خشونت علیه خرس ها را متوقف کنید
بنامِ خداوندِ خالقِ خرس های گریزلی!
حال که این کلمات را بسانِ تار و پود هایی غمگین، بهم میبافم، تکه ای میکادوی عسلی در دهان دارم که نمیدانم چرا به حدِ کافی شیرین نیست؛ پس خدا لعنت کند روباهِ پیر را که معلوم نیست دوباره چه کوفتی را قاطیِ این میکادو ها کرده که برایش ارزان تر تمام شود. فقط امیدوارم همچون دفعه ی قبل عصاره ی پِهِنِ گوزنِ سوئیسی را به خوردِ میکادو نداده باشد که اگر چنین کرده باشد، دیهانش را سفره خواهم کرد. بگذریم. بگذارید به بافندگیِ درد هایم ادامه دهم که این دل توانِ حملِ این حجم از درد و غم را ندارد. دوستانم! عزیزانم! فرقی ندارد در کدام نقطه از این کره ی زمینِ نفرین شده به سر میبرید؛ شاید در جنگل های آمازون در حالِ شکارِ ماهی باشید و شاید هم در جنگل های روسیه به دنبالِ پناهگاهی گرم و نرم برای فرار از سرما، شاید هم در آلاسکا درحالِ گاز زدن به بستنیِ طلابِ عسلی و حتی شاید در منطقه ی کارپت، مشغولِ امضا دادن و سلفی گرفتن با طرفدارانتان، مهم نیست کجا هستید و چه میکنید، مهم این است قلبِ یک ملت، به وسعتِ دویست هزار رأس با دیدنِ این تصویر ریش ریش شد و به دردی عمیق مبتلا گشت. عزیزانِ دلِ سناتور! هم من و هم همه ی شما صد و نود و نه هزار رأس خوب میدانیم در این جهانِ بزرگ و شلوغ، ما در اقلیت به سر میبریم، و این اقلیت همواره با ظلم و ستم هایی همراه بوده است که باعثِ اتحادِ بیشترمان شده. من میدانم که اخلاق و انسانیت، سال هاست از جامعه ی جهانیِ بشری رخت بر بسته و این اجتماعِ هشت میلیاردی، مدت هاست دیگر بوی انسانیت نمیدهد؛ بوی پیتزا میدهد، بوی کله پاچه، بوی سیر و پیاز، بوی پول و خون! آن هم درست زمانی که این بشرِ دو پا شروع به برده داریِ حیوانات در سیرک ها و باغِ وحش ها کرد. با اولی فکر کردن که ما خرس ها را به سخره گرفتن و خندیدن و قهقهه زدن، ولی یادشان باشد که خودشان مسخره ان! موجوداتِ تک بعدیِ دو پایِ دیکتاتور! با دومی هم نشان دادن اندک انسانیت و اخلاقشان هم بر بادِ فنا رفته و حیوانات را بنده و ابزارِ تفریحاتِ مضحک و خنده دارِ خودشان کرده اند. لعنتی های خنده دار. دوستانم! پاره های تنِ پشمالوی تِد! میدانم تعدادِ زیادی از شما جانان، پس از دیدنِ آن تصویرِ فاجعه انگیز، لباسِ رزم بر تن کرده، بند های پوتین بسته و عزمِ رزم با این موجوداتِ ظالم و بی اخلاق را کرده اید؛ ولی پنجول نگه دارید. مثلِ همیشه به این سناتورِ حقیر که قصدِ خدمت به شما پشمالو ها را دارد، اعتماد کنید و به توصیه ام گوش فرا دهید که رستگاری در آن است. عزیزانم! هانی هایم! میدانم که احساساتِ لطیف و شیشه ایتان ترک برداشته. میدانم که غرور و عزتتان خدشه برداشته؛ ولی جنگ و نبرد با این موجودِ بی رحم و وحشی که حتی به کودکِ چند ماهه هم رحم نمیکند، کاری است بس بیهوده و پشمک طور. این دو پاهای وحشی را به حالِ خودشان رها کنیم، نصفشان بر اثرِ گرسنگی و سو هاضمه خواهند مرد، نصفِ دیگر هم یا بر اثرِ پرخوری و زیاده روی خواهند تِرکید، یا بر اثرِ جنگ و بمب بارانِ هسته ای خواهند پوکید! این موجوداتِ دوپا که ادعای بهرهمندی از قوه ی عقل و اندیشه و منطقشان لایه ی اوزون را جِر داده است، اگر عقل و منطق و اندیشه سرشان بود، با خودشان کنار می آمدند که این آمارِ وحشتناکِ جنگ و خونریزی و گرسنگی و فقر و تجاوز و هزار کوفت و زهرِ مار دیگر که فقط از عهده ی همین موجوداتِ به اصطلاح عاقل و متمدن برمی آید، بوجود نیاید! این ها را به حالِ خودشان رها کنید دوستان! بغض و کینه هایتان را در دندان ها و پنجول هایتان جمع کنید و مقاومت کنید که آینده ی این کره ی خاکی، از آنِ ما حیوانات است! روزی که انسان ها خودشان، خودشان را کشته اند و ما میمانیم و پانصد و ده میلیون متر مکعب وسعتِ کره ی زمین! آن روزِ موعود دور نیست! نگاهی به اوضاعِ جهانِ انسان ها بیندازید تا متوجه شوید چقدر به آن نزدیکیم! پس هرجا که هستید بمانید و زندگی کنید؛ عسل هایتان را بخورید و کامتان را شیرین نگه دارید، ماهی شکار کنید که فصلش رسیده؛ پیاز را خودتان از جنگل ها بچینید و اقتصاد مقاومتی را زنده نگه دارید که قیمتِ پیاز کمر شکن است! تنِ ماهی ها را هم نریزید توی عسل ها! حالتِ تهوع بهتان دست میدهد! من امتحان کردم، ولی شما نکنید جانِ شوهر عمه هایتان! ولی گمان نکنید آن پیرمردِ پشمک معابِ کلاه حصیریِ داغان را به حالِ خود رها خواهم کرد! سپرده ام سفره اش کنند و بر رویش شام دهند! و اینکه فکر نکنید من بیکار می ایستم! به زودی لایحه ی تاریخی ای مبنی بر مبارزه با خشونت علیه خرس ها را در صحنِ علنیِ سِنا مطرح خواهم کرد تا دیگر شاهدِ این دست بی احترامی ها و توهین های قلب جریحه دار کن نباشیم.
دوستدارِ همیشگیِ شما، سناتور تِدِ کبیر - [ شامگاهِ دهمِ ذی القعده ی 1438 - سومِ اوتِ 2017 - دوازدهم مرداد 1396 ]
- ۹۶/۰۵/۱۲