Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

پسا کنکاش در اتاقِ شیخ

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۷ ب.ظ


کنکاش


+


پسا کنکاش:


+ [ وی در حالِ جستجو و کنکاش در بینِ تلی از کتاب و لباس و ابزار آلاتِ مختلف بود ]

- چرا همه چیزِ اتاق را بهم ریخته ای یا شمس الشموس! یا شیخ؟! در بحرِ مکاشفتِ این ازدحام در پِیِ چه هستی؟! بگذار خویشتن در حدسِ دلیلِ کارِ شما تلاشی بکنم. در جستجوی خوشبختی این شلوغی و همهمه را بوجود آورده ای؟!

+ :| [ به ادامه ی کنکاش میپردازد ]

- آیا طلبِ حقیقت، شما را اینگونه آشفته است؟!

+ :| [ پشتِ پشتی ها را میگردد ]

- یقینأ در پِیِ یافتنِ دنیاهای موازی هستید یا شیخ!

+ :| [ بالش ها را زیر و رو میکند ]

- رویاهای گم شده؟!

+ :| [ چشم غره ای رفته و زیرِ شلوارهای تف شده کفِ زمین را جستجو میکند ]

- شیخ! خیط مان نکن جانِ ارشمیدس! لایه های پنهانِ خودِ درون؟

+ :| [ لا اله الا الله گویان به سمتِ گاو صندوق میرود ]

- به حضرت قارون داری آزمایشم میکنی شِیخ! من ظرفیت و توانِ آزمون های سخت و پیچیده ی شما ر ندارم به مرگ پوتیفار! 

+ :| [ درِ گاو صندوق ر باز میکند ]

 [ درِ اتاق باز میشود و چند تن از مریدانِ دیگر هم وارد میشوند ]

- [ عرقِ سرد از پیشانی اش چکیدن میکند و تپش قلب میگیرد ] جلو بچه ها خیطه یا شیخ! ایستگاهمان نکن! بذار سرم جلو بقیه بالا بمانه شیخ! به دنبالِ آینده ای؟!

+ :@#&%€£$ [ یک قبضه وینچستر از گاو صندوق در آورده و مغزِ مرید ر بسانِ پفکی میترکاند و خون و کثافت کاریِ قرمزی کادر را فرا میگیرد ] [ جورابِ سوراخی را به سمتِ حضار گرفته و سخن میراند ] دنبالِ لنگ جورابم میگشتم باباع! اعصابِ من ر خورد کرد لهنتی تهی مغزِ کج اندیش! بفرما! شستش هم سوراخه! خوب شد حالا؟! به جلسه اولیا و مربیان هم نمیرسم! ولی برای اینکه دست خالی این صحنه ی خونین مالی ر ترک نکنید: [ مریدان جملگی دست به قلم و کاغذ بردن تا درسی از شیخ ذخیره ی دنیا و آخرتشان کنند ] همیشه که نباید توی حوادث و اتفاقات پیچیده و گنگ، دنبالِ فلسفه بافی های دور و پیچیده و ترسناک گشت! گاهی خودِ بی فلسفگی و بی حکمتی، خودش نوعی فلسفه و حکمته که طالبِ یک ذهنِ باز و روحی پاکه! [ در این لحظه مریدان از شدت و عمقِ وسیع و عمیقِ سخن، جملگی بر سر و سینه کوفتانده و جامه ها دریده که هیچ، بخشی هم اُوِردوز کرده و راهی دکتر خانه شدن، بخشی تشنج گریبان گیرشان شد و کف و خون بالا آوردند، بخشی هم مجنون گشته و عنان از کف داده و سر به دیوار ها کوفتاندندی و مردن ]

  • ۹۶/۰۹/۲۲
  • Neo Ted

نظرات (۱۸)

نفس‌هایش به شماره می‌افتد.
پاسخ:
شما ر هم گیریفت؟ خود زنی نکنید حالاع!
ذهنت انقدر اشفته است که انقدر مرتب نوشتی یا انقدر مرتبه که انقدر آشفته نوشتی؟
در سهل و ممتنع نویسی داری دست سعدی رو از پشت می بندیااا...

