Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

۲۳ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

درحالی که مراسم تمام شده و سفره ی غذا را پهن میکنند و سپس ظرف های نیمه پرِ زرشک پلو با مرغ را به عشاق تحویل میدهند:

+ داداشته؟!

- نه پس! خواهرمه داره تمارض میکنه! داداشمه دیگه. 

+ خا حالا! چرا میزنی؟! واسه چی آوردیش حالا؟! [ یه قاشق غذا میخورد ]

- معلوم نیست یعنی؟! آوردمش که از کودکی با مضامین اسلامی - شیعی آشنا بشه و درسِ آزادگی و ایمان و اعتقاد به خدا بیاموزد و عشق آقا از همین ابتدا در وجودش ریشه بیفکنه! در یک کلام تربیتِ اسلامی از مجرای هیئت! [ به آرامی و با قاشق به سینه ی مرغِ در ظرفِ داداش نزدیک میشود ] 


* پیرو خط پستِ قبل باید عرض کنم که ای ملت! غذا کم میریزن تو بشقاب ها! ملت سیر نمیشن به مولانا! خودِ امام حسین هم راضی به گرسنه بودن دوست دارانش نیست! حالا من داداشم رو با خودم میارم! همه که داداش ندارن دوستِ عزیز! گرسنگیش ر باید ملت بکشن، یه عده از ریخت و پاش تو مجلس امام حسین حرف بزنن! خیلی داغانید وجدانأ!


* در مورد قضیه داداشم و گوشتِ غذاش جدی نگفتما! به همین سوی چراغ! [ چراغ میپوکد ]

* ولی واقعأ التماس دعا واسه همه و مخصوصأ من! 

  • Neo Ted
طرف واسه عروسیش چند مدل غذای ایرانی، انواع کباب، دسر، ژله، مشروبات الکلی و دود و دم فراهم میکنه تو شیک و گرون قیمت ترین سالن های عروسی و تالار های چند ستاره با هزینه ی چند صد میلیونی، جدای از هزینه های ماشین عروس و کِیکِ چند طبقه و گلِ دستِ عروس و لباس عروسِ شبیه لباس عروسِ آنجلینا جولی و کت شلوار چند میلیونیِ شازده دوماد و هزینه ی آرایشگاه [ یه جور پالایشگاه که طیِ فرآیندی عروس و دوماد رو دچار دگردیسی میکنه ] و باقیِ خرج های سلطنتی، محرم که میشه یادش می افته که واویلا! وا انسانا! وا احسانا! وا رامبدا! وا روشن فکرا! وا چیزهای دیگه که شما مدعیانِ اسلام و تشیع که ادعای دین و خدا و پیغمبرتون میشه، چرا خرج های میلیونی میکنید واسه مجالس عزاداری؟! چرا این همه ریخت و پاش میکنید وقتی ما n میلیون فقیر و یتیم و بی و بد سرپرست و کودک کار و ... داریم؟! شما خجالت نمیکشید؟! شما انسانیت حالیتون نیست؟! و این قبیل مزخرف گویی های تکراری که وقت محرم و حج و سفر های زیارتی میشه از چاک دهانِ یه عده میزنه بیرون! 
خب آخه داغان! اون موقع که خرجِ چند صد میلیونی واسه عروسیت میکردی یادِ فقیر فقرا نیفتادی؟! اون خرجی که تو دادی واسه عروسیت اونم تو بهترین و شیک ترین هتل و تالار و سالن عروسی، تو شکمِ فقیر فقرا نمیره! فقیر فقرا و بدبخت ها رو تو اون هتل و تالار و سالن عروسی های شیک راه نمیدن! کثیف میشه کفِ مکانِ مقدسشون! اون چند مدل غذای ایرانی و خارجی و انواع و اقسام کباب و دسر و ژله و مشروب تو شکم فقیر فقرا و بدبخت بیچاره ها نمیره! اینا رو فقیر فقرا و بدبخت بیچاره ها بخورن معده شون هنگ میکنه داغان! اینا رو یادت میره گیر میدی به مجلس امام حسین و یه بشقابِ نیمه پرِ قیمه ی امام حسین؟! اون خرج چند صد میلیونیِ تو با چند مدل غذا واسه افرادیه که همه یا گیاه خوارن یا تو رژیم هستن یا نمیخورن غذاشون رو که کلاسشون نیاد پایین، تهشم 90 درصد غذا ها ریخته میشه تو سطل های زباله ی بزرگ! ولی سر سفره ی امام حسین همه مدل آدمی هست! ولی غالب آدمهایی که سر سفره ی امام حسین هستند همون فقیر فقرا و بدبخت بیچاره هایی هستند که مثلا نگرانشون هستی! شک نکن خودِ همین فقیر فقرا و بدبخت بیچاره ها غذا و خرجِ اون سفره رو فراهم کردن! اونم با کمال میل و عشق! تو اگه خیلی نگرانِ این قشر از جامعه هستی لطف کن بخشی از پولِ لباس های مارک و سفر های آنتالیا پاتایا و دوبی و آرایشگاه و باچگاه و خرج هایی که واسه ماشینت  میکنی که باهاش بری دور دور و هزینه هایی که تو تخیلِ فقیر فقرا هم نمیگنجه بگذر و برسون به دستِ این قشر! تو عه داغان حتی حاضر نیستی نصفِ هزینه ای که واسه سگ و گربه ت میکنی رو اختصاص بدی به افرادی که واسشون حنجره و جامه میدری، بعد میای واسه ما تِز روشن فکری و مدافع حقوق فقرا و بدبخت بیچاره ها رو میگیری؟! بپیچ بابا بپیچ! 
عکس هم بره تو سیستم گوارشی یه عده! عشق امام حسین فقیر و غنی نمیشناسه! خفه شید لطفأ!

  • Neo Ted

محرمِ دو سال پیش، تازه کفش خریده بودم که محرم شروع شده بود. وارد مسجد که شدم که برم به مجلس عزاداری ملحق شم، کفش هام رو که در آوردم و خواستم بذارمشون داخل جا کفشی، دیدم خیلی نگرانِ اینم که یکی لازمشون داشته باشه و ببره واسه خودش؛ خیلی ذهن و فکرم درگیر بود که این جمله ی دکتر شریعتی فکرم رو فرا گرفت:


ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.


آقا / خانم یهو جو ما ر گرفت، هیچی دیگه! کفش ها ر پرت کردم یه گوشه و فکر و درگیریِ ذهنیم واسه کفش های تازه خریداری شده م ر هم انداختم همون گوشه و با پای راست وارد مجلس شدم! خدا خودش شاهده دکتر جان! تمامِ دو سه ساعتِ مجلس فقط به خدا و اولیای الهی فکر کردم و حتی یه اپسیلون هم ذهنم سمتِ کفش های تازه خریداری شده ام نرفت به همین زرشک پلوی امام حسین! ولی وقتی مراسم تموم شد و خواستم کم کم برم سمت کفش های عزیزم، جای خالی کفش هام بد جور زد تو ذوقم! تو گیر و دار پیدا کردن کفش هام بودم که خدا هم چکِ آخر ر زد و رعد و برق خورد و من خشک نشدم، باران گرفت و همه جا ر خیس کرد! حالا من بودم و پاهام و جوراب هام و خیابانِ خیسی که توش راه میرفتم و فقط به تو فکر میکردم دکتر! تا بدو ورودم به منزل واسه شادیِ روحت فحش ندادم، دلم نیومد! همون صلوات فرستادم؛ از اون روز به بعد همیشه کفش هام ر میذارم تو پلاستیک با خودم میبرم تو مجلس!
  • Neo Ted