پسرِ تاریکی «یادداشتِ هشتم»
چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ب.ظ
یادداشتِ هشتم به روایتِ شارون
+ رمز به دلایل امنیتی :) عوض شده هرکی میخواد همینجا بگه تا اگه صلاح دونستم بفرستم واسش[الکی مثلأ خیلی خفنم و اینا :)) ]
- ۹۵/۱۰/۲۹
میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.
طبقه بندی موضوعی
-
پسرِ تاریکی
(۱۴) -
داستانِ کوتاه
(۳۷) -
پسرِ تاریکی - فصل دوم
(۱۱) -
رایان
(۳) -
پسرِ تاریکی - فصلِ سوم
(۱۰) -
شهرلرزه
(۳) -
پسر تاریکی - فصل چهارم
(۳)
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۳)
- شهریور ۱۳۹۹ (۲)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۸ (۱)
- مهر ۱۳۹۸ (۱)
- شهریور ۱۳۹۸ (۲)
- خرداد ۱۳۹۸ (۳)
- فروردين ۱۳۹۸ (۲)
- اسفند ۱۳۹۷ (۴)
- بهمن ۱۳۹۷ (۲)
- دی ۱۳۹۷ (۶)
- آذر ۱۳۹۷ (۵)
- آبان ۱۳۹۷ (۹)
- مهر ۱۳۹۷ (۱۳)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱۲)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۷)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲۵)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱۰)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۰)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱۶)
- دی ۱۳۹۶ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۶)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۵)
- مهر ۱۳۹۶ (۲۳)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۹)
- مرداد ۱۳۹۶ (۳۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۵۳)
- خرداد ۱۳۹۶ (۳۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۳۳)
- فروردين ۱۳۹۶ (۳۰)
- اسفند ۱۳۹۵ (۳۴)
- بهمن ۱۳۹۵ (۳۴)
- دی ۱۳۹۵ (۳۵)
- آذر ۱۳۹۵ (۲۵)
- آبان ۱۳۹۵ (۲۴)
- مهر ۱۳۹۵ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۵ (۳۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۷)
آخرین مطالب
-
۰۲/۰۶/۰۶برزخ
-
۰۰/۰۴/۰۲سور بز اثر ماریو بارگاس یوسا
-
۰۰/۰۲/۱۴مجوس اثر جان فاولز
-
۰۰/۰۲/۰۸طاقت زندگی و مرگم نیست اثر مو یان
-
۰۰/۰۲/۰۶جنگ آخر زمان اثر ماریو بارگاس یوسا
-
۹۹/۰۶/۱۸زنده‌یاد
-
۹۹/۰۳/۰۶بَرنامه
-
۹۸/۱۰/۰۱سایت پادکست گالینگور
پیوندهای روزانه
رمز
پاسخ:
: )
: )
من رمز میخوام... میدهید آیا؟!
پاسخ:
نح :)))
نح :)))
خفن نیستی! لوسی! ایش!!!
پاسخ:
همینه ک هس :))))
همینه ک هس :))))
:پی
پاسخ:
خداییش به کسی ک ساندارک مینویسه میاد لوس باشه؟ :/
خداییش به کسی ک ساندارک مینویسه میاد لوس باشه؟ :/
:))
من من:)))
پاسخ:
: )
: )
اگه میشه رمزو به منم بدید ممنون :)
پاسخ:
خواهش : )
خواهش : )
تانکِ یو:))
پاسخ:
:))
:))
آی وانت :)))))
پاسخ:
: )
: )
البته من خواننده دو هفته اخیر وبلاگتون هستم، فک نکنم بخواین رمز بدین:) اگر هم دادین که خیلی خوبه:)
پاسخ:
اختیار دارید : )
اختیار دارید : )
دوست داری رمز بده . میخونم
پاسخ:
: )
: )
آره خب! مثلا تو ساندارک مینویسی لوس هم هستی!!! :)))
پاسخ:
برو باباع :))
برو باباع :))
من الان ناموسا داستان رو دنبال نمیکنم، اما اگه یه روز خواستم بشینم و از اولش شروع کنم به خوندن ، قطعا رمز میخوام
حالا طبق صلاحدید خودتون یا الان رمزو بدین ، یا بزارین اون موقع! :دی :)
پاسخ:
عمرأ اگه بدم :))
عمرأ اگه بدم :))
من :)
پاسخ:
: )
: )
ببین چقدر زیاد هستن کسایی که از فضولی دیدن پست رمز دارت نمیتونن تحمل کنند .
خنده داریم ما آدم ها . هیچ وقت نتونستیم روی این حس غلبه کنیم .
امروز پست رمز دارت . فردا چادر ها .
خوش باشین جماعت ..
پاسخ:
وات د فاز؟
وات د فاز؟
فضولی چیه داداچ!
این یه قضیه ی کاملا مرسوم و حرفه ایه ک واسه پخش نشدنِ یه رمان که نویسنده ش واسش زحمت کشیده و یکی نیاد کپیش کنه رمز دارش کنه داستانو و هرچند وقت رمزو تغییر بده تا بدونه چند نفر پیگیرِ داستان هستند و آدمِ غریبه نفهمیده باشه رمزو!
جو نده
اشتباهم نزن!
انتهای وبلاگ سمتِ راست خروجی! در رو هم ببند سوز نیاد.
وات د فاز؟
اشتباهم نزن! فضولی چیه داداچ!
کاملا معلومه چه آدم با سواد و فهمیده ای هستی .
تو هم عین همه هستی . یه ایرانی کامل . خوش باشی جوون .
پاسخ:
: )
: )
به سلامت ای غیره ایرانیِ فرهیخته ی باسواد!
سلام برسون!
فکر نمی‌کردم ۶روز گذشته‌باشه!
اگر صلاح دونستین رمز جدید رو به منم بدین لطفا.
پاسخ:
: )
: )
سلام
****؟( خودم پیشاپیش موارد امنیتی رو رعایت کردم دیگه! ) تعجب‌برانگیز بود برام.
ممنون به‌هرحال.
پاسخ:
چی تعجب برانگیز بود دقیقا؟ :))
چی تعجب برانگیز بود دقیقا؟ :))
رمز دیگه.( حالا حتما باید به تعداد ارقامش اشاره کنم؟ )
پاسخ:
:))
:))
چرااااااااا :| ؟
پاسخ:
ساندارک واسه پر کردن زمانِ بی حوصلگی و اوقاتِ فراغت مناسب نیست :))
ساندارک واسه پر کردن زمانِ بی حوصلگی و اوقاتِ فراغت مناسب نیست :))
ساندارک کلأ چیزه مناسبی نیست!
ساندارک مال ِ وقتی ِ که حوصله دارم خب ، ن ک بیام الان بخونم !
حالا نمیدونم ، ولی من اگه الان میخواستم بخونم چیزی نمیفهمیدم ازش
ادبیات ضعیف ، در این هنگام ضعیف تر و داغان تر!
+ من ُ میبینی؟ اوقات فراغت ندارم !
+و باز هم صلاحدید شما!
پاسخ:
: )))
: )))
متوجه نشدم البته! :|
پاسخ:
میفرستم رمزو ینی :)) هروقت حال داشتی بگو بفرستم.ک بخونی :))
میفرستم رمزو ینی :)) هروقت حال داشتی بگو بفرستم.ک بخونی :))
آفرین ... چیزی رو فهمیدی که کمتر کسی میفهمه ... آره من مثل شما ایرانیا نیستم .
در هر صورت چه ایرانی چه غیر ایرانی .... اگه ناراحتی پیش اومده متاسفم . جدا در زمان نوشتن کامنت قبلی حس توهین یا چیز دیگه ای نداشتم . صرفا توصیف یک ویژگی ما ایرانیا بود .
ولی شما که رمان نویسی اول روی ادبیات روزمرت کار کن . اشتباه میزنی در سطح شما نیست دوست خوبم .
موفق باشی همیشه .
پاسخ:
باشه : ) شما مؤسس فرهنگستانِ ادبِ پارسی، من تهاجم فرهنگی : )
باشه : ) شما مؤسس فرهنگستانِ ادبِ پارسی، من تهاجم فرهنگی : )
زنده باشی : )
:( ... این مدل حرف زدن منو یاد آدمی میندازه که خیلی اشتباه کرده . اگه چیزی میگم برای خودت گفتم . چون به نظرم آدم تک بعدی نیستی .
هدفم این نیست که الکی بحث کنم که تو اینطوری مسخره کنی .
موفق باشی .
پاسخ:
والا منم.فقط میخوام فضای اینجا شاد و خوب باشه! دور از تنش و درگیری! اون اصطلاحات رو هم واسه خنده میگم! حواسم به ایرانی بودنم هست.
والا منم.فقط میخوام فضای اینجا شاد و خوب باشه! دور از تنش و درگیری! اون اصطلاحات رو هم واسه خنده میگم! حواسم به ایرانی بودنم هست.
امیدوارم بهت برنخورده باشه. لحنت زیاد خوب نبود. منم متناسب با لحن خودت جواب دادم : )
حالا بیخیال دیگه. ناراحت نباش.
برای نویسنده پارت شارون هم نوشتم
این کار، واقعا خیلی خوب و جالب بود
اما کاش در قسمت های قبل ساندارک کمی از اعضا گروه می گفت، و به خصوص از شارون اینکه چه حسی دارد و چه فکری در باره اش می کند
تا ما هم یه خطی ازش می گرفتیم
شخصیت شارون برایمان گنگه
این که خوبه بده یا نه و چ مشکلی با شارون داره
ولی دید خوبی بود
خسته نباشید :)
پاسخ:
لطف دارید
لطف دارید
ولی خب تو همون یادداشت شخصیت و ماهیت شارون تا حد زیادی مشخص شد!
ممنون
باز بگو داغان نیستی!! تو که اومدی خوب رمزم میدادی دیگه *_*
نکنه صلاح ندیدی رمزو برام بفرستی؟؟؟ -_-
شایدم کلاست بالاست، بدون درخواست رمز نمیدی؟ پففففف!!!
نکنه صلاح ندیدی رمزو برام بفرستی؟؟؟ -_-
شایدم کلاست بالاست، بدون درخواست رمز نمیدی؟ پففففف!!!
پاسخ:
یادم رفت بابا!!
یادم رفت بابا!!
الان یاسون شارونه؟!
پاسخ:
مثلا :)))
مثلا :)))