چوبِ خدا مزه هم نداره؛ مثلِ...
هوا سرد بود؛ طبقِ معمولِ این شبها. با دوچرخه از سرکار برگشتم خانه. دستهام منجمد شده بودن. (از دروغ) نفسها در هوا طی فرایند چگالش تبدیل به یخ میشدن. (خیلی دروغ) رسیدم خانه. گرسنه و خسته، منجمد و غمگین. تیوی رو روشن کردم و زدم فوتبال. رفتم چایی بریزم برای خودم که چشمم به ظرف شیرِ روی گاز افتاد. زیرش روشن بود. داغ شده بود. نون رو از یخچال کشیدم بیرون و سفره هم از کشو درآوردم. داشتم آماده میشدم که برم با قدحی شیر، گرمایی جانفزا به جسمِ سرد و بیروحم تزریق کنم که خواهرمان از اتاقش کشید بیرون. مستقیم فرمان رو کج کرد طرف ما و همزمان سرِ شلنگ رو هم رو ما باز کرد که اون شیر حقِ منه، سهمِ منه، طلاقش... خلاصه که بکش کنار شیری نشی. اینجور شد که منم سرِ لج و ناسازگاری و استبدادِ نوین رو کج کردم طرفش و سرشاخ شدیم و طی یک اقدامِ قاطعانه ظرفِ شیر رو به نکاح خودم درآوردم و خواهرمان هم چندتا فحش و ناسزا داد و پیچید تو اتاقش. پوزخندی پیروزمندانه زدم، گویی هیتلر بودم که اتریش رو فتح و اشغال کرده. رفتم چارزانو نشستم جلو سفره و نون ریز کردم تو شیر و شکر هم ریختم و هم هم زدم و هچی! دنیا و زمانه رو به کام خود میدیدم. ۶۷ درصدش رو خوردم که متوجه دانههای ریزِ سیاه در شیر شدم. اول جدی نگرفتم. گفتم از نونه. باز شروع به خوردن کردم و درصد خوردهشدهی شیر رو به ۷۴ درصد رساندم که دیدم نه وجداناً. این دانههای سیاه مشکوکن. واسه نون انقدر درشت نیست وجداناً. یکم زوم کردم دیدم که هچی! شد آنچه نباید میشد. چوبِ خدا صدا نداشت، ریز ریز شده بود تبدیل به مورچه شده بود و در استخر شیر کرال سینه میرفت. نون رو چک کردم دیدم توی نون پُر از چوبِ خداست. قاشق رو گذاشتم پایین. تیکه نون رو کنار گذاشتم. به فکر فرو رفتم. (دوربین روی صورتم زوم کرد و محو شد و فلشبک زد به چند دقیقه پیش، زیرصدا هم یه آهنگِ کلید اسرار طورِ خاک بر سرت دیدی چی شد؟! پخش میشد که یک ظرفِ شیر رو با زور و ظلم و ستم از خواهرِ مظلومِ گرسنهام دریغ کردم و حقش رو کردم تو حلقم) خواهرم از اتاقش کشید بیرون و پدرم قضیه رو براش تعریف کرد و خواهرم درحالی که با چشمانی خیس (از الکی) به نگاهِ نادم و من پفک خوردمِ (الکی) من زل زده بود گفت: وقتی اون ظرف شیر رو از من گرفتی، به اتاقم رفتم و آه کشیدم! آهِ من شلوارت رو گرفت. منم زل زدم به دوربین و زار زار گریستم و مورچهها رو از کان و زبان و حلق و مِریم تف میکردم بیرون.
- ۹۷/۱۰/۱۹