من یک مَچّول هستم!
تو گویش و لهجه ی روستای ما یه اصطلاحِ عمیق هست که به شدت با روحیاتِ من سازگاره! یعنی احتمالأ این کلمه انگار واسه من ساخته شده حتی! بذارید یه توضیحِ جمع و جور بدم و شما رو به خداوندگارِ جان بسپارم!
یه اصطلاح هست که همه میدونیم چیه و اون دیوانه هستش! خیلیا دیوانه هستند و این دیوانگی عیب نیست! چه بسا امتیاز هم میتونه باشه! ولی یه مرحله بالاتر از دیوانگی هستش که تو ادبیات و فلسفه ی غنیِ روستای ما و شاید جاهای دیگه که من خبر ندارم و قطعأ از روستای ما تأثیر گرفته، مَچّول بودن هستش! یعنی مرحله ای که از دیوانگی هم عبور کرده و مرزهای عرفان های نوظهور رو به چالش کشیده! یک مَچّول دیگه دیوانه نیست! او یک مَچّول است! چیزی فراتر از دیوانگی! میشه بهش گفت مَچّولگی! یقینأ یک مَچّول، برتری و امتیازات بیشتری نسبت به یک دیوانه داره که فقط یک مَچّول یا یه دیوانه ی سطح بالا درکش میکنه و میفهمه! همه ی اینا رو گفتم که بگم:
اِهِم! اِهِم! سه پنج دو! چهار سه سه! عه معذرت میخوام! داشتم میگفتم! بنده با افتخار باید بگم! من یک مَچّول هستم! یک مَچّولِ واقعی! بدونِ سانسور و مُمَیِّزی!
+ عکس هم خودمانیم!
- ۹۶/۰۳/۱۲
دیر زمانیست
:)