فاطمه، فاطمه نیست! فاطمههاست!
پدر بزرگ بنده ( یا همون بابو عه خودمان ) که همراهِ مادر بزرگمان ( یا همون ننهی خودمان ) ساکن روستا هست، اعتقاد داره که آدم هرچی صاحب دختر میشه، باید اسمش رو بذاره فاطمه! عمق و ژرفای این اعتقاد به حدی هست که از سمتِ ۵ نفر از ۶ فرزندش، صاحب یک عدد نوهی دختر به اسم فاطمه شده و اون یه فرزندش هم که فاطمه تولید و تدوین نکرده و پدر بزرگ ما رو نا امید کرده، کلاً دختر نداره! و البته بنده معتقدم اگه منع قانونی جلوش رو نمیگرفت و ثبت احوال محدودیت نداشت، اسم یکی از دو پسرِ اون فرزندش رو هم فاطمه میذاشت! برش و نفوذ و قدرتِ حاکمیتیِ پدر بزرگ بنده اونقدری بود که دو دامادش رو هم مجاب کنه اسم دخترهاشان رو فاطمه بذارن! ولی خب اونموقع که با لابی و نفوذ سیاسیش دخترها رو یکی پس از دیگری فاطمه مینامید، فکر تجمع متمرکز این فاطمیون رو نمیکرد! جایی که در مراسم افطاری امشبمان اگه مثل بنده خلاق و داغان باشی، با بانگِ بلندِ فاطمه، به صورتِ همزمان و یکهویی پنج فاطمه رو مجاب به پاسخگویی میکنی و باعث اوِر دوز و گیرپاژ چند تن از فاطمیون میشی!
راستی! پدر بزرگ عزیز دلِ بنده خودش صاحب دو عدد دختر است که از قضا اسم هیچکدام فاطمه نیست!
- ۹۷/۰۳/۱۱