یه دگردیسی ساده س! همین!
دوباره عید و حال و هواش؛ بساط های کنار خیابون و پیاده رو. سفره های هفت سینِ چینی و آجیل و موزیک های حامد همایون و بهنام بانی و حمید هیراد، با صدای بالا! آکواریوم های بزرگ و ماهی گلی و غذاهای مسخره شون و آب های رنگی با تُنگ های عجیب غریب! خلاصه که شهرها همه بوی عید گرفتن و یه حس و حال خوبی حاکمه تو شهر. حالا من با اینا کار ندارم. بحث زیاده درمورد این حال و هوا و شاید نوشتم در موردش؛ بحثِ الآنِ من در مورد اون بخشِ آکواریوم و ماهی گلی و ایناس! که آقا/خانم! تا چند سال پیش شما فقط یه تشتِ آبی یا قرمزِ پرِ آب میدیدی که توش پُرِ ماهی قرمزه و یه نفر که یه تور و یه دسته پلاستیک دستشه و ماهی میگیرفت مینداخت توش و تِمام! ولی رفته رفته قضیه متفاوت شد و ما سال به سال شاهد اتفاقات عجیب و غریب تری نسبت به سال های گذشته هستیم. یه مدت گذشت تشت ها کم شدن، آکواریوم اومد تو کار. از تو آکواریوم ماهی میدادن به ملت و میدن. یه مدت گذشت غذای ماهی اومد. بابا غذا چیه! این طفلک به سبزی پلو و قرمه سبزی و قیمه و ماکارونی و آبگوشتِ مامان پزِ ما عادت کرده بود! این قرتی بازی چی بود دگه؟! این طفلک هم سفره ی ما بود خلاصه. که با این حرکتِ شنیعِ غذای مخصوص ماهی گل کردن توش! هیچی دوستان! گذشت و گذشت تا دیدیم یه تیکه گوشتِ سیاه رو ریختن قاطی ماهی قرمز ها! ماندیم که الله اکبر! این دگه چیه؟! پرسان و خیزان به این رسیدیم که این تیکه گوشتِ سیاه که دوتا چشم بهش چسبیدن و اینور اونور میجهه، ماهیه. یه موجی راه افتاد یه عده ی کثیری از همین ماهی ها خریدن و میخرن همچنان و بنده همچنان در حالِ جوششِ کف هستم! گذشت و گذشت و چند سالی آرامش داشتیم، تا که دیدیم رنگِ آب رِ تغییر دادن. شاهدِ آب های طلایی، قرمز، آبی، سبز و قهوه ای! بابا با آب چکار داشتین نامسلمونای داغان صفت. ما با آب خاطره داشتیم. مخصوصا آبِ تُنگ. حالا طلایی و قرمز و آبی و سبز قابل هضمه. قهوه ای چرا مؤمن؟! اونو که خودِ ماهی هم ازش برمیومد. بگذریم! بگذشتیم و رسیدیم به همین دوسالِ اخیر. جوجه ها رِ هم ریختن تو بساطِ عیدِ ملت. جوجه آخر؟! وجدانأ جوجه؟! جوجه رنگی؟! عید؟! جوجه رِ هضم نکرده بودیم که امسال یه حماسه ی دیگه خلق شد. باورتان نشه شاید! ولی لاکپشت! به همین تیکه نان لاکپشت هم آوردن میفروشن به ملت. من هیچ! من بطور کلی و اصولی هیچ! لاکپشت رِ کجای پانکراسم بِنَهَم من؟! به روحِ استیون هاوکینگ که جهت شادیِ روحِ سردرگمش فاتحه مع الصلوات، لاکپشت؟ :|
سرِتان ر درد نیارم! به زودی در سال های آتی ایشالاه شاهدِ جک و جانوران عجیب و غریب تری خواهیم بود! اگه دیدین یه دوستِ بزرگواری کنار خیابان بساطِ فروشِ کروکدیل راه انداخته تعجب نکنید! اگه دیدین یه دوستِ عینک ریبن به چشمی، تو آکواریوم کوسه میفروشه کف نکنید! این اتفاق، تنها یک دگردیسی ساده، و رو به جلو در آیین کهن و اصیلِ سفره ی عیده! که شما سر سفره ی عید علاوه بر آجیل و سبزه و سیب و سنجد و فلان، شاهدِ کوسه و کروکدیل و ...خواهید بود!
+ مرتبط نوشت: ما آدم ها خودمان تهِ تباهی و حیرانی و داغانی هستیم! چه دلیلی داره ماهی و جوجه و لاکپشت و کوسه و کروکدیل :| و این قبیل زبان بسته ها رِ هم قاطیِ تباهیِ خودمان کنیم؟! این مخلوقاتِ خدا ر هم اسیر کردیم به مولانا! نکنید دوستان! نخرید! داغان بازی در نیارین!
- ۹۶/۱۲/۲۵