میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر... عکسنوشت: آره رفیق.
یاد یه چیزی افتادم که گاهی بچه ها و پیرمردا همو خوب میفهمن
گمونم یه کلیپ تو تلوزیون بود ولی من خودمم کاملا لمسش کردم چون چندین سال بیشتر هفته رو پیش عزیزجون اقاجونم بودم:) چیز عجیبیه بچگی و عجیبترش پیریه. جوونا هم این وسط بلاتکلیف و درگیر. به نظرم مهمترین جایی که باید خودتو ثابت کنی همون بین کودکی و جوانیه چون تکلیف این دوتا تقریبا معلومه..
خیلی عکس خوبی بود