تو گروه کتابخوانی با رفقای بلاگر سر این بحث میکردیم که چطوری میشه یه کتاب فوقالعاده رو کشید بالا و معروفش کرد تا به حقش برسه! حقی که داره توسط کتابهای سطحپایین و آبکی مثلاً روانشناسی و بازاریابی و موفقیت و رمانهای درِپیت ضایع میشه! قرار بر این شد که بهترین کار معرفی شاهکارهاییه که مطالعه میکنیم و در سکوت و تنهایی، ازشون لذت میبریم که این بدترین ظلم در حق یک کتابِ فوقالعادهس!
حدود چهار ماه پیش بود که شهر دزدها رو خواندم و تو همون ۱۰ صفحهی ابتدایی فهمیدم با چه اثر متفاوت و جذابی طرفم و میدانستم قراره ازش لذت ببرم و باهاش ارتباط برقرار کنم. کتابی که یک هفتهای تمامش کردم و فهمیدم میشه با مطالعهی کتاب گذر زمان رو بیمعنی کرد. فهمیدم میشه یه کتاب خِرِت رو بگیره و با خط داستان و شخصیتهاش تو رو به سمت پایانش بکشونه. داستانی که بهم نشون داد میشه به دردناکترین و تلخترین رخدادهای دست بشر، یعنی جنگ و متعلقاتش خندید، ولی در عین حال عصبی و غمگین شد و بهم ریخت. درمورد خود داستان و نقد و بررسیش چیزی نمینویسم، چون احمدرضا بطور تقریباً کاملش بررسیش کرده و میتونید بخوانید.
کتاب که تمام شد، به هرکی که میرسیدم کتاب رو معرفی میکردم و توصیه میکردم بخوانه. حتی موفق شدم چند نفر رو مجاب کنم که واقعاً کتاب رو بخوانن و نظر بدن که خواندن و نظر دادن و کُرک و پر و برگهایشان ریخت! الان هم میخوام به تمام شما توصیهی اکید کنم این کتاب و لذت خواندنش رو از دست ندید! همینکه بعد چند ماه مجاب شدم پست بنویسم و اون پست در رابطه با این کتابه، خودش گویای همه چیز هست! فلذا از دستش ندید که اگه بدید ظلم به خودتانه!
- ۲۹ نظر
- ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۴۳