Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

حس

جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ب.ظ

وقتی یه داستان مینویسم، یه داستانی که فضاش از واقعیت موجود و قابل لمس دوره، وقتی که یه جهانِ شخصی‌سازی‌شده رو توی ذهنم ترسیم میکنم، دوست دارم (همونطور که اشاره کردم) تو واقعیت قابل دسترسی نباشه، جوری باشه که فقط با خیال و وهم بشه بهش وارد شد، چون شخصاً خودم رو به عنوان کسی که مینویسه موظف میدونم چیزی رو به مخاطب ارائه بدم که تو زندگی روزمره‌ش ندیده و نمیبینه، نمیتونه لمسش کنه و به شکل مادی تجربه‌ش کنه. شخصاً این کار رو هنر میدونم؛ نه که بخوام بگم الان بطور کامل هنرمندم، ولی این رو یک اصل میدونم که یه نویسنده باید یه جهانی داشته باشه که واسه مخاطب ترسیم کنه که خارج از محدوده‌ی داستان/جهانِ نویسنده، واسه مخاطب قابل درک نباشه و نتونه جای دیگه وارد اون جهان بشه و درکش کنه. اینکه من بیام از واقعیت‌های موجود بنویسم، واقعیت‌ها و اتفاقاتی که یا از روی یک واقعیت تاریخی نوشته میشه یا بطور دقیق مستند نیست، ولی یه جایی از این جهان اتفاق افتاده و امکان واقع‌شدنش هست، من رو نویسنده نمیکنه، تبدیلم میکنه‌ به یه راوی که داره چیزایی که میبینه، خونده یا مسائلی که در چارچوب و ظرف این جهان قابل اتفاق‌افتادن هست رو میاره روی خط روایت. به نظر من نویسنده یک خالقه؛ و خالقی که نتونه یه جهانِ مستقل و خاص برای خودش ترسیم و خلق کنه که خارج از ظرف و چارچوب این جهانه، یه راویه. من راوی بودن رو نفی نمیکنم و بد نمیدونم؛ اصلاً! راوی بودن هم هنر خودش رو میطلبه. ولی به نظرم روایت‌گری هنره، نویسندگی هنرتر! راوی‌ها بنده‌ی واقعیت و محدود به مرزهای محدودکننده‌ی جهان واقعی هستن و نویسنده‌ها خالق وقایع و آزاد و رها و تشنه‌ی تخیل! 

از این که در حد توانم، توی داستان‌هام جهان خودم رو ترسیم میکنم که حدالامکان در واقعیت قابل دسترسی نیست، خوشحالم! و از اینکه بعضی از شماها با پاسپورتِ تخیل‌تون، که کلید ورود به این جهان‌های خیالیه، بطور توریستی از جهان‌های من دیدن میکنید، خوشحال‌ترم! 

+ چیزی که تا الان باعث شده بمونم، داستان‌هایی هست که وبلاگ باعث شد خلق بشن. یه‌جور حس دِین که نمیذاره از اینجا دل بِکنم. ازدواج نکردم، ولی همه‌ی داستان‌هام حکم بچه‌هام رو دارند. حاصل بکرزایی مغزم هستند :))) 

  • ۹۷/۰۹/۲۳
  • Neo Ted

نظرات (۳۱)

منم خوشحالم :))
پاسخ:
چرا؟!
نباشم؟! :|
پاسخ:
:/
چیه؟! گفتید خوشحالم به فلان دلیل منم گفتم خوشحالم به همون دلیل :/
پاسخ:
خا باشه.
  • آفتابگردون ...
  • منم زاویه نگاهم همینه خیلی خوب شدکه فکرمو از زبون کس دیگه ای شنیدم.
    پاسخ:
    من با زبان نگفتم و شما هم‌ نشنیدی، با گوشی تایپ کردم و شما‌ خواندی خانم دکتر :/ :))))
    دقت کن دگه.
  • آفتابگردون ...
  • باور کنم قابلیت های چشم رو دست کم گرفتی آقای نویسنده؟
    چشم میتونه حرف بزنه، بشنوه، احساسی که سال ها داخل هفت‌توی دلت قایم‌کردی رو برملا کنه و... به قول معروف چشم کلید راز گشای درون آدمی ست.
    من این بار با چشمام شنیدم و شما از چشمات دستور گرفتی بنویسی!
    پاسخ:
    ب ر ب ب ع :)))))
  • آفتابگردون ...
  • چون پست بدترین کتاب نیستش همینجا میگم
    قبل ترها کتابای زیادی بودن که یادم نمیان ولی جدیدترین کتابی که به خاطر تعریفای مردم خریدم و به هزار مشقت تا نصف خوندم و بعد پرتش کردم یه گوشه و به روح همون توصیه کننده هاش صلوات فرستادم کتاب ملت‌عشق بود. 
    خیلی بی‌خودو بی محتواست. حتی شاید درستش این باشه که بگم کج محتواست
    پاسخ:
    منم نرفتم سمتش. کلاً هرچی تو ایران بولد شد اکثراً مزخرف بوده.
    اجازه دارم مخالف باشم باهات؟ 
    پاسخ:
    این حق طبیعیته خانم‌ معلم. ولی میتونم دلیلش رو هم بدانم؟
  • آسـوکـآ آآ
  • تو حقیقتا نویسنده ای تد، اوه و ... 💪
    پاسخ:
    اینکه داستان آخرم ر نخواندی ر حواسم بود داغان 😏
  • آسـوکـآ آآ
  • بعد از دفاع همه رو می خونم. کامل. دونه دونه. قسمت به قسمت. فقط اجازه بده تموم شه. 💪
    پاسخ:
    دفاع شخصی؟!
    نوشتن پر یه عالمه حس مختلفه ،حتی حس هایی که تابحال تجربش نکردی دنیای نوشتن و نویسندگی با یه دنیای عادی خیلی فرق داره و خیلی هم قشنگتر و پر چالش تره 

    قلمتون مستدام :)
    پاسخ:
    کاملاً درسته.

    مچکرم.
  • سراسر گنگ
  • احسنت قدم اول رو محکم برداشتی .

    اما قدم بعدی به نظر من اینه که متوجه بشی یک روایت از دیدی که برای مخاطب در دنیای واقعی اون دید قابل دسترس نیست حتی میتونه هنرمندانه تر از خلق یک داستان سورئال باشه

    اینم دوست داشتی بخون
    http://nizarat.blog.ir/post/5
    پاسخ:
    این بستگی به توانایی شخصی داره که قراره اون روایت رو بنویسه! 
  • آسـوکـآ آآ
  • دفاع پایاننامه!  :|
    پاسخ:
    اگه یک‌سوم فکری که واسه آمدن یار صرف میکنی واسه پایان‌نامه‌ت میذاشتی تا الان باید فوق‌تخصص میگرفتی :| :))
  • آسـوکـآ آآ
  • والا به خدا :))
    پاسخ:
    :))))
    خدا بچه هاتو نگه داره و مادر دار کنه تا خوشحال تر تر بشی:)))
    پاسخ:
    :)))) با دعاهای شما
  • یه بنده خدا
  • با نگاه خاصت به هنر نکشیمون هنرمند!
    پاسخ:
    خاع!
  • یه بنده خدا
  • خاع!
    میتونم حرفات رو درک کنم، حداقلش اینه که یه بازه زمانی طولانی وارد یکی از جهان هات که حاصل بکرزایی مغزت بوده شدم و لمسش کردم و لذت بردم ازش.
    ولی بنظرم نگاه شما یه جور کم اهمیت جلوه دادن نویسندگی واقعیت ها یا همان بقول شما روایت گری است. دوتاش هم بنظرم به یک اندازه هنره و بستن پسوند "تر" به یکی زیاد جذاب نیست. همه بخوان دنبال هنرمندتر بودن باشن اونوقت جهان واقعیمون فراموش میشه...
    پاسخ:
    پسوند "تَر" واسه اینه که ترسیم یه جهان نو به مراتب سخت‌تر از یه جهان واقعیه که جلو چشم‌هاته! کار سخت‌تر، هنر بیشتر میطلبه.
    با این تقسیم بندی فقط نویسنده‌های رمان‌های تخیلی نویسنده هستن و بقیه فقط در حال پلکیدن در دنیای هنر هستن🤔 نمی‌شد یکم منعطف‌تر تقسیم بندی کنید؟
    پ.ن در ضمن خیلی بده که زودی آدما رو از کانال‌تون حذف می‌کنید شاید یکی براش مشکل پیش اومده باشه و یه مدت نتونسته باشه به دنیای مجازی سر بزنه.یهو بیاد ببینه حذف شده 😐
    پاسخ:
    من ارزش کار کسی رو پایین نیاوردم. صرفاً اسم یه گروهی رو تغییر دادم. یه اسم مگه تو ارزش کار دسته‌ای آدم انقدر مهمه؟ :| :)) نگفتم که فلان دسته بدن. گفتم کارشون اینه. 

    من یه نظرسنجی گذاشتم واسه اعلام حضور که یه هفته رو کانال بود. شما هم پروفایل‌تان آخرین‌ بازدید ر زده بود به تازگی. پس بودید. حالا اینکه چرا شرکت‌ نکردید به خودتان مربوطه :| ولی من طبق برنامه‌م اونایی که اعلام حضور نکردن ر حذف کردم.
    به نظرم تغییر اسم از نویسنده به راوی تقلیل ارزش کاری محسوب می‌شه ولی به قول دوستان نظر شما هم محترمه😊
    همین دیگه زود قضاوت می‌کنید تنظیمات من کلا last seen recently هست به علاوه توی اون بازه‌ی زمانی هم فقط برای ضروریات به تلگرام مراجعه کردم و هیچ کانالی رو چک نکردم... حالا مهم نیست، شده دیگه...
    پاسخ:
    نظر شما هم متقابلاً محترمه. ولی هیچ تقلیلی نمیبینم. کار هردو ارزشمنده. ولی نوشتن از چیزی که وجود خارجی نداره طبعاً سخت‌تره.

    ربطی نداره. وقتی مدت زمان زیادی نباشید حالتش تغییر میکنه. و اینکه تنها راه اثبات حضور واسه من همون نظرسنجی بود. 
    آره بابا. ارزشش ر نداره.
    مخالفت من با این بخشه که میگی جهانی رو تصویر کنیم که توی دنیای بیرونی نظیرش وجود نداره.
    من با خالق بودن نویسنده موافقم، با اینکه هر کس باید دنیای خودش رو بسازه ولی قرار نیست دنیایی که می سازیم خیلی متفاوت از جهانی باشه که توش زندگی میکنیم. یعنی فقط باید به این فکر کنی که نگاه تو، قلم تو ذهن تو چه رنگی به این دنیای تکراری میده. خلاصه اش اینکه تو چی به این جهان بی در و پیکر داستان اضافه کردی
    پاسخ:
    من باهات مخالف نیستم. فکر نکنم تناقضی هم وجود داشته باشه. داستان‌های فانتزی و تخیلی هم روی همین کره‌ی زمین رخ میدن (اکثراً) و دقیقاً دارن یه سری مسائلی که تو واقعیت نمیشه بهش اضافه کرد رو بهش اضافه میکنن. یا اصلاً تو این کره هم نباشه، ولی خیلی از داستان‌های فانتزی و خیالی استعاره از همین دنیای واقعی خود ماست ولی در قالب یه جهان دیگه با شخصیت‌های دیگه.
    توی بکرزایی
    فاصله بین زایمان ها چند ماهه تد؟ 

    پاسخ:
    تاریخ انتشار داستان‌ها ر ببین.
    :)به من چه! مگه نمیگی بکرزایی بوده؟ 
    پاسخ:
    سوال پرسیدی ملعون جوابت ر دادم :| :))
    میدونید به نظر من مهم نیست که چی مینویسیم مهم اینه که همچنان مینویسیم و هر روز و هر بار که چیز جدیدی خلق میکنیم یک قدم به جلو حرکت میکنیم .
    ممکنه از نظر مخاطب خیلی جذاب بنویسیم مثل شما یا ممکنه مثل من ساده و بی سر و ته بنویسیم ولی دنیای ما به همین نوشتن بنده .
    راوی بودن به همون اندازه خالق بودن جذابه ...
    پاسخ:
    بر منکرش لعنت.
    چیزایی خلق میکنی تو داستانات که خب خیلیا نمیتونن اینجوری بنویسن...خب سخته به هر حال که چیزایی که نمیشه واقعی دید رو مینویسی و با تصور میشه وارد اون دنیات شد...برای همین نوشته هاتو دوست دارم کلا
    به الان نگاه نکن نمیام سر بزنم زیاد :دی
    پاسخ:
    حکم ارتدادت ر صادر کردم ملعون.
  • سِـــــــد جَــــــواد
  • سلام داغان چطوری؟ دلمان برایتان تنگ شده
    برای یبسی خاصی که در تری‌ات مچاله شده حتی
    پاسخ:
    سلام. الحمدالله. 
    برو داغان خجالت بکش.
  • حامد سپهر
  • خب هر چیزی مشتری خاص خودش رو داره، نمیشه گفت کدوم بهتره ولی بقول شما نوشتن از چیزی که وجود خارجی نداره به مراتب سختتره ولی مشتری عامه پسندی هم نداره
    پاسخ:
    عامه‌پسند‌نبودن‌ رو مزیت میدانم.
    بوس :)
    پاسخ:
    بوسِ تُفی.
    از این که شما خوشحالید که جهان خودتون رو دارید بنده خیلی خوشحال ترم و از این خوشحال ترترم که میتونم تو این جهانِ زاده ی بکرزایی ذهن شما قدم بزنم و خوشحال ترترترم که این فرصت رو بهم دادین که بتونم توی یه جهان خیالی، جهان خیالی خودمم داشته باشم و خوشحال ترترترترم که این همه خوشحالم :دی  😂😂
    پاسخ:
    منم خوشحالم مجدداً :|
  • قَلَتْ‌قُلوتْ‌نِویث ‌‌‌
  • تخیل ممکن است به واقعیت بپیوندد جناب آقای هنرمندتر. :)
    و دو سؤال:
    ۱- این‌که میگی نویسنده خالقه، چه نوع خالقیه؟
    ۲- در جریان بکرزایی مغزت، یعنی پرده‌های مننژ مغزت شکافته نشده؟
    پاسخ:
    ما در زمان حال زندگی میکنیم و مینویسیم.
    ۱. توضیح دادم. 
    ۲. بیا وارد جزئیات نشیم.
    به نظرم هر دو حالت هم یه جور خلق اثر محسوب میشه اگر ترسیم واقعیت های موجود به طرز زیبایی توصیف شده باشه
    ازون جایی که توصیفای زیبا باز هم خلق تخیله پس در واقع نویسنده در هر دو حالت هم داره یه دنیای جدیدو ترسیم میکنه
    دنیایی که تو ذهن نویسنده است و با خوندن اون داستان دریچه نگاه نویسنده رو میشه درک کرد
    پاسخ:
    من باهات مخالفم.
    عالی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی