Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه


به قولِ تِدروف: حالِ من که شمال است، هوا هم که شمالی، لوکیشن هم که شمالی، ولی جای تو خالی :| :)))

* عکس بای خودم

* پستِ قبلی رو هم همینجوری الکی حذف کردم

  • Neo Ted
امشب میخوام یه توصیه کنم بهتون! اینکه هیچ وقت با من فیلم نبینید! البته میدونم احتمالش از فاسد شدنِ عسلم هم کمتره! عسلم اون عسلی نیست که فکر میکنید ها! اون دختر همسایه مون نح! اونو خوشم نمیاد ازش اصولأ! کلأ باهاش حال نمیکنم. چون خیلی کم پیدا شده و نمیاد بیرون و نمیبینش تو محله! البته اینکه کلأ چنین شخصی تو محله مون نیست هم بی تأثیر نیست! واقعأ چرا نباید چنین عسلی تو محله ی ما باشه؟! فقط باید واسه بقیه باشه؟! اصن بگذریم! داشتم میگفتم! هیچ وقت با من فیلم نگاه نکنید! مخصوصأ اگه کمدی و خنده دار باشه! چون به شدت سلامتی تون در خطر میفته و من به شخصه مسئولیتِ قتلتون رو به گردن نمیگیرم که هیچ، پول هم ندارم دیه بدم به خانواده تون! حالا میپرسید چرا؟! شایدم نپرسید! ولی جانِ من بپرسید خیط نشم :/ خب خواهش نکنید حالا! میگم! واسه اینکه تفهیم شه، براتون این قضیه رو با یه خاطره توضیح میدم که میتونه اصلأ اتفاق نیفتاده باشه! البته افتاده ها! ولی خب اینکه کجا بماند!
شما فرض کن من و پسر خاله و پسر داییم تو هال هستیم و قراره فیلم ببینیم! یه فیلمِ کمدیِ خیلی خنده دار! حالا شما خنده دار ترین کمدی ای که دیدید رو تصور کنید و بیارید بذارید تو این خاطره. من وسط نشستم و پسر خاله سمتِ چپم دراز کشیده و پسر دایی سمتِ راست به همراهِ من تکیه داده به پشتی! خب فیلم شروع میشه:
تیتراژِ ابتدایی پخش میشه:
من: آرام روی شانه ی سمتِ چپِ پسر دایی میزنم و میگم: امیر شروع شد!
امیر: کجا شروع شد باباع! تازه تیتراژه! بزن جلو حوصله ندارم! [ پفک میبلعد ]
میزنم جلو تا به شروع فیلم و وقتی شروع میشه فیلم:
بنده: دوباره ولی یه خورده محکم تر رو همون شانه میزنم و میگم: امیر دیگه شروع شد ناقوسأ! ببین!
امیر: خا بابا! زدن نداره که! [ پفکی دیگر میبلعد ]
لحظاتی از فیلم میگذره و میرسه به یه سکانسِ تقریبأ خنده دار:
من هستم: بر روی رانِ پایِ سمتِ راستِ پسرخاله میزنم: میخندم و میگم دیدی چه باحال بود؟!
پسر خاله: پوزخند میزنه: آره آره! خوب بود. [ تخمه در زیر دندان می اندازد ]
چند لحظه میگذره و میرسه به یه صحنه ی خنده دار تر:
بلند میخندم و میبینم پسر دایی هم داره نمیخنده! محکم میزنم پشتِ کمرش و درحالی که دهانم از خنده بازه میگم; دیهانش صاف! چقدر باحال بود! 
پسر دایی درحالی که پوکر طور زل زده تو تخمِ چشمم: باشا بابا. باحال بود. پشتم درد گرفت چلغوز! بخند فقط! نزن!
میگذره و میرسه به یه دیالوگِ خیلی خنده دار:
درحالی که با دستِ راست میزنم پسِ گردنِ پسر دایی و با پایِ چپِ زانوی پسرخاله رو مورد نوازش قرار میدم هار هار هار میخندم و میگم: خیلیییی خوب بود بچه ها! خداییش دیدین؟!
پسرخاله درحالی که زانوش رو گرفته: نه ندیدیم! من تو بالکن داشتم لباس آویز میکردم، امیرم دسشویی بود داشت ... بیمار! نزن! درد میگیره! درد!
پسردایی هم پسِ گردنش رو میماله و لبش رو گاز میگیره فقط!
میگذره و میرسه به یه صحنه ی به شدت خنده دار و باحال:
درحالی که پسر خاله و پسر دایی با یه حالتِ مشکوک و کارآگاه مرداک طور خیر شدن به دست هام، یه نگاه به چپ، یه نگاه به راست، بالشِ روبروییم رو میگیرم و پرت میکنم طرفِ پسر خاله، تو همون وضع، با آرنج میزنم تو کلیه ی چپِ پسردایی و قار قار قار میخندم به فیلم!
صحنه تموم نشده از چپ یه لگد میاد به سمتِ طهالم که جا خالی میدم و از یمینم یه مشت میاد تو غدد فوق کلیویِ چپم که جا خالی میدم، ولی فایده نداره و غدد فوق کلیویِ چپم مورد لطف قرار میگیره! 
میگذره و میگذره و سکانسِ پایانی:
درحالی که زیر چشمِ راستم کبود و هر دو کلیه م به فنا رفته و دیالیزی شدم، درحالی که آرواره هام ترک برداشته، دهانم رو که چهارتا از دندان هام ریخته و سه تاشون لق شده باز میکنم و می خندم و سینه خیز خودم رو میرسونم به کبدِ پسر خاله م و با کله میزنم روش و همونطور خنده کنان خودم رو کِشان کِشان میرسونم به ستونِ فقراتِ پسردایی و با قوزکِ پام سعی میکنم مهره ی سه از پنجش رو کج کنم و بلند بلند عربده میزنم از خنده و درحالی که روی زمین افتادم، اشهدم رو زمزمه میکنم و پسرخاله م رو با چنگال و پسردایی رو با ظرفِ میوه خوری میبینم که سمتم میان و...
تشویقِ ایسلندیِ حضار :|
با من فیلم نبینید آقا! فانوسأ قدرِ جان و مال و ستون فقرات و کلیه و طهال و کبد هاتون رو بدانید! 
  • Neo Ted
بهشت را زیاد دور و دست نیافتنی نکنید. بهشت میتواند در راهروهای دانشگاه باشد. درست همانجا که با دو سه تا از رفقایت حلقه زده و خیره به تلفنِ همراه، کلیپی را نگاه میکنی و میخندی و میخندی و میخندی و کسی دو قدم آن طرف تر، بر شانه ی دوستش نمیکوبد و نوچ نوچ کنان و درحالی که سرش را چپ و راست میکند، قضاوتت نمیکند! اصولأ بهشت جایی است که تراوشاتِ مغزیِ افراد، تو حلق و سیستم گوارشیِ باقیِ افراد فرو نمیرود! اگر چنین جایی را یافتید، قدرش را بدانید و یک کامنت هم برای من بگذارید و آدرسش را بفرستید؛ بهشت را تجربه کردن تنهایی نمیچسبد!
  • Neo Ted

                         


خب انتخابات تمام شد و ملتِ ایران تصمیم گرفت 4 سالِ دیگه به جنابِ روحانی فرصت بده. از همین تریبون تبریک میگم به تمامِ ملتِ ایران، به خصوص طرفدارای آقای روحانی و آرزوی موفقیت دارم واسش و امیدوارم یادش باشه چیا گفت و چه وعده هایی داد و حواسش باشه واسه انتخابش چه حماسه ای رخ داد و حدود 42 میلیون نفر تو هر شرایطی که بود پای صندوقِ رأی رفتن و رأی دادن و اینو بدونه تایمِ شعارهای انتخاباتی تمام شده و حالا وقتِ عمل به شعار هاست! 

یه تبریکِ ویژه هم بگم به رهبرم که اونقدر هوشمندانه عمل کرد که حتی تحلیل گرانِ غربی هم لب به اعتراف گشودن و از تدبیر و مدیریتِ هوشمندانه ش گفتن.

و اینکه ما شکست رو پذیرفتیم و احترام میذاریم به انتخابِ اکثریت. نه سطل زباله آتیش زدیم و نه اتوبوس سوزوندیم! نه مسجد تخریب کردیم و نه شیشه شکستیم. قصدِ براندازی نظام و اسلام هم نداریم و به امام حسین و مقدسات هم توهین و بی احترامی نمیکنیم! اصولأ این مسائل تو مرامِ ما نیست! خیلی خوشحالم از این بابت و افتخار میکنم به انتخابم و این آرامش و خوشحالی ای که حاکمه تو کشور!

و لازمه بگم وجودِ حدودِ 15 میلیون رأی در سبدِ رقیبِ منتخبِ ملت بی سابقه بود و این نشون میده منتقدینِ وضعِ موجود زیاد هستند و کارِ دولتِ منتخب برای ایجادِ رضایتِ نسبی در بینِ منتقدینش و همچنین حفظِ رضایتِ طرفدارانش کارِ سختی داره و به شخصه امیدوارم و دعا میکنم در این مورد موفق باشه؛ چرا که از حالا به بعد آقای روحانی رئیس جمهورِ همه ی ماست و وظیفه داریم واسش آرزوی موفقیت کنیم.

مجددأ تبریک میگم به طرفدارانِ جنابِ پرزیدنت روحانی ;)


* کامنت های این پست بعدها به دلیلِ جلوگیری از بحث های سیاسی بسته شد.


  • Neo Ted

  • Neo Ted

آهای دوستِ عزیزی که فردا رأی نمیدی که نظام منحل شه و زمین بخوره و تغییرِ رژیم و حکومت داشته باشیم، میگم یه وقت النگو هات نشکنه اکور پکوریِ من D: 

+

فردا تحتِ هر شرایط و نتایجی بنده به شخصه به همه تون ارادت دارم و مثلِ سابق آرزوم آرامش و موفقیت و شادی واسه همه تونه! این انتخابات هیچ اثری بر دوستی های وبلاگیِ حداقل من نمیذاره! 

فردا هرکی رئیس جمهور شه به شخصه احترام میذارم به انتخابِ مردم و انتظار دارم بقیه هم این احترام رو داشته باشن! امیدوارم تحتِ هر شرایط و نتیجه ای طرفدارایِ نامزدی که رئیس جمهور نشده برن و به دوستاشون که طرفدارِ نامزدِ پیروز هستن تبریک بگن! 

فردا هرکی رئیس جمهور بشه واسش آرزوی موفقیت کنیم که این آرزو گره خورده به سرنوشتِ 4 ساله مون! 

فردا هرکی رئیس جمهور شد اگه کاندیدای مورد نظرمون پیروز نشد، ظرفیتِ شکست رو داشته باشیم و همه چیز و همه کَس رو به فحش و نفرین نبندیم و ادعای تقلب و احمق بودنِ شهرستانی ها و داماد و عروس و خاله و عمه ی فلان جا بودنِ نامزد مورد نظرمون رو بهانه نکنیم. 

فردا هرکی رئیس جمهور شد اگه کاندیدای مورد نظرمون پیروز شد، طرفدارای نامزدِ شکست خورده رو مسخره نکنیم و ظرفیتِ پیروزی رو داشته باشیم و تحقیر نکنیم طرفدارایِ شخصِ مقابل رو و توهین نکنیم به اون نامزد!

