر ها ماتم برده بود که پسرداییم گفت علی بیا بریم خونه.

صاحب خونه که دید خشکم زده گفت این خرمون بود.از سر زمین میاد خودش راه رو بلده ناهار میدیم میبره برای پسرم و خودش بر میگرده.

گفتم آخه خودش در رو باز کرد و رفت تو!
گفت آهان باشه الان در طویله رو میبندم باز چِفت درش مونده خوب شد گفتی.

گفتم خر پیشرفته ای دارید.این مدلیشو ندیده بودم ههههه
گفت چون در طویله رو خودش میبنده؟!

تو همین مناظره بودیم با صاحب خر که پسر دایی دوباره این بار بلند صدا کرد گفت علی دیر برسیم خونه ناهار نمیمونه.علی مگه با تو نیستم بیا بریم :)

واقعا عجیب بود اون خاطره...
پاسخ:
واقعأ هم حق داشتی. خر موجودِ عجیبیه :)))
  • پری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • من واقعا برم تو افق محو شم
    مانیفست بزرگی بود:)
    پاسخ:
    اوهوع! مانیفست :))) زیر دیپلم حرف بزن :))
    میشه به جوجه تیغی حسادت کنیم؟!
    پاسخ:
    اگر موجودی بغل دوست نیستید میشه :)) چون جوجه تیغی رو کسی نمیتونه بغل کنه :))))) حسرتش به دلش مونده :)))
    یعنی گوسفندم از یه جوون ایرانی وضعش بهتره!!!! :/
    پاسخ:
    بحث جهانیه اگه دقت کنی :))
    ای بابا مشکوک چراااا؟
    پاسخ:
    مشکوک به حسادت :))))
    شوخی میکنم البته
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • شما یه خرس رو با یه گوسفند مقایسه میکنید؟!
    ولی جدی قدر خودتون رو بدونید و هرچند سخت به اون کمالی باید فکر کنید! (البته میتونید به جمال هم فکر کنید:/)
    پاسخ:
    نه! من کلی گفتم!
    نه بابا ما رو چه به حسادت:)))
    پاسخ:
    همیجوری الکی :))
  • علیـ ــر ضــا
  • چقدر خوب بود .
    دمت گرم خیلی خوب جفت و جور کردین 
    🙂 تازه با وبتون آشنا شدم قبلاً اومدم منتها اینبار یجوری دیگر .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی