کفشی که فدای ایدئولوژی دکتر شریعتی شد
شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ ب.ظ
محرمِ دو سال پیش، تازه کفش خریده بودم که محرم شروع شده بود. وارد مسجد که شدم که برم به مجلس عزاداری ملحق شم، کفش هام رو که در آوردم و خواستم بذارمشون داخل جا کفشی، دیدم خیلی نگرانِ اینم که یکی لازمشون داشته باشه و ببره واسه خودش؛ خیلی ذهن و فکرم درگیر بود که این جمله ی دکتر شریعتی فکرم رو فرا گرفت:
ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.
آقا / خانم یهو جو ما ر گرفت، هیچی دیگه! کفش ها ر پرت کردم یه گوشه و فکر و درگیریِ ذهنیم واسه کفش های تازه خریداری شده م ر هم انداختم همون گوشه و با پای راست وارد مجلس شدم! خدا خودش شاهده دکتر جان! تمامِ دو سه ساعتِ مجلس فقط به خدا و اولیای الهی فکر کردم و حتی یه اپسیلون هم ذهنم سمتِ کفش های تازه خریداری شده ام نرفت به همین زرشک پلوی امام حسین! ولی وقتی مراسم تموم شد و خواستم کم کم برم سمت کفش های عزیزم، جای خالی کفش هام بد جور زد تو ذوقم! تو گیر و دار پیدا کردن کفش هام بودم که خدا هم چکِ آخر ر زد و رعد و برق خورد و من خشک نشدم، باران گرفت و همه جا ر خیس کرد! حالا من بودم و پاهام و جوراب هام و خیابانِ خیسی که توش راه میرفتم و فقط به تو فکر میکردم دکتر! تا بدو ورودم به منزل واسه شادیِ روحت فحش ندادم، دلم نیومد! همون صلوات فرستادم؛ از اون روز به بعد همیشه کفش هام ر میذارم تو پلاستیک با خودم میبرم تو مجلس!
- ۹۶/۰۷/۰۱