تو بخشی از پستِ دو روز پیشم اشاره ای به مدلِ ذوق کردنِ مادرِ سوسک ها کردم و الآن هم میخوام بطورِ اختصاصی به ذوق کردنِ مادرِ چند تا از حیوانات واسه بچه هاشون بپردازم! باشد که مورد رضایتان قرار گیرد.
خب ابتدا بذارید پرونده ی سوسک رو ببندم! همه از ارتباط مسالمت آمیزِ سوسک ها با خانم ها مطلع هستن؛ بخصوص خودِ خانم ها! شما این موقعیت رو فرض کن که یه سوسک توله [ سوسکِ فرزند ] در برابر چشمِ مامانش میخواد مراسمِ پَر پَرانی [ مراسمی که طیِ آن سوسک توله ها برای اولین بار به سمتِ دختری بال بال < پَر پَر > میزنند ] رو برگزار کنه.
در فکرِ سوسک توله چه میگذرد؟! [ ینی میشه دقیق بال بال بزنم تو صورتش؟! ] [ تپش تپش تپش! اوجِ هیجان ]
سوسک توله با فراغِ بال و جسارت به سمتِ دخترِ مورد نظر پر پر میزند.
مامانِ سوسک توله: عییییییی! قربونِ اون بال بال زدنش برم من! ببین مرد [ بر شانه ی سوسکِ بابا میزند ] سوسک تولت رو میبینی؟! من بزرگش کردم ها! پاشو برو اون اسفند رو بیار!
[ اسفند را می آورد ]
مامانِ سوسک توله: پووووووففف! اورکانتینالی پوفاسو اورکانتینالی پوفاسو [ یه جور ذکرِ مخصوص سوسک ها ]
خب حالا بریم سراغِ دوستِ عزیزمان مارمولک! فکر میکنید یه مارمولکِ مادر چجوری واسه بچه ش ذوق میکنه؟! میگم براتون! شما فرض کن یه توله مارمولک [ مارمولکِ فرزند ] واسه اولین بار میخواد بره زیرِ دست و پای یه دختر [ هی میخوام از ارتباطِ دختر ها با این فضا دوری بجویم و هی نمیشه! ]
توله مارمولک چه فکر میکند: ینی میتونم کاری کنم سکته کنه؟ یا حداقل لکنت زبون بگیره؟ یا کمِ کمش جیغِ بنفش بکشه؟؟ [ تپش تپش! اوجِ هیجان ]
نفسی عمیق کشیده، تکانی به دمش میدهد و چهار دست و پا به سمتِ پاهای دخترِ مورد نظر میدوَد!
[ طبقِ آخرین گزارشاتِ به دست رسیده، دخترِ مورد نظر دو هفته فقط به افقی زل زده که محلِ جنایت است. ]
مامانِ توله مارمولک: آخ آخ! دمش رو ببین! مادر قربونِ اون دمِ کوچولوت! مادر فدای اون قدم های ریزت!
ولی توله مارمولک توسطِ داداشِ دخترِ مورد نظر به کفِ دمپایی ابری واصل گشت!
مامانِ توله مارمولک: [ درحالی که با یک دست بر قفسه ی سینه زده و با دستی دیگر دمِ توله مارمولکش را در دست دارد. ] فدای این دمت بشم که تو رفتی و این موند ازت! تنها یادگارِ تو همین دمه! [ تکان های متمادیِ دم ]
دوستِ بعدیمون الاغه! همون خرِ خودمون. الاغِ مادر داره به کره خرش [ الاغِ فرزند ] نگاه میکنه که یکهو:
کره خر: عر عر عر عرررررر عرررررررر و عر های ممتد
مادرِ کره خر: وااااااییییی خداااا! عررررر عررررر عرررررر [ از شدتِ ذوق مادر هم به عر عر می افتد! به این نوع ذوق عر ذوق گویند ]
یه جفتک هم بزن زن عموت ببینه!!
[ جفتک میزند ]
حالا سه نفری: عر عر عررررر و عرهای بعدی [ در برخی از منابع به این اتفاق خر ذوق هم گویند ]
نفر بعدی راسو هستش! شما فکر میکنید یک راسو چیکار باید کنه که مادرش به وجد بیاد و ذوق مرگ شه؟! و اینکه راسو عه مادر در واکنش و در اثرِ این ذوق چه اتفاقی واسش میفته؟!
به نظرم بهتره این پرونده ی لعنتی همینجا بسته شه! [ پرونده را بسته و درونِ گاو صندوق میگذارید و کادر را ترک میکند. ]
+ به قالبِ جدید سلام کنید همه! قالب سلام کن به بچه ها! برگشتیم به اصلِ خودمون! ما خرس های گریزلی هرکاری کنیم برمیگردیم به قهوه ای! البته قهوه ایِ خوش رنگ و باحال!
جا داره تشکر کنم از رفیقِ جدیدم آقا رضا بابتِ طراحیِ قالب و کارهاش! تازه کارش رو تو حوزه ی ساختِ قالب شروع کرده و نیاز به حمایت داره. فضای وبلاگ ها هم نیاز به تنوع دارن. دوست داشتید بهش سر بزنید. فکر کنم خوشتون بیاد از کارهاش.
- ۲۵ نظر
- ۰۲ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۰