منم یکی از اون یازدهتام!
گویا عدهای از دوستان در فهم مقولهی "یار" دچار سوءبرداشت شدن. چون جوری که از شواهد و قرائن برمیاد یهسری کلمهی یار که با مفهومِ عاشقانه و همراه با تعهد و مسئولیت معنا میشه رو با یارکِشی فوتبال اشتباه گرفتن! به شکلی که طرف ۲۰ سالشه، پنجتا یار اختیار کرده و کمرِ همت رو بسته و افقِ نگاهِ ۵ سالهش رو دهتاست که ایشالاه یه تیم کامل رو تشکیل بده. البته هستن عزیزانی که با فوتبالِ معمولی حال نمیکنن و به تشکیلِ تیمِ فوتبالِ آمریکایی با ۱۵ یار میاندیشند که به شخصه اراده و توانِ فیزیکیشان رو شایستهی تقدیر و تشکر میدانم و در راستای همین مسئله، طرحِ اهدا و چسباندنِ ستاره به ازای هر ده یار به روی اون عضو از بدن که در طی این یارکشیها بیشتر ازش کار کشیدن رو تقدیم مجلس میکنم؛ حالا یکی بیشتر از مغزش استفاده میکنه، یکی قلبش،(جدی؟!) یکی... بگذریم! جاهای دیگه. خلاصه که این ستاره باید جایی چسبانده بشه که لیاقتش رو داره.
طرح بعدی که بنده رو واسه فهم این یارکشی گسترده توجیه میکنه، جمعآوری رزومه و سابقهی کاریه. یعنی هیچجوره نمیتونم قطور و سنگینشدن پروندهی تعداد یارهای بعضیها رو هضم کنم، مگر اینکه بخوان با این پرونده برن جایی مشغول بشن و درآمدزایی کنن. شایدم مزایدهس! قراره یه روزی، یه جایی همهی این یارکِشها جمع بشن و دور یک تریبون که یک چکش هم روشه، تعداد یارهایی که داشتن و دارن رو با داد و فریادهای حماسی و پر از افتخار به گوش هم برسونن و سرآخر اون پرونده و رزومه رو بکوبن روی میز و چکش با اقتدار روی میز کوفته بشه و... که چی بگیرن؟! نمیدانم! تنها چیزی که نمیدانم اینه که قراره تو این مزایدهی پر از فخر و حماسه، چه چیزی عایدشون بشه و این تنها نقطهکور این مسیره!
- ۹۷/۱۰/۲۱