نمک شو - گروهِ ششم [ مطلبِ شماره دو ]
روایت است از شیخ ابو امیرعلیِ خراسانی _رضی الله عنه_ که روزی شیخ ابوالصفای بیانی _علیه السلام_ را دیدم که در گیمنتِ بلاد جلوس کرده و از شدتِ گرسنگی به سانِ اسمیگل گشته و از فرطِ دقت به سان جغد. چشمهایش چنان کاسۀ پر خون گشته و ریشهایش همچو پشمهای خرسِ گریزلی! شیخ را تحیّتی گفتم و هیچ پاسخ نشنیدم. نیمهای pes 2017 به جای آوردم و باز شیخ را خواندم. هیچ التفات نکرد و من نیز نیمهای دیگر از pes به جای آوردم. Pes به فرجام رسید و شیخ را دیدم در حالی که نیمخیز و جنگی رو به سوی محفلِ اُشیاخ داشت. از پِیاش رفتم که مرا از چگونگیِ حالش آگاهی اوفتد!
شیخ همین که از گیمنت خارج شد نگاهی یمین و یسار را انداخت. مریدی از یسار، سوار بر خرِ خویش به سوی وِی می آمد. شیخ به نحوی جنجال برانگیز به سوی وِی شتافت و وقتی فاصلۀشان یک گز بیشتر نبود، جامپی زد و با جفتکی عجیب، به مرید ضربتی وارد آورد و مرید را از خر به زمین کوفت. سپس روی خر نشست و دنده را عوض نمود و خیلی سریع از محل دور گشت. نیک میدانستم که شیخ، عزم محفل اُشیاخ دارد. باری رو به سوی محفل اشیاخ نموده و حرکت کردم.
به محفل اُشیاخ که در آمدم دیدم شیخ در میان حیرت همگان مریدی را به کیسهبوکس بدل نموده و سخت میزند. هیچ نگفتم و به نظاره نشستم. شیخ، بعد از کوفتنِ بسیار مرید، رو به سوی کوچه نمود و بیرون رفت. در کوچه لحظهای درنگ کرد و بعد به گونهای رفتار کرد که گویی در حالِ سوار شدن به خودرویِ لاکچریایست! شیخ را از اینکه بعد از نشستن، سخت با نشیمنگاه خود به زمین خورد، التفات نبود و بعد بازایستاد و اینبار جوری بود که گویی دارد سوار بر جِتِ اختصاصیاش میشود! باز سخت به زمین خورد و باز ایستاد و اینبار گویی آر، پی، جی رو به سوی مردم گرفته بود!
دوان دوان رو به سوی شیخ رفتم و کشیدهای آبدار نثارش نمودم. سپس در چشمانش خیره گشتم و جز خون چیزی نیافتم. گفتمش: «یا شیخ، تو را چه شده؟!» گفت: «مرا شیخ خواندن صلاح نیست که همانا من سی جِی هستم! مرا زین پس سی جِی شَخلِه باید خواند!» شصتم خبردار گشت که پاسخ مسئله را باید در گیمنت جُست! شتابان سوی گیمنت بلاد رفتم و پشت سیستم شیخ نشستم.
آری. شده بود، آنچه نباید میشده بود! آنسان که پیدا بود، شیخ روزها در حال مراقبه در GTA بوده و سخت متاثر گشته و گمان بر این برده که خدای تبارک و تعالی موهبتهای سی جِی را به وِی عطا نموده! زینرو به سانِ گوریلهای وحشی در شهر میچرخیده و متوهم گشته و بس پریشان!
بعد از یافتن پاسخ مسئله رو به سوی محفل اشیاخ نمودم برای درمان شیخ، لیک دیر رسیدم. شیخ خرِ مریدی دیگر را دزدیده و گریبان چاک زده و رو به سوی بیابان نهاده بود!
پ.ن∶ GTA اسم یک بازی فوق العاده معروف و سی جی اسم شخصیت اصلی بازی ست.
- ۹۶/۰۴/۳۰