Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

یه کویرِ خسته و تنها؛ترک خورده از جای خالیِ بوسه های معشوقه اش باران!خوب به یاد دارد آن روزهایی را که باران را غرقِ در آغوشش میکرد؛شاید دیگر خبری از بوسه های باران نباشد،ولی عطرِ بوسه هایش بدجوری رخنه کرده به عمقِ قلبِش!جوری که هیچ مهمانی جز کاکتوس را میزبانی نمیکند!نه که نخواهد،نمیتواند!راستش را بخواهید خیلی ها آمدند تا میهمانِ کویر شوند،ولی جز کاکتوس هیچکس نتوانست تنهایی و غمِ کویر را تاب بیاورد!کویر،تشنه ی نوازشِ عاشقانه ی باران است که ترک خورده و شکسته!ولی حال بجای میزبانی کردن از آغوشِ لطیفِ باران،میزبانِ خارهای کاکتوسی شده که عاشقانه درد و غمش را تحملش میکند و قربانیِ ترک هایی شده است که خود بانیِ آن نبوده است!

کاکتوس،عاشقِ کویر است ولی کویر، تشنه ی آغوش باران؛تقصیر کاکتوس چیست که خارهایش دلیلِ جا نگرفتن در قلبِ کویر شده اند؟

هیچکس،هیچ وقت کاکتوس را به آغوش نکشید و نخواهد کشید..

کاکتوس،از کویر تشنه تر است به آغوش عاشقانه و هیچکس،درکش نمیکند که خارهایش را خودش انتخاب نکرده...


  • Neo Ted

خون آشام بودم و وحشی

ولی

عطر گردنت رامم کرد

حال یک خون آشام عاشق روبرویت نشسته!


پ ن:طبیعتا مخاطب نداره :)


  • Neo Ted

اینبار من برایت،کفش هایت را جفت میکنم؛بگذار شروع این روزِ پاییزی،جفت کردن کفش هایی باشد که ساعت ها به همراه من،خیابان هایِ سردِ این شهر را متر کرده است و همراه من،با خش خشِ برگ های زرد،زیر پاهایمان،سمفونیِ عشق را مینواختیم.به یاد‍ِ آن روزهایِ سردِ پاییزی،که اگر قدم هایت را گره نمیزدی به مسیرم،معلوم نبود در کدام کوچه پس کوچه ی این شهرِ سرد،از سکوتِ تنهایی یخ میزدم.

کفش هایت را جفت میکنم؛به یاد روزهایی که در به در دنبالِ منِ گم شده در عمقِ تنهایی میگشتی و سر آخر زیرِ درختِ نارنجی پوشِ خسته،پسری را پیدا میکردی که سخت نیازمندِ نوازشت بود؛که اگر تو نبودی و پی من نمیگشتی،خوب میتوانستم اسم افرادی را که به دنبالم می آیند را لیست کنم و برگه ای سفید تحویلت دهم.برگه ای که خیس از اشک هایی بود که مزه ی شورِ تنهایی میداد.فراموش نمیکنم اخمی را که با بغض و اشکِ حلقه زده شده در چشم تحویلم دادی و گفتی:«دیوونه ی روانی،تو تنها نیستی؛اندازه ی یک شهر پشتتم.» اگر نوازش هایت نبود،معلوم نبود جنازه ی یخ زده ام را زیرِ کدام درختِ خسته ی نارنجی پوش پیدا میکردند؛که اگر نفس های گرمت نبود،معلوم نبود زیرِ کدام درختِ خسته ی نارنجی پوش،نفس هایم یخ میزدند.«ها»های عاشقانه ی تو بود که جریانِ خونِ یخ زده در قلبم را جریان داد.

سرمای پاییز،یخ زننده نبود،جای خالیِ یک تو،وسط این شهر،عجیب روح و روانم را یخ میبست.


کفش هایت را من برایت جفت میکنم که همین کفش ها،یادآورِ قدم زدنِ رویاییِ تو،در زندگی ام است؛در خاطراتم.یک نوستالژیِ شیرین،در میانِ انبوهِ تراژدی های تلخ.



  • Neo Ted

شیوه ی آرایشت،فریبِ عشق داشت

باران آمد؛شُست؛روح و روانم ترک برداشت D:


پ ن:به پدر و مادرتون نیکی کنید :| 

آب هم کم مصرف کنید :|


  • Neo Ted

گاهی اوقات لازمه که تنها باشم؛یه تنهاییِ دونفره!شاید عجیب باشه که مگه تنهایی هم دو نفره میشه؟به نظر من میشه.

تنهاییِ دونفره یعنی خودم باشم و خودش؛تنها،گره خورده به هم.طوری که دستاش بشه شال گردنم،تو سرمای دوست داشتنیِ پاییز و دستام بشه شونه، لابلایِ حریرِ موهاش!

یه فضای کوچیک و آروم،آروم و ساکن،ساکن و ساکت؛به حدی که صدایِ هُرمِ نفس هاش،گوشم رو نوازش کنه.نفس نفس بزنه و عشق و امید رو جاری کنه تو مویرگ های دنیایِِ سردم؛با نگاهِ گرمش،ها کنه به شیشه ی قلبم و با صدایِ پر حسش،الفبای عشق رو زمزمه کنه توی گوشِ منِ بی سواد!

این تنهاییِ دونفره،همون چیزیِ که میشه بخاطرش، قیده کلِ دنیا و هفت میلیارد آدمش رو زد!

  • Neo Ted

پیش نوشت:طولانیِ،دوستانی که خسته ان یا حوصله ندارن یا کلا خوششون نمیاد،میتونن نخونن.

با احترام!


تو این پست میخوام واستون چند واحد مبانیِ روشن«روشعن»فکری رو آموزش بدم!یعنی اگه یه ذره تیز و باهوش باشین،همین سر کلاس میتونید روشن فکر بشید و با زندگیِ قبلتون خداحافظی کنید و وارد دنیایِ بی کرانِ روشن فکری بشید!


خب!اول از همه واسه روشن فکر شدن،لازمه تیپ و قیافتون روشن فکر مأبانه باشه!البته اکثر تِز هایی که میدم،مربوط به آقایونِ!واسه شروع میتونید موهاتونو به حالت خسته و پریشون در بیارین و کاکُلش رو بدین یه وَر،البته طوری که با چرخش سر یا وزش باد،بریزه رو صورتتون!بعد ریشتون رو پروفسوری یا فرمون موتوری بذارین!رو ابروی سمت چپتون«فقط چپ» یه خط بندازید و حالت نگاهتون هم خسته و متفکرانه باشه!

یه چیزی که خیلی مهمه و تأثیر گذار،کلاهه!باید از این کلاه لبه دارای خفن و کلاسیک بذارین رو سرتون!از اینایی که فقط جلوش یه لبه ی کوچیک داره!

همیشه ی خدا هم یه پیپ گوشه لبتون باشه و با دست باهاش ور برین!سیگارِ برگ هم کار راه بندازه البته!

کت و شلوار هم فراموش نشه!

  • Neo Ted