فردا هرکی رئیس جمهور شد، رئیس جمهورِ کشورِ همه ی ماست و باید واسه ش آرزوی موفقیت کنیم، حتی اگر بهش رأی نداده باشیم.

+

اگه تو این مدت حرفی زدم یا رفتاری داشتم که دلخور شدید معذرت میخوام و ازتون میخوام فراموش کنید و بذارید پایِ اخلاف سلیقه ی فکری و سیاسی، نه دشمنی و کینه و نفرت! 

+

به امیدِ سربلندی و موفقیت و فردایی روشن برای ایران و ایرانی.

+

فردا هرکی رئیس جمهور شد... اگه چیزی میخواید میتونید اضافه کنید : )

  • Neo Ted

 جنابِ روحانی با توجه به رئیس جمهور بودنش اولویت داشت که بهش رأی بدم، ولی خب یه سری دوباره هست که با دیدنشون به شخصه اصلأ نمیخوام تکرار شن! 

✌️ دوباره روحانی؛ یعنی:

دوباره حقوق نجومی رئیس بانک دوبرابر حقوق ریئس جمهور آمریکا

دوباره وام بی برگشت هشت هزارمیلیاردی به چند نفر

دوباره واردات مربا و آب معدنی و سنگ پا

دوباره هشت میلیارد خرج استخرج و سونای ساختمان سفید ریاست جمهوری

دوباره پیرترین رئیس جمهور و هیئت دولت پیرمردها

دوباره وزرای بالای شهرنشین و مرفه دور از درد مردم

دوباره تعطیلی 30هزار واحد تولیدی مثل ارج، آزمایش و تلویزین پارس و کاشی ایرانا و داروگر و... 

دوباره تعطیلی کارگاه های لباس و آباد شدن لباس دوزی های ترکیه اردوغانی

دوباره تعطیلی کارگاه های کفش و آبادی وارد کنندگان از چین

دوباره فحش دادن به یارانه ها و واریز چندبرابر شب انتخابات

دوباره واردات ۲۶۲ تن پوف فیل

دوباره برو به جهنم بی سواد بی شناسنامه

دوباره ربط دادن آب خوردن به کدخدا

دوباره رکب خوردن از کدخدا تو رفع تحریم ها

دوباره وعده دادن و بعدا گفتن اینکه «من کی گفتم؟» 

دوباره ربط دادن گرد و غبار به عذاب الهی و گناه مردم

دوباره سیزده پله نزول شاخص بیکاری

دوباره وزیر تاجر در شرکت خصوصی تو وقت اداری

دوباره خرج دومیلیاردی یه سفر 40 کیلومتری

دوباره افزایش چندصد درصدی حقوق وزرا

دوباره نچرخیدن چرخ زندگی مردم

دوباره بتن ریزی در قلب دستاوردهای علمی کشور

دوباره سپردن غذای قطارهای مسافربری به شرکت های خارجی

دوباره صدهزار کارگر بیکار در سال و کار درست کردن برای کارگر چینی

دوباره برگزاری کنفرانس خبری در ایتالیا زیر سم اسب فرمانده رومی فاتح ایران

دوباره کف کفش مسئول خارجی رو به مسئول ایرانی در دیدار دیپلماتیک

دوباره حضور دیپلمات های خارجی در جلسات رسمی ایران با لباس اتاق خواب 

دوباره اعتبار پاسپورت ایرانی پنج پله پایین تر از جیبوتی

دوباره اجرا نکردن قانون مبارزه با قاچاق و پولشویی

دوباره توهین به ایرانی در مرز ترکیه

دوباره تجاوز به نوجوان های ایرانی در عربستان وسکوت مسئولین

دوباره لخت کردن زنان ایرانی در گرجستان و سکوت مسئولین

دوباره شنیدن 'ما فقط عرضه درست کردن آبگوشت بزپاش داریم" از مسئول دولتی

دوباره وظیفه دولت راه و مسکن ساختن نیست

دوباره به پای امیر کشور عربی افتادن در اجلاس بین المللی

دوباره دولتی که در سیل و گرد و غبار و بحران‌های طبیعی اخر از همه حاضر می شود

دوباره رکود بی سابقه در مسکن 

دوباره دوبرابر شدن بدهی دولت به بانکهای کشور

دوباره دو برابر شدن نقدینگی در ایران و ونزوئلایی شدن اقتصاد کشور

دوباره ۱۴ شرکت در اختیار همسر و فرزندان وزیر

دوباره گرانی در ایران بیشتر از ۲۱۳ برابر کشورهای جهان شدن

دوباره پولهای کثیف کلان در اختیار برادر رئیس‌جمهور

دوباره دختر میلیاردر مظلوم وارداتچی وزیر

دوباره تعطیل شدن پرتاپ ماهواره به فضا

دوباره وام صفر درصدی میلیاردی به نورچشمی ها


نه جنابِ روحانی! من این دوباره ها رو دوست ندارم! فکر نکنم بقیه هم دوست داشته باشن. 



  • Neo Ted


  • Neo Ted

1. این پست رو یادتون هست؟ خب حالا انتخابات رو هم اضافه کنید بهش!

2. این روزا تو شهر که راه میرم، یه نگاه که به عکسِ نامزدهای انتخابات شورای شهر که میندازم، یه لحظه به خودم میگم الآن اینا دقیقأ فازشون چیه تو عکس ها؟! بعد به این نتیجه میرسم که آهان! هرکی خوشگل تره رو باید انتخاب کنیم!! 

آخه دوستِ عزیز! مگر مراسمِ انتخابِ ملکه ی زیباییه؟ 

3. داشتن شاخه های یه درخت رو واسه خاطرِ بنرِ تبلیغاتیِ یه نامزد شورای شهر قطع میکردن! امیدوارم خاصیتش از اون شاخه های درخت بیشتر باشه! وگرنه من به شخصه اون دنیا نمیبخشمش!

  • Neo Ted


قراره دیوار بکشن تو پیاده رو ها! واها هااای هااای! 

اگه رئیسی بیاد زن ها رو تو خونه ها زندونی میکنه!! واهاااهاااهاای!!

شاید باورتون نشه! ولی یه سری احمق هستند که از ترسِ دیوارکشی تو پیاده رو ها و زندانی شدنِ خانم ها تو خانه ها میترسن و میخوان بخاطرِ ادعاهای پوچ به روحانی رأی بدن!!! کِی سطحِ شعور و فهمِ یه سری که ادعای روشن فکری و امروزی بودنشون لایه ی اوزون رو هم مورد لطف قرار داده اینقدر ذلیل و داغان شد؟ چرا باید چنین خزعبلاتی رو باور کنن یه عده؟!

محضِ اطلاعِ دوستانِ دلواپسِ اسیرِ کانال ها و شبکه های ضدِ رئیسی:

معرفیِ همسرِ آقای رئیسی:

دکتر جمیله علم الهدی دارای مدرک دکتری فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیأت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی است که سابقه تدریس در دانشگاه های شهید بهشتی، امام صادق (علیه السلام)، علامه طباطبائی و تربیت معلم و عناوینی چون مدیر پژوهشی برگزیده در سال ۱۳۸۷، مؤلف پایان نامه برتر در سال ۱۳۸۲ با عنوان «تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی و دلالت های آن در برنامه درسی (رساله دکتری)»، مدیر مؤسسه پژوهشی برتر در سال ۱۳۸۸ (جشنواره فارابی)، مجری اصلی طرح پژوهشی برتر استان تهران در سال ۱۳۸۸ با عنوان فلسفه تعلیم و تربیت رسمی از دیدگاه اسلامی و نویسنده کتاب برگزیده سال ۱۳۸۸ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با عنوان «نظریه اسلامی تعلیم و تربیت» را در سوابق آموزشی و پژوهشی خود دارد.


  • Neo Ted