Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

بوووووم! و مرگ

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ق.ظ

تاریخِ انقضای مرگ های کثیفِ قرمز رنگ، سال هاست به اتمام رسیده است. جنگ های جهانی با میلیون ها کشته و زخمی، در زیرِ تلی از فراموشی، دفن شده اند. مدت هاست خبری از طالبان و القاعده و النصره و داعش با عملیات های انتحاری و کشتار های چندش آور نیست. سال هاست صدای ناقوس مرگ، دیگر از نوکِ اسلحه های مجازِ در دستِ دانش آموزان آمریکایی شنیده نمیشود! این روزها، در سالِ دو هزار و چندِ میلادی، جهان و مسافرانِ خودخواهش، نوعِ جدیدی از مرگ ها را تجربه میکنند. موجوداتِ زنده، خسته از خون و خون ریزی و کثافت، راه های جدیدی برای قتلِ هم خلق کردند. 

این روزها برای کُشتن، نیازی به مسلسل و چاقو و بمب نیست، ماجرا خیلی تمیز تر و کم هزینه تر شده است. مُردگان هم نیازی به دفن ندارند؛ البته! مگر اینکه از روی کهولتِ سن و بوی گند گرفتنشان باشد! شما میتوانید هر موجودی را بُکُشی، بی آنکه نیازی به کفن و دفن داشته باشد. میتوانی حرکت کردن و حرف زدن و غذا خوردنش را هم ببینی! ولی چیزی که دیده میشود، دیگر زنده نیست! و این بخشِ مهمِ ماجراست. مهم تر اینکه این مسئله حد و مرزی نمیشناسد. بی نهایت بی رحم و مرموز! این ویژگیِ این مدل از مرگ است.

امروزه، برای کشتنِ ماهی ها، دیگر نیازی به طعمه و قلاب و عدمِ دسترسی شان به اکسیژن نیست! کافیست دریا و اقیانوس و رودخانه ها را با شیشه مرز بندی کنید؛ یک آکواریوم مهم نیست چقدر بزرگ باشد، مهم این است که دریا نباشد، اقیانوس نباشد، رود نباشد! یک ماهی وقتی دوبار سرش به شیشه بخورد، نفس میکشد، شنا میکند، ولی دیگر زندگی نمیکند!

برای کشتنِ پرندگان، کمان و تفنگ و تورِ هوایی نیاز نیست! بال هایش را ببندید و پرهایش را بچینید! پرنده ای که راه برود، زنده نیست! او فقط تکان میخورد و راه میرود. متحرکی که چیزی برای از دست دادن ندارد! چون همه چیزش را از دست داده است. شما فقط پرواز را از او نگرفتید، زندگی را گرفتید. شما آسمان را از او نگرفتید، زندگی را گرفتید. او را در قفس کنید تا راحت تر بمیرد! اینکه قفسی سدِ پروازم بود، توجیهِ محترم تری است تا اینکه مرزی وجود نداشت و پرواز نکردم! مرزی نبود، ولی محصور بودم؛ بینِ جایِ زخمِ دو بال و تکِ تکِ پر هایم.

شیر کُشی سخت نیست. تفنگ مخصوص و دوره ی آموزشی شکار نمیخواهد! خرجش یک قفسِ بزرگ، در یک باغِ وحشِ مفرح و زیباست. شیر را در قفس کنید و بگذارید نعره بکشد! او نعره میکشد؛ ولی  یک کودک، از پشتِ قفس برایش موز پرتاب میکند. آن شیر نعره میکشد، ولی همان لحظه که وارد قفس شد، مُرد! هزاران بار در طول روز میمیرد. با هر پرتاب موز و پرتقال از سمت کودکان و تیکه گوشت هایی که خودش شکارشان نکرده!

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر... 

  • ۹۶/۱۲/۱۸
  • Neo Ted

نظرات (۲۰)

  • آسـوکـآ آآ
  • اوهوم :(
    خا :)
    پاسخ:
    :|
    خا خا
    ...همین و بس.
    پاسخ:
    همین و گلرنگ نمیشه؟ :| [ در وانِ آب نمک غوطه ور میشود ]
    همیشه فکر میکردم که شیر شیره حتی اگه تو قفس باشه ولی الان میفهمم شیری که تو قفس بشه دیگه شیر نیست و مرده ی متحرکی بیش نیست
    جای تاسف داره
    دو چیز روا نباشد شمشیر علی در نیام و زبان سعدی در کام
    پاسخ:
    تکبیر!
    هوم 
    سلبریتیهای اینستا اومد تو ذهنم 
    پاسخ:
    از چه سو؟
  • مریــــ ـــــم
  • باورم نمیشه تویی که اینقد خوب نوشتی
    بیا منو از گمراهی در بیار
    :|
    البته بگم که هنوز داعش داره میکشه و هنوز تو مدرسه های امریکا همو به گلوله میبتدن
    :|
    پاسخ:
    باورت بشه :/ حوصله ندارم بنویسم :/ وگرنه حوصله باشه دستی بر قلم داریم :/ تف تو ریا البته :)))
    نوشته در مورد حال نیست! داره از آینده حرف میزنه! دقت کن دخترم! گویا هنوز جاش درد میکنه :))

    اینکه خط کشیدی رو کامنت خواستی پر رو نشم؟ :)))))
  • مریــــ ـــــم
  • نمیدونم چرا اینجوری شد
    :|
    مگه ننوشته بودی دوهزار خوردی؟خب الان دوهزار خردیم دیه
    نه دیگه کاملا خوب شدم امادم برای هدفای بعدیم
    :/
    پاسخ:
    داغان

    دو هزار و خورده ای تا 2999 میشه :| وقتی داره میگه اون مسائل نیست یعنی آینده! سپردم به هوشِ مخاطب :| فراموشت کرده بودم :| :)))))
    منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...

    از: words-gray.blog.ir
    از این سو :) 
    پاسخ:
    چه سویِ قشنگی :))))
  • امید خاقانی
  • جالب بود
    پاسخ:
    تشکر
  • مریــــ ـــــم
  • به نشانه اعتراض اینجارو ترک میکنم
    :/
    بی تربیت بی ادب گستاخ
    پاسخ:
    در ر هم ببند :/ 

    میدانم! میدانم!
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • آنها فقط از فهمیدن تو می ترسند . از تن تو هر چقدر هم که قوی باشد ترسی ندارند. از گاو که گنده تر نمی شی ، می دوشنت ، از خر که قوی تر نمی شی ، بارت میکنند ، از اسب که دونده تر نمی شی ، سوارت می شن !

    آنها از فکر تو می ترسند.


    "علی شریعتی"
    پاسخ:
    نور به قبرش بارد
  • علی اسفندیاری
  • سلام سلام 
    دلم حسابی برای این طرز نوشتنت تنگ شده بود 
    اما ولی من فکر میکنم این نوع قتل ها هم قدیمی شده امروز دیگه جلوی فکر کردن کسی رو نمیگیرند بلکه طرز فکر آدمها رو تغییر میدند یا اونقدر گزینه های به ظاهر باحال ولی درواقع چرت جلوت میزارن که دیگه موضوع اصلی که باید روش فکر کنی رو فراموش میکنی اونها همون قاتل های هفت تیر به دست داخل فیلم های وسترن هستند که بسیار متبحر تر شدند....
    پاسخ:
    علیک علیک #))
    این طرز نوشتن هم دلش برا تو تنگ شده بود :)))

    به نظرم اینی که تو میگی هم یه جور فکر نکردنه! وقتی نذارن به اون چیزی که باید، فکر کنی، چه فرقی داره با فکر نکردن؟
    فقط جمله آخر
    پاسخ:
    بووووم
    آفرین آفرین داغان :)
    هیییییم واقعیت هم همینه، سلب کردن که هیچ بعضا دخالت های بی جا در ارزش هایی که ذهنمان مشخص کرده و تهش رفتار بیرونی رو هم تحت تاثیر قرار میده هم میتونه همین اندازه قاتل بی رحم باشه..
    پاسخ:
    بله دقیقا
    خییلی قشنگ بود احسنت چند وقت بود یه متن به این خوبی نخونده بودم
    پاسخ:
    مچکرم
    و بدترین حالتشم اینه که آدم خودش خودش رو به این شیوه بکشه ... 
    پاسخ:
    مرض داره؟
    نه کاملا ناخودآگاه!
    پاسخ:
    خا
    دَکِّلون
    پاسخ:
    خاع
    وا :دی
    پاسخ:
    بوع
    به کاکلتان قسم می دانستم الان اینو میگید :دی
    پاسخ:
    خا برید ذوق کنید حالا
    ذوقِ چه؟!
    محض اطلاعتان گفتم
    پاسخ:
    باعش :))) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی