منِ چهار درصدی
تف تو ریا. لعنت بر ریا. نفرینِ عامن هوتبِ نوزدهم بر ریا. خدا ازت نگذره ریا. خیر نبینی ریا. الهی جِزِ جیگر بزنی ریا [ دو دست بر سینه میکوبد ] الهی پول دوا درمانت بشود ریا! به همین این مجموعه اجازه دهید آقِ والدین هم اضافه کنم. معذرت میخواهم. خونسرد باشید حالا. این همه کولی بازی ندارد که! [ لیوانِ گل خرس زبانش را سر میکشد ]. غرض از این ریا پست، مطلع کردنِ شما عزیزان از شامِ امشبم است. امشب پیاز داغ داریم با پیاز! ما چهار درصدی ها مدتی میشود که پیاز داغ میخوریم با پیاز! البته به شخصه این حجم از پیاز زدگی را مدیونِ ژن های والدینم هستم. در جریان هستید که! من هرچه دارم از ژن های پدرم است. پیاز و پیاز داغ را بگذاریم کنار، کارخانه ی تولیدِ شیرعسل با طعمِ ماهی، شرکتِ واردات - وارداتِ پولکِ ماهیِ استوایی [ سهامیِ مجمع الژن های خاص ]، چند فقره ماشینِ خارجکیِ خیلی شاسی بلند، چند صد هکتار زمین در بالا جنگل به همراهِ چندین باغ و ویلا و سونا و جکوزی و هواپیما عه خیلی شخصی [ کامبیز! چرا این هواپیما رِ نمِشوری؟! ] هم همان کنار، این کنار ها را مدیونِ ژن های والدینم هستم وجدانأ! البته که از کنارِ ژنِ عمه هم نمی شود به سادگی گذشت و از همین تریبون دستِ چپش را نمیبوسم! چون امکان ندارد از این پشت دستِ چپِ عمه ام را بوسید؛ هرچند که دستِ راستش را هم نمیشود بوسید. کلا هیچ جایش را نمیشود از این فاصله بوسید. بگذریم دوستان. بگذریم. بیخودی مطلبِ تمیزمان را ژنی نکنیم. سرتان را ژنی نکنم، غذای چهار درصدی مان را ببینید؛ باشد که مقبولِ درگاهِ خداوندگارِ ژن ها قرار گیرد:
پیاز هستند؛ کینگ پیاز البته! دست تکان دهید و پا بکوبید و احترام بگذارید!
پیاز داغ هم که نیاز به معرفی ندارد! ولی نیاز به احترام و کوبشِ پا و تکان دادنِ دست چرا! خبر دار!
- ۹۶/۰۵/۰۳
*نان در ماست فرو برده و با نگاهی معصومانه به پیاز ها آب دهانش را می قورتد*