موهاتو
چند روز پیش موهام رو زدم. اومدم خانه و مادر و داداش کوچیکه و همه خلاصه تأیید کردن که چقدر خوب زده و فلان. بعد پدر خانه نبود. شب اومد. منم اومدم. موها رو دید و گفت:
+ این چرا موهاتو اینجوری زده؟
- چجوری؟
+ زده خراب کرده موهاتو که
- همه میگن خوبه که
+ چیش خوبه پسر؟ زده خراب کرده
- حالا اتفاقیه که افتاده
یه ربع بعد
+ نچ نچ نچ! ببین زده موهاتو خراب کرده طرف! چرا اینجوری زده این؟ کاکل گذاشته دور سرت ولی کوتاهه. چرا خراب کرده این؟! اه اه
- چه گیری دادیا بابا جان. خوبه دگه. سخت نگیر.
+ بابا خراب کرده سرتو. چقدر بد زده اینبار. از صادق بعید بود [ آرایشگر ]
یه ساعت بعد
+ پسر!
- بله؟
+ چقدر بد زده موهاتو وجدانأ. ببین چکار کرده با موهات! من باید یه صحبتی با صادق داشته باشم. زده خراب کرده سرتو اصن.
- پدرِ من! نوکرتم من. تا خودِ فردا هم بگی موهامو خراب کرده، جز خراب شدن اعصاب من فایده ی دگه ای نداره و موهام تغییری نمیکنن. بیخیال وجدانأ.
سه ساعت بعد
+ نه! نشد! باید بری کلا صاف کنی موهاتو. این صادق خیلی بد زده موهاتو!
- [ . ]
- ۹۶/۱۱/۱۳
بابای خدا بیامرز منم اینجوری بود