حقیقت رو باید گفت؛ حتی اگه به ضررت باشه! حتی اگه فحش خورد! حتی اگه به قیمتِ تنها شدن و از دست دادن خیلی چیزای دیگه باشه! پس امیدوارم به شخص یا اشخاصی بر نخوره! که احتمالا بخوره! ولی من ترجیح میدم حرفمو بزنم!
حدودِ یه سالِ وارد بیان شدم و دارم تو این فضای نیمه دوست داشتنی مینویسم و لذت هم میبرم حتی! ولی چرا نیمه دوست داشتنی؟ چون همیشه و همه جا یه عده هستند که اجازه ندن به آدم خوش بگذره! مجازی و غیرِ مجازی هم نداره. این عزیزان همه جا در صحنه هستن!
ولی بریم سرِ بحثِ اصلی! تو بیان تا دلتون بخواد سَبک و گروه و دسته بندیِ بلاگری وجود داره، ولی بحثِ من درباره ی یه دسته س! که خب زیاد نیستن، ولی خب کم هم نیستن به حمدالله «!» اگه بخوام یه اسم واسه این دسته انتخاب کنم میتونم اسمش رو بذارم «خود سلبریتی پندار ها» و یا «خود خاص و خفن پندار ها» و یا اگه بخوام خیلی جمع و جورش کنم، تو یه کلام «شاخ»! البته خودم میدونم که شاخ واسه گاو و قوچ و بُز و ایناس ها، ولی خب غلطِ رایجِ دیگه! البته همچین بی ارتباط هم نیست، ولی خب بگذریم!
من نمیدونم این دوستان پیشِ خودشون چی فکر کردن که علنأ میان خودشونُ سلبریتی و شاخ معرفی میکنن و به این حرکت افتخار هم میکنن! نمیدونم فازشون چیه که خودشون و بلاگشون رو فرایِ بلاگ های دیگه میدونن و کدخدا گونِ خودشون رو تافته ی جدا بافته میدونن! یه چیزی مثلِ سیاستِ ابَر کشوریِ ایالات متحده!
اینا به کنار؛ من موندم چجوری و چرا دارن ادعای دموکراسی و آزادیِ بیان میکنن و بلاگشون رو جایی واسه بحث های مختلف با تفکرات و سلایقِ فکریِ میدونن، وقتی تحملِ مواجه با تفکرات و سلایقِ مخالف رو ندارن و تعداد ستاره های کامنت هاشون، هر روز از روزِ قبل بیشتر میشه ! من کاری با اون دسته ندارم که حقیقتأ ظرفیتِ آزادی بیان ندارن و اونُ با فحاشی و توهین اشتباه میگیرن! بحثِ من سرِ یه بحثِ بدونِ توهین و منطقی و در چارچوبِ ادب و بحثِ! اینکه اگه نظرت با نظرِ جنابانشان تناقضی داشته باشه، به بدترین و تند ترین شکلِ ممکن موردِ هجوم قرار میگیری و تهش ستاره بارون میشی و محکوم به بی ادبی و بی سوادی و بی منطقی و ناقضِ آزادیِ بیان! نکته ی جالبِ این بحث ها، یه عده ی خودشیرین هستن که کاری با حرف و بحث و حق ندارن، صرفأ میان یه چیزی میگن که جنابِ سلبریتی تأیید کنه و اونا هم ذوق مرگ شن! خدا رو شکر که همیشه هم هواشونو دارن و بساطِ تأیید و گل و بلبلشون به راهه! چشم حسود کور اصن!
خلاصه که یه عده خودشونو سوار بر مَرکب و تختِ پادشاهیِ بیان میدونن و اساسأ حال میکنن بقیه بیان تأییدشون کنن و حرفی خلافِ میلشون نزنن که مبادا به جنابانشان بر نخوره و یه عده رعیت طور هم زیرِ پرچمشون سینه میزنن و چشم و گوش و دهن و باقیِ حفره های بدنشونو بستن کاری ندارن که زیرِ چه پرچم و مرامی سینه میزنن! یه تِزِ روشن فکریِ خاصی هم دارن که اساسأ سبک و نوعِ زندگی و رفتارشون رو خاص و باحال و درست تر از بقیه میدونن! اینم نمیدونم از کجا سرچشمه میگیره! ولی هرجا که هست، خیلی ساقی های خوبی داره!
ولی همیشه اینطور نیست که کسی حرف نزنه و خفه خون بگیره که مبادا سیبل بشه و از جهات مختلف مورد فحاشی و توهینِ همون رعیتِ خودشیرین قرار بگیره! حرف ها رو باید زد! به حرف قیمتی!
القصه! نیاز نیست واسه خاص شدن و خفن شدن، ادا دربیاریم و شعار های حجیم تر از حجمِ دهن و مغزمون بدیم! کافیه فقط خودمون باشیم و ازش لذت ببریم!یه سری توهمات رو از رسم و مراممون فاکتور بگیریم تا موجباتِ ذوق و لذت و خوشحالیِ بقیه رو فراهم کنیم!
+منظورِ من صرفأ شخصِ خاصی نبود، طرف حسابِ من یه جریانِ، یه طرزِ تفکر!