Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

نمک شو - گروهِ ششم [ مطلبِ شماره چهار ]

جمعه, ۳۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ

آبان‌ماه است و آفتاب در پسِ کوه‌های آسمانِ لاجوردی از میان درختان، آخرین تشعشعاتش را به سنگفرش‌های پارکِ لاله می‌تاباند.

پس از مدتی تأخیر، بالاخره ماده‌انسان از راه می‌رسد. باید در نظر داشت که ماده‌ها اغلب به‌صورت گلّه –که به آن اِکیپ اطلاق می‌شود- در سطح جنگل ظاهر می‌شوند اما این‌بار او تنها بیرون آمده است. اولین قرار و تنش‌ها سر به فلک می‌گذارند. اولین اشتباه می‌تواند بسیار گران تمام شود.

پارکِ لاله تا ناموس پُر است. جنسِ‌نر، نیمکتی را که از قبل برای نشستن در نظر گرفته به ماده‌انسان نشان می‌دهد. او همچنین وظیفۀ تاب‌دادن و فراهم آوردنِ نوسان برای ماده را بر عهده دارد.

با گذشت مدتِ کمی هر دو راحت‌تر شده و اکنون ماده‌انسان در حال تعریف‌کردن از خود است.  جنسِ‌نر تمام تلاشش را برای علاقه‌مند نشان دادنِ خود به حرف‌های ماده‌انسان به کار می‌گیرد. او تنها در پی اجرای تکنیکی که از آن با نام eye contact یاد می‌شود است و کوچک‌ترین توجهی به خاطرات ماده ندارد.

فاصلۀ یک‌متریِ ابتدایِ قرار، اکنون به تنها چندین سانتی‌متر کاهش یافته است. ماده‌انسان لابه‌لای صحبت، کمی با موهایش بازی می‌کند. تحقیقاتِ اخیر نشان می‌دهد این حرکت به‌راحتی قدرت استدلال و منطق را از جنسِ‌نر ربوده و ماده‌انسان این را خیلی‌خوب می‌داند. هوشمندانه است.

کرکس‌های سبزپوش که از طرف سلطانِ جنگل برای حفظ امنیتِ اخلاقی منصوب شده‌اند آن‌ها را از دور تحت نظر دارند. جنسِ‌نر خطر را احساس کرده است.

آفتاب در پس کوه‌های آسمان لاجوردی در حال غروب است. ساعت 7:38 دقیقه را نشان می‌دهد. زمانِ قرار به پایان رسیده زیرا ماده باید هرچه سریع‌تر و قبل از بسته‌شدنِ درها، خودش را به خوابگاه برساند.

لحظۀ وداع فرا رسیده است. به ‌محض بردن این واژه، صحنۀ خداحافظی‌های قرارِ اول در فیلم‌های خارجیِ خاک‌برسری در یاد آن‌ها تداعی می‌شود. سکوت عذاب‌آوری حاکم شده و لحظات به‌کندی سپری می‌شوند. ماده‌انسان سکوت را درهم‌شکسته و با لبخند کلماتی را بر زبان می‌راند و سریعاً از محل دور می‌شود و جنسِ‌نر درحالی‌که پاهایش را می‌خاراند به سمتِ قرارِ بعدی حرکت می‌کند.

  • ۹۶/۰۴/۳۰
  • Neo Ted

نظرات (۲)

  • آرزو ﴿ッ﴾
  • خوندنش با لحن راز بقا باید جالب بشه!
    اینم خوبه رای میدم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی