سور بز اثر ماریو بارگاس یوسا
📖 سور بز | ۶۲۳ ص
اولین چیزی که باید در مواجهه با یوسا بدونید اینه که در رابطه با واقعیت، بیرحمانه بیپرده، بیپروا و بیتعارفه. واقعیت رو طوری تو صورتتون میکوبونه که شاید لازم باشه بعدش با یه دستمال مرطوب تمیزش کنید. و این ماجرا وقتی تشدید میشه که بفهمید با داستانی طرفید که در بستر یه حکومت دیکتاتوری رقم میخوره و به نظرتون واقعیتِ یه رژیم دیکتاتوری چه رنگیه و چه طعم و بویی داره؟! اگه بخوام مثل خود یوسا صریح باشم، باید بگم سیاه با طعم مدفوعی که مجبوری بخاطر رهایی ملت از ظلم و مرگ قورتش بدی، با بوی پوست و گوشت سوختهای که بخاطر عقایدت باید درد و زجرش رو به جون بخری!
یوسا در این اثر یهجوری بیرحمه که یه جاهایی با خودم میگفتم دیگه بیخیال! ادامه نده مَرد! ولی یوسا نبود که ادامه میداد، واقعیت بود که همینقدر تلخ و ترسناک و بیرحم پیش میرفت و مجبورم میکرد کتاب رو برای چند لحظه هم که شده ببندم و ازش فاصله بگیرم. از واقعیتی که تحمل خواندنش رو هم نداشتم، چه برسه به تجربهاش!
خوبی این دست رمانهای تاریخی اینه که مستند هستند و تو در بستر یه داستان جذاب، میتونی یه واقعهی تاریخی رو مطالعه کنی. بدیش هم همینه که باورت نمیشه این اتفاقات واقعیت داشته باشن. ولی یوسا برای نوشتن این کتاب حدود ۶ سال وقت گذاشت و تمام مستندات مربوط به دیکتاتور وقت دومینیکن رو از طریق بایگانی روزنامهها، مجلات و ادارات رو مطالعه کرد و با خیلی از نزدیکان دیکتاتور مصاحبه کرد.
داستان کتاب در سه خط روایی پیش میره. روایت اورانیا، دختر یکی از مسئولین بلندپایهی وقت تروخیو که در زمان حال جریان داره و پس از سالها به کشورش برگشته و با تغییرات پسادیکتاتوری و البته پدر علیل و ذلیلش مواجه میشه.
داستان گروهی از افراد که هرکدوم به نحوی ضدتروخیست هستن و تصمیم به ترور اون گرفتن که این خط در زمان دیکتاتوری تروخیو روایت میشه.
و در آخر هم خطی که مربوط به خود تروخیوئه و ماجراهای مربوط به خودش و حکومتش رو پیش میبره.
هنر یوسا جایی مشخص میشه که این ۳ خط طوری درهم فرو میرن و گره میخورن که تو مجبور میشی سر تعظیم فرود بیاری بر این حجم از نبوغ و پختگی قلم! فارغ از ارتباط این ۳ خط، بطور مثال تو یکی از خطوط روایی، هر چند خط یک بار خط روایی و زمانش تغییر میکنه و تو گیج نمیشی! خیلی ساده و رسا شخصیتها رو میشناسی و زمان و اتفاقات روایی رو تفکیک میکنی. داستان شخصیت تاثیرگذار زیاد داره، ولی همه رو یادت میمونه و فراموش نمیکنی! خیلی دقیق میشناسیشون و میدونی دنبال چی هستن! و از اون مهمتر تو در این داستان دنبال چی هستی و کدوم طرف واستادی. نویسنده با شخصیتسازیها و طرح داستانها و روایتهای مربوط به شخصیتها بهت کمک میکنه خیلی ساده و قاطع این حکومت، از سرش که تروخیو نشسته و پاچهخوارها و کاسهلیسهاش که دور و برش وزوز میکنن تا کفِش که عملهها و مردم ترسو و مطیع و تسلیم در برابر واقعیتِ موجود ناله میکنن و هیچ غلطی نمیکنن رو بشناسی و بفهمی و لمسشون کنی؛ و صدالبته گروه ناچیزی از افراد که زیر فشار این حکومت و فضاسازی ترسناکش له نمیشن و میخوان تغییر رو رقم بزنن؛ افرادی که خودشون تغییر رو از خودشون شروع کردن و میخوان تسریش بدن به کل کشور و جامعه. به هرقیمتی!
دوتا مسئلهی مهم دیگه هم هست که به شدت در محشر بودن این اثر موثر بودن. اولیش ترجمهی بینظیر استاد کوثری و دومیش هم تیغ خیلی کند سانسور که خداروشکر گویا به هر دلیلی زورش به این اثر نرسیده!
- ۰۰/۰۴/۰۲
چه حسن تصادفی!
همین هفتۀ گذشته تموم کردم این کتاب رو.
واقعا محشره این نویسنده.
البته این کتاب نسبت به گفتگو در کاتدرال نثر و خط روایت سر راستتری داشت. اون دیگه خیلی عجیب دلچسب بود از شدت پیچیدگی خودت هم پیچ و تاب میخوردی با کتاب:)