تیکه تیکه با خواب
خواب پدیده ای است شگرف. واقعی نیست، ولی احساساتی که بهت منتقل میکنه کاملاً واقعیه. جوری که تا بیدار نشدی، نمیتوتی تشخیص بدی خواب بودی. اینو نوشتم که برسم به خوابی که دیدم. یه خوابِ سینمایی. به این شکل که بنده افتاده بودم وسط یه فیلم سینماییِ اکشن و یکی از نقش های اصلی فیلم بودم. اصولاً خواب اینجوریه که اول نداره؛ یا وسط ماجرایی یا تهش. حداقل واسه من اینجوریه همیشه. اینبار افتاده بودم وسط ترس و واهمه. نفس نفس میزدم و دنبال راه فرار و رسیدن به جای امن واسه مخفی شدن بودم. توی خواب هم میدونستم توی فیلمم! ولی بازم اون حسِ ترس و واهمه باهام بود و حسش میکردم. یه چیزی دنبالم بود و مشخص بود بدجوری از دستم کفریه. یادم نیست چی بود؛ ولی حدس میزنم انسان نبود! هیچی دوستان. این در به در دنبال ما میدوید. کوچه به کوچه، خانه به خانه. توی یه روستا یا ده کوره مانندی هم بود که حالت خشتی داشتن خانه هاش. این موجود انقدر دنبال ما آمد تا ما رو گرفت. وسط یه محوطهی خاکی بود که گیرم انداخت و شروع کرد به تیکهتیکه کردن ما. دقت کنید! من میدونستم اونجا تو فیلم هستم و همه چی فیلمه! ولی احساسات ناشی از فیلم به شخصیتم که توی خواب بود منتقل میشد و من به تبع اون، اون احساسات رو حس میکردم. اونجا فیلم بود، همه چی الکی بود، ولی صحنهای که تیکه تیکه شدم، واقعاً تیکه تیکه شدم. خودم تو خواب کف کرده بودم که بابا مسلمان! کات بده بی شرف! این داغان داره ما ر جدی جدی تیکهتیکه میکنه. بابا داره خون میاد به مولانا! راست راستکیه خونش. عجب گیری افتادیم. عه عه عه! دستم ر قطع کرد! همینجوری داشتم به چشم خویشتن میدیدم که اعضا جوارحم دارن میرن و کاری ازم برنمیامد. یه نگاه به اطراف انداختم دیدم خبری از دوربین و صدابرداری و عوامل پشتصحنه نیست. کلاً پشت صحنهای در کار نبود. انگار فیلم فقط تا لحظهی گیر افتادن من توسط اون موجود بوده و باقی قضیه واقعیه و من باید جدی جدی تیکهتیکه میشدم. و شدم! و جالبه از شدت احساس درد و واهمه از خواب بیدار شدم.
تجربهی مشابه داشتین؟! تعریف کنین! البته اگه در چارچوب شئونات اسلامیه :))) بچه مچه رد میشه خلاصه.
- ۹۷/۰۱/۲۱