Kobi دست طلا
+ kobi دست طلا ر میشناسی؟!
- [ دیهانِ نامبرده نیمه کفی کرده و درحالی که سرش را میخاراند، به تفکری عمیق فرو میرود ] برایانت؟!
+ [ پوزخندی خفن طورانه و عاقل بر داغان طوری میزند ] نه خانم! برایانت داغانِ کیه؟! Kobi دگه! Kobi دست طلا! کبری وَلِغاز تپه نشانِ اصل! آدرسِ این محل ر دادن گفتن خانه ش اینجاس!
- [ فک و دهان و مِری و حلق و مجاریِ تنفسی و باقیِ مجاری به جزء ادراری و آپاندیسش ریخت کفِ آسفالت ] نه والا خوااااهر! نشنیدم. چکاره هست حالا؟! شاید بتونم از رو کارش بشناسم.
+ بَست عه! تو کارِ شل و سفت کردنِ شلنگِ بختِ دختر پسراس! از خدا که پنهون نیست! ولی از شما پنهون! چه معنایی داره تو زندگی خصوصیِ ملت طهالت رِ فرو میکنی؟! خجالت بکش خانم! شرم کن. راهِ بازگشت بازه! توبه کن! توبه! [ در لایه های زیرینِ مغزش، حسرتِ دفن شده ی محضِ رضای خداوند، یک خواستگار را میخورد و به دنبالِ آدرسِ kobi دست طلا میگردد ]
- [ اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد فووووووت ] روزتان خوب خانم.
- ۹۶/۰۵/۰۲