میخوام از شدت و عمقِ قضیه حرف بزنم!
چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۲۰ ب.ظ
این روزها هر لحظه امکان داره، صبح که بیدار میشم، قاطیِ آت و آشغال ها و گرد و غبار و چیزهای بدرد نخورِ خانه، سرِ کوچه، بغلِ ستون برق، بعدِ یه خمیازه ی پنیر پیتزایی و پاک کردنِ گوشه ی چشم و آبِ دهنِ چسبانکِ گوشه ی لب، سلام علیک و صبح بخیری با گربه ها داشته باشم! احتمالا همونجا هم صبحانه رو با برو میوز ها سرو کنیم!
- ۹۶/۱۲/۱۶