چَکه در اوج
سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۲ ب.ظ
یه روستا، توی شمال، یه خانهی کاهگِلی، یه حیاطِ بزرگِ خاکی، حلقهای از مردها که وسط حیاط رو پر از گرد و غبارِ شادی کردن، میخندن، بلند بلند و بدون حساسیتهای مربوط به مراسمهای رسمی، فارغ از ترس و اضطرابِ اینکه قیافهشون موقع قهقههزدن چه شکلی میشه، روی پشتِبام، زنها و دخترخانمها با لباسهای محلی، لبخند روی لب و با هم حرف میزنن و دست میزنن، توی حیاط، وسط حلقه، یه آقایی صندلی به دست میاد و میشینه، همه ساکت و آرام میشن، روی پشتبام هم سکوت حکمفرما میشه، کل جمعیت به وسط حلقه متمرکز میشن و منتظر اتفاقیان، یه نفر از بیرون حلقه میاد و یه حلبی روغننباتیِ خالی رو تحویل مردِ وسط حلقه میده، مرد حلبی رو بین زانوهاش گیر میده، یه نگاهی به جمعیت اطرافش و پشتبام میندازه، جمعیت اطراف و پشتبام هم همچنان به اون چشم دوختن و مشتاقانه و با ذوق منتظرن، مرد وسط حلقه یه ضربِ ساده با حلبی میگیره، انگار که بخواد کوکش کنه، چند ثانیه نمیگذره که ریتمِ شادِ شمالی میگیره و یه ترانهی شادِ شمالی هم روش سوار میکنه و دِ برو که رفتی، حلقه به جنب و جوش میفته و همه شروع به دست زدن میکنن، بالا پایین میپرن و میخندن، انگار که روی ماهیتابهی پُر از ذرت روغن ریخته باشی و زیرش رو هم روشن کرده باشی، چند لحظهای همه دست میزنن تا کمکم یکی یکی افراد میان وسط و شروع به رقصیدن میکنن، رقصِ شمالی با ریتم و ترانهی شمالی، دیگه حلقه سر از پا نمیشناسه، پشتبام هم دور از این شور و شادی نیست، دست میزنن و کِل میکشن، بعد از ساعتی مراسم به پایانش نزدیک میشه، پایان چطوری رقم میخوره؟! عموماً با یه ریتم و لفظ مشخص که در پایان، یه اوجِ بهخصوصی رو رقم میزنه. به این شکل که نصف حلقه وسطن و دارن بالا پایین میپرن و میرقصن، روی پشتبام هم شادی و شور موج میزنه، که اون مرد حلبی به دستِ DJ مسلکطور با یه ریتم منظم و باحالی شروع میکنه به ضربگرفتن و گفتنِ: آی چَکه چَکه چَکه و در اینجا جمعیت میره رو هوا و بر نیروی جاذبه غلبه میکنه.
* چکهزدن به معنای دستزدن است!
- ۹۷/۰۶/۱۳