Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

من نمیدونم اسمشو چی میذاری یا چی صداش میزنی! دوستِ اجتماعی یا پارتنر، دوست دختر و یا حتی دوز دختر [!]، جی اِف یا هر کوفت و زهرِ ماری که میخوای اسمشو بذاری، میخوام بهت بگم من معصوم و پاکِ مطلق نیستم؛ دروغ چرا؟! بارها وسوسه شدم که واردِ این جریانات بشم و بنا به محیطِ زندگی و دوستایی که دارم، خیلی راحت میتونستم و میتونم وارد این بازیا بشم؛ ولی هربار که به لبه ی پرتگاه رسیدم، یه نگاه به اطرافم کردم. یه نگاهی که درد داشت. خیلی زیاد هم درد داشت. اونجایی درد داشت که دیدم هم کلاسی هام دارن با افتخار از کثافت کاری هاشون با دخترِ مردم میگفتن! میگفتن و میخندیدن و لذت میبردن از این لجن. اونجایی درد داشت که دیدم هم رشته ایم به نیتِ ازدواج پا پیش گذاشته و دختره گفته من ازدواج نمیکنم؛ فقط دوستی! اونجایی درد داشت که دیدم چجوری جلو روی دختره قربون صدقه ش میرفت و پنج دقیقه بعد مزخرفی نبود که بهش نگفته باشه؛ بعد خیلی راحت زنگ زد به یکی دیگه و یه قرارِ تازه گذاشت! اونجایی که تو اتوبوسِ خطِ واحد چهارتا نر داشتن از نامردی ها و خاطراتِ لجنشون میگفتن. 

من هربار که رسیدم به لبه ی تیغ، اینا رو دیدم و به خودم گفتم لعنتی! اگه یه روزی خواستی واردِ این لجنزار بشی، انسانیت و شرف و معرفت و مردونگیتو بریز تو چاه توالت و سیفون رو بکش! 

یه سوال و یه نکته همدواسه تهِ پست:

1. اینایی که تو این جریانات هستن یا بودن و وفورِ رابطه و دوستِ اجتماعی و پارتنر دارن و داشتن، اگه یه روزی ازدواج کنن، چجوری روشون میشه تو چشمای همسرشون نگاه کنند؟؟ عذابِ وجدان نمیگیرن؟! به تعهدِ پیش از موعد اعتقادی ندارن؟! کلأ میدونن تعهد یعنی چی؟! با چه رویی میان با افتخار این روابطو توی وبلاگشون هم مینویسن و ذره ای توی جملاتشون عذاب وجدان و تعهد دیده نمیشه؟!

2. به نظرم در حالِ حاضر در جامعه ای زندگی میکنیم که دخترهایی داره که خودشون میدونن دارن از پسره گول میخورن؛ ولی اینجا فقط انتخاب میکنن از کدومشون گول بخورن! 

  • Neo Ted
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۰
  • Neo Ted


پاچه خوار پاچه خوار که میگن اینه ها! ینی اصن ایشان بود که پاچه خواری رو در سلطنت نهادینه نمود و بعدها توسطِ افرادِ دیگه به کلِ کشور و اداره جات و مدارس و دانشگاه ها هم رسوخ یافت! و اینکه سالانه در زاد روزِ پاچه خوارالدوله، پاچه خواران، پاچه لیسان، پاچه دوستان، پاچه ببلعان و همه ی محبینِ پاچه در آرامگاهِ پاچه خوارالدولهٔ فقید که شبیهِ یک پاچه که توسطِ دهانی خواریده میشه، دورِ هم جمع میشن و مجمعِ تشخیصِ مصلحت پاچه دوستان رو تشکیل میدن و یاد و پاچهٔ  پاچه خوار الدولة رو گرامی میدارن!


پاچه خوارالدولة ابتدا قصدِ خوردنِ پایِ شاه رو داشت و رفت که اصن پا رو ببلعه که با واکنشِ شاه مواجه شد که: داداچ! داری اشتباه میخواری!! الآن باید بِخاری! 

که با واکنشِ پاچه خوار الدولة همراه بود که دارید تو تصویر میبینید! 

چشم هایش...

آن نگاهش...

آن خرسِ در بندِ دو چشمش...

آه پاچی [ مخفف و صمیمیزه شده ی پاچه خوار الدولة ] تو مرا پاچیدی!! تو نگاهت مرا گیریفت!! من گیریفتارِ نگاهت شدم لعنتی...

من داغانِ تو شدم...

  • Neo Ted

یادمه اون زمانی که میرفتم مدرسه، دبیرستان بود فکر کنم، یه روز تصمیم گرفتم بر خلافِ همه ی روزهای گذشته و ذاتِ خودم، خیلی رسمی و خشک و جدی باشم. بخاطرِ همین بطورِ جدی و رسمی طور واردِ مدرسه شدم و قصد داشتم دیگه مثلِ همیشه نخندم و شوخی نکنم و شاد نباشم و شاد نکنم! در بدوِ ورودم به مدرسه، دوستام رو دیدم که مثلِ همیشه روی سکو نشسته بودن و حرف میزدن. رفتم و بهشون پیوستم؛ با همون حالتِ جدی و شیک. هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که دیدم دارم قهقهه میزنم و شوخی های همیشگیمو میکنم. یادمه برگشتم بهشون گفتم: نگاه کنید خداییش! اجازه نمیدید آدم یه روز جدی باشه! 

از اون روز تا به وقتی که راه های ارتباطی رو بستم، هیچ وقت دیگه تصمیم به جدی بودن نگرفته بودم؛ چون فهمیدم که ذاتِ من با جدی و خشک و رسمی بودن تضاد داره! ولی تو این مدت دوباره به خودم و ذاتم شک کردم که نکنه دارم اشتباهی میرم! نشستم و دوباره با خودم فکر کردم و به نتیجه رسیدم نح! ذاتِ من مشکلی نداره؛ ذاتِ من نه! خنده و شوخی و شادی مشکلی نداره! مشکل تو مغزِ اون افرادیه که چشمِ شاد و خوب بودنِ حالِ هم نوع هاشونو ندارند! به این رسیدم که من مسئولِ کثیف بودنِ تراوشاتِ مغزهایی نیستم که تو فریزر نگهداری میشن! به این رسیدم که واسه خاطرِ چند تا احمق خنده و شادی رو از خودم و بقیه دریغ نکنم. به این نتیجه رسیدم که اگه چند نفر به واسطه ی من تو این قضیه رنجیدن و حالا بعضیاشون مستقیمأ و بعضیا هم غیر مستقیم بهم فهموندن این رنجش رو، کلأ قطعِ دنبالشون کنم و سمتشون نرم که مبادا بخاطرِ من آزرده خاطر شن و این کار واسه خاطرِ اوناس! 

من برگشتم که دوباره پرواز کنم. اونم نه تنهایی! با شماها پرواز کنم. اومدم که دوباره شاد باشیم و بخندیم؛ اونم نه تنهایی! دورِ همی! امیدوارم اون تعدادی که تو این مدت ذره ای نگران و یا عصبی شدن از کارم، منو ببخشند و درک کنن اون حال و روزم رو و خیلی هم ممنون از دوستانی که بطورِ غیرمستقیم و از پست هاشون لطف داشتن به بنده و حتی مورد داشتیم از روی ایمیلم به آی دیِ تلگرامم رسیدن و کشفش کردن به نوعی و بنده رو شرمنده کردن با این لطف و سعی کردن قانعم کنن که برگردم. خیلی ممنون از همه تون. 

راستی! هنوز اون ده نفری که به شکلات پشمکیِ حاج عبدالله دیسلایک دادن رو هضم نکردم :|| امیدوارم هیچ وقت نشناسمشون :|| وگرنه یکی از وعده های غذاییم خواهند بود :|| #خرس_ها_خشن_میشوند

چند کلامی هم داشته باشم با احمق هایی که امیدوارم بخونن این پستُ:

ببین احمق جان! اسمت روته! پس بطورِ کلی نمیشه ازت انتظارِ فهم و شعور و درک داشت. پس نمیخوام وقتِ خودمو تلف کنم. فقط یه چیز!! من بعدِ عمری میفهمم با چه کسی و چه نوعی و حدی حرف بزنم و شوخی کنم. خدا رو شکر اونقدرا هم حالیم هست که بفهمم فرقِ شوخی رو با بی ادبی و بی احترامی! پس لطفأ برو مغزتو از فریزرِ یخچالتون در بیار و بندازش تو چاه توالت که هم یخش باز بشه و هم بویی که باید بده رو بده!!


  • Neo Ted


بهش میگن نظامِ سرمایه داری، ولی شما بخون سلاخگاهِ بشریت! بخون مدفنِ صداقت و اخلاقمداری! 

  • ۱ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۵۲
  • Neo Ted


سیبیل رو که گربه هم داره...

بازو و هیکل و سیکس پک رو گوریل هم داره...

عربده و صدای کلفت از حنجرهٔ گرگ و کفتار و گاو هم در میاد...

در حقیقت مرد بودن یه صفتیه که توی سختی و نامردی های روزگار بدست میاد، نه توی باشگاه و زیرِ وزنه که اگه وزنه ای هم باشه، وزنه های سختی و فشار های زندگیه که که واسه راحتی و رفاهِ خانواده س، نه خودش!

در واقع مردانگی از زخم خوردگی هایی متولد میشه که بخاطرِ مرد بودن و صاف و ساده بودن روی روح و روانش زده میشه، نه توی آرایشگاه و جلوی آیینه با مو چین و زیر ابرو گرفتن و سفید کردنِ دورِ سر!

مرد بودن اونجایی بدست میاد که واسه بدست آوردنِ یه لقمه نونِ حلال، کمرش خم میشه ولی دستش جلو کسی دراز نیست؛ نه اونجایی که میدی رو کمر و دستت عکسِ حیوون و اژدها و دوست دخترت رو هک کنند!

مرد اونجایی بوجود میاد که واسه خاطرِ اعتقاد و عشقِ به ناموسش، میره جایی که آدم رو تیکه تیکه میکنند. اون میره که خیلیا نیان. اون میره که مردانگی بمونه. زن و بچه و زندگیش رو میذاره و میره که بگه هنوز هم مردهایی هستند که بشه بهشون تکیه کرد.

حرفِ آخر: نر بودن چیزی نیست که بخوای تلاشی کنی واسه بدست آوردنش، چون از توی رحِمِ مادرت باهاته! ولی مرد بودن نیاز به شدن داره! مرد به دنیا نمیای، مرد باید بشی، مرد زندگی کنی و مرد بمیری!

  • ۲ نظر
  • ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۴۳
  • Neo Ted


هیچی دیگر! همین که میبینید : ))

  • ۳ نظر
  • ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۰
  • Neo Ted

یه ضرب المثلِ تِدیانه هست که میگه: اون پسری که به رانندگی با دستِ چپ تسلط نداره، پسر نیست! بیسکوئیت ساقه طلاییه! تازه اونم بدون نوشیدنی و به همراه نونِ خشک!! به همین کیبورد!! 

+ عکس بی صاحابه! واسه ما حرف در نیارین دمِ انتخاباتی :/ :))))

  • ۱ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۵۹
  • Neo Ted


گاهی اوقات لازمه دیوونه بشی و از زندگیِ در لحظه لذت ببری؛ بدونِ در نظر گرفتنِ حالتِ چهره ت خرسِ گریزلی وار بخندی و ادا در بیاری و به معنای واقعیِ کلمه حال کنی که زنده ای و نفس میکشی؛ حال کنی که زنده ای و میتونی بخندی و خنده های بقیه رو ببینی. 

خلاصه کنم واست؛ گاهی اوقات لازمه دیوونه وار شاد بشی، حتی اگه روزگار نمیخواد، ولی اگه همین دیوونگی هم نباشه، همون روزگار از پا درت میاره. 

پس دیوونه باشید ; )


+ عکس هم خویش انداز است. [ الکی مثلأ خیلی مقید به پاس نگهداشتنِ ادبیاتِ پارسی هستم ] راستش قرار نبود اینجوری بشه :))) رو حالتِ تایمر بود یهو داداشمان یه کُنشی داد، منم مجبور به واکنش شدم شد این :)))

+ روستا بودیم و خوش گذشت ; )

+راستی! این حجم از نفرت نسبت به حاج عبدالله تو پستِ قبلی رو هضم نمیکنم :/ :)))

  • ۷ نظر
  • ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۳۵
  • Neo Ted


چیه این شکلات؟!!!

مگه میشه اینقدر خوشمزه؟؟!

این شکلات پشمکی چیه اصلأ؟؟؟!

چی ریختن تو این لعنتی؟؟!!!

کلِ بدنِ من داره میلرزه!!!

معجزه ی حاج عبدالله!!!

واااااهااای! خداااایِ من!!

  • ۵ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۶
  • Neo Ted