بهرام و جوری که از ظاهر قضیه بر میاد
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ب.ظ
هیچی دوستان! ما یه رفیقی داشتیم معتقد به قطعیتِ نظریاتِ خودش و محتمل بودن نظریاتِ بقیه! به این شکل که در مورد وجود و رشدِ گیاهِ اسطوخودوس در یکی از سیاراتِ کهکشانِ MACS0647 که در فاصله ی
126,000,000,000,000,000,000,000 کیلومتریِ ما قرار داره، با قطعیت و بدونِ هیچ شکی نظر میده و انگاری رفته خودش از سیاره ی مذکور، اسطوخودوس چیده، دَمنوشش رو خورده و برگشته! ولی وقتی در برابرش در مورد یه مسئله ی کاملا روشن نظر میدی، برمیگرده میگه: به ظاهر که درست به نظر میرسه!
شما فرض کن داری در مورد نظریه ی خیس شدنِ اجسام در برابر برخورد با آب حرف میزنی! این دوستِ عزیز برمیگرده میگه: نمیدانم! ولی به ظاهر که درست به نظر میرسه!
یا داری در مورد سفید بودنِ ماست حرف میزنی، برمیگرده میگه والا نمیدانم! ولی گویا به ظاهر که درست به نظر میرسه!
یا مثلا طرف بر اثر تصادف سیستمِ اعما و احشاش ریخته کفِ آسفالت و مغزش از کاسه سرش افتاده دو متر اونور تر، برمیگردی بهش میگی: طرف مُرد! برمیگرده میگه: چِمیدانم! به ظاهر که حرفت درست به نظر میاد!
هیچی دوستان! چند وقت پیش با هم رفتیم فوتبال، قبلِ بازی تو رختکن بهش گفتم: بدنِ انسان در برابرِ ضربه ی شدید، درد میگیره دگه! طبق معمول برگشت گفت: مطمئن نیستم! ولی جوری که از ظاهر قضیه برمیاد، حرفت درسته!
دو تیم شدیم. اون تیمِ مقابل بود، منم تیمِ مقابلش طبیعتأ! گرمِ بازی شده بودیم که توپ زیر پاش بود، داشت میرفت سمتِ دروازه، یه دور و خیز کردم جفت پا از پشت رفتم تو کمرش، مثلِ مارِ زخم خورده داشت دورِ خودش میپیچید و ناله میکرد. رفتم بالا سرش! من رو که دید برگشت گفت: چی شد بهرام؟! منم یه پوزخند زدم برگشتم گفتم: هیچی رفیق! جوری که از ظاهر قضیه بر میاد، به چاکِ عظما رفتی!
* من بهرام نیستم :| سو برداشت نشه!
- ۹۶/۱۲/۱۹