پاسخ:
شاید جفتش :))

الآن به سعدی فحش دادی؟ #)))))
  • شادوَرد __
  • یا شیخ=|
    جوراب هم سالم نبود دلمون رو بهش خوش کنیم:(
    نتیجه اخلاقی ولی قشنگ بود:)
    پاسخ:
    خیلی ضد حال بود اصن!

    جاییتون آسیب ک ندید؟ :))))
  • شادوَرد __
  • بعضی وقتا فکر میکنم شیخ هرطور شده نتیجه اخلاقی میگه تا داغان شدن مریدان رو ببینه و حسابی سوژه داشته باشه:)))
    اینطور نیست؟؛)
    پاسخ:
    از خدا که پنهان نیست، ولی از شما باید پنهان باشه :| :))))) پس بماند :))))
    شاید... حتی منم تشخیص ندادم کدام...

    چرا فحش؟ بیاد با دلیل براش توضیح میدم و قانعش می کنم.
    پاسخ:
    چی خفن انگیز ناک


    چی خفن انگیز ناک تر #))))
    هااااا چه خبره اینجا؟؟
    بازم که داغان بازی درآوردین جناب داغانچیان.

    پاسخ:
    ما داغانیم و به داغانیِ خویش میبالیم خانم :))))
    آره گیریفت :))
    پاسخ:
    خدا ر شکر :)))
    ارتباط تصویر با پست چیه؟
    پاسخ:
    کلِ حس و حال و عشق و لذتش تو اینه که بری دونه دونه نقاشی های پست مدرن ر سرچ کنی و به این تصویر برسی و با عشق ارتباطِ بین این نقاشی با پست رو بدست بیاری [ #خورشید_استایل ] :))))))

    شوخی کردم البته. جسارت نشه خورشید خانم :)) حقیقتش برداشت ر به عهده ی مخاطب میذاریم ما.
  • سربازکوچولو ...
  • سرگیجه گرفتم :)
    جالب بود
    پاسخ:
    سرگیجه داشت؟ :))
    ممنون
    خیلی مسخره ای. :)))))))

    نقاشی رو می شناسم. فکر کنم یکی از کارای جکسون پولاکه. نتونستم ولی ارتباطش رو پیدا کنم. صرفا به هم ریختگی منظورت بود؟ 
    پاسخ:
    در جریانم :)))))


    آره یه جورایی :)
  • آسـوکـآ آآ
  • شیخ هم ولایتیه شاهه :D "اعصاب من رِ خورد کرد" :D:D:D
    اعصابِ من ر خورد کرد

    از: words-gray.blog.ir
    پاسخ:
    عه؟! جدی؟ #)))
  • آسـوکـآ آآ
  • باور کن هیچجابه اندازه این قسمت دلچسب نبود  D:
    پاسخ:
    بح بح پس :))
  • علیـ ـرضا
  • یا شیخ این چی بود نوشتی D:
    یک قبضه M4 تمام اتوماتیک را آماده شلیک کرده و شیخ را بسان آبکش سوراخ سوراخ میکند :|
    به خدایان آمون قسم :|
    پاسخ:
    گوشه چشمی به شما مریدانِ در بندِ دنیا و مادیاتِ فانی #)))

    بیا برو زاخار به ما نمیخوری :|
  • حامد سپهر
  • حقش بود مرید گیج لهنتی


    گاهی خودِ بی فلسفگی و بی حکمتی، خودش نوعی فلسفه و حکمته که طالبِ یک ذهنِ باز و روحی پاکه!

    از: words-gray.blog.ir

    دقیقا همینه

    پاسخ:
    داغان


    والاع
    پس که اینطور :)

    پس مریدی از مریدان کم شد :)
    پاسخ:
    آره دگه. اضافی بود.
    عه نقاشی جکسون پولاک:دی
    پاسخ:
    آره
  • اسکان با ما
  • والا نمیدونم چی بگم
    بدک نبود
    پاسخ:
    شوما چیزی نگید هم ما میدونیم اسکان با شما :)))
    برای جان خود نگرانم! چون منم دقیقا مثل این مریدم! در ساده ترین مسئله ها دنبال پیچیده ترین جواب ها می گردم!
    پاسخ:
    عبرت گیرید دگه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی