پیاده رو نوشت!
+ موقتأ پست ثابت شد!
ساعت 17:22 که من این متن رو شروع به نوشتن کردم! درحالی که دستم گوشیه و سرم توش! دارم از پیاده رو به سمت خونه قدم برمیدارم و هر چند لحظه روبروم رو نگاه میکنم تا یه وقت توسط یه ماشین داغان کتلت نشم؛ والا به خدا! شانس که نداریم! مردم کتلت میشن، ولی با مازراتی! بعد طرف در همون لحظه بر سرِ فردِ کتلت شده صدمیلیون چک میکشه واسه طرف! بگذریم آقا!
راستش هوا خیلی سرد شده؛ درحدی که کل خانواده تسلیمِ ویروسِ سرما خوردگی شدن و من مانده ام تنهایِ تنهاااا؛ من مانده ام تنها، میانِ سیلِ غم هااااا.. عه! معذرت میخوام! خلاصه که میخوام از همین تریبونِ سرپا و متحرک و مقدس درودِ خدایانِ یونانِ باستان و خدایگانِ مصر رو حواله ی گلبول های سفید و سیستمِ دفاعی..
ببخشید یه لحظه
.
.
.
.
.
.
از خیابون رد شدم! داشتم میگفتم؛ درودِ خدایگانِ یونان باستان و مصر و عامن هوتب و آپولو و زئوس و دوستان بر گلبول های سفید و سیستم دفاعیِ بدنم که در این وضعیتِ یخ زده...
-جانم؟
+ سه تا
- بفرما
+ ممنون
بفرمایید نونِ ولرم! نون هم نون های قدیم آقا!
.
.
.
.
. دوباره از خیابون رد شدم.
کجا بودیم؟! آهان! که در این وضعیت یخ زده ، پرچمِ ما رو بالا نگه داشتن!
من یه لحظه این درو باز کنم!
.
.
. باز شد. دارم از پله ها میرم بالا.
در آخرِ این استند آپ پستینگ هم میخوام. از یکی از معیارهام واسه انتخاب همسرِ آینده م پرده بردارم که برید و راضی باشید.
به نظرِ تدیانه مان همسر آدم باید گیج باشه! این گیج بودن یه نوعِ خاصیِ و ربطی به هوش و اینا نداره! این گیج بودن یعنی گیج بودن! گیج بودن هم یعنی گیج بودن! تحلیل و تفسیرم از گیج بودن بره در لابلایِ رودهای بزرگ و کوچیکِ مفسرانِ شبکه الجزیره! ولی اگه بخوام مثال بزنم میشه اینطوری که همسرِ آدم باس جوری باشه که سوتی زیاد بده و بشه سرکارش گذاشت و هرهرهر و هارهارهار و ... دوتایی باهم خندید! بعد اونم متوجه بشه من خوشم میاد از این گیج بودنش، هی همیجور پشت سر هم گیج بازی دربیاره و هی بخندیم و با هم حال کنیم! با همینا زمستونو سر میکنیم حتی و گرم میشیم! البته ناگفته نماند که منم واسش گیج میشما! قضیه دو طرفه س! در این حد عادل و منصفم!
.
.
.
خب من رسیدم خونه مون و الان رو صندلی نشستم، درحالی که لباسام تنمه و تازه رسیدم جانِ اقدس! از گلبول های سفیدمون تعریف کردیم، داغان شدن! آب ریزش بینی چی میگه دیگه :||
تا استند آپ پستینگِ بعدی شما را به خدایِ باحالمون میسپارم!
+ تمام اتفاقاتی که تو پست رخ داد کاملا واقعی و در حین راه رفتن در پیاده رو و خیابان نوشته شد! از همین تریبون همه ی دوستانِ باحالم رو به چالشِ (پیاده رو نوشت) دعوت میکنم! میدونم کسی قبول نمیکنه و ضایع میشم :))) ولی خب من دعوت کردم دیگه :))) خود دانید و اینا! ولی اگه یه وقت شرکت کردین، اعلام کنید همینجا، تا در جریان باشم و لینکتون هم بذارم و اینا!
شرکت کرده ها:
1. مهر آ
3. پوکر فیس
4. رستاک
- ۹۵/۱۰/۰۹
+
دعای پست قبلمو پس میگیرم با این معیاراتون :|