میشه فلج شی؟!
ناخوش آوازی ببانگ بلند [قرآن] همی خواند. صاحبدلی "عارف" بر او بگذشت، گفت: تو را مشاهره "دستمزد" چندست؟! گفت: هیچ. گفت: پس چرا زحمت خود همی دهی؟! گفت: از بهر خدا میخوانم!
گفت: از بهر خدا نخوان!
یعنی مصداقِ بارزِ خیلیاس این حکایت! یه عده ای که نیتشون خیر و کمک به یه جریانیه ولی با بی فکری و نداشتن تخصص و برنامه میزنن همه چیزو نابود میکنن! مثل یه سری که قصدشون کارِ فرهنگی و تبلیغِ اسلامه، ولی چون نه تخصص دارن نه چیزی حالیشون میشه، یه کاری میکنن همون چند نفری هم که تمایلی به اسلام داشتند، از هر چی اسلام و مسلمون بدشون بیاد! اینا رو باید مثل همون قسمتِ آخرِ حکایت بهشون گفت: داداش! شما یه گوشه واسه خودت اختیار کنی و گذرِ عمر کنی و خفه خون بگیری و فلج شی و قدمی واسه اسلامو دین برنداری، خودش میتونه جزء باقی الصالحاتت بشه و خودِ خدا شخصأ این دنیا و اون دنیا ازت تشکر میکنه! پس لطفأ اسلام رو از خدماتِ شایانت بی بهره بذار تا اونایی که کارشونو بلدن به کارشون برسن!
- ۹۵/۱۱/۰۱