هم خدا رو خواسته؛ هم سیب زمینی سرخ کرده!
+ یه سوال خیلی وقته ذهنه منو درگیر کرده!
- چی؟ بپرس!
+ من موندم فازت چیه؟! چجوری هم نماز میخونی و روزه میگیری و محرما نمیشه از هئیت جمعت کرد، هم دوست دختر داری و میری خونه شون سیب زمینی سرخ کرده میخوری و عکس میگیری اونم با اون حالت! منو قانع کن جانِ هرکی دوست داری!!
- خب دوست دختر و سیب زمینی سرخ کرده و اینا واسه تفریحه! نماز و روزه و هیئت هم واسه پاک کردن اون گناهاس! اینجوری با خدا بی حساب میشم!
* اینجا بود که از شدت قناعت لال گشته و فریاد و ناله و مویه های درونی سر دادم! (سه ساعت باهاش بحث کردما! ولی میخ آهنی و سنگ و اینا!)
* خداییش فازشون چیه؟! مگه خدا زبونم لال مسخره س که اینجوری خودشونو راضی به انجام هر غلطی میکنن و فکر میکنن میتونن با نماز و روزه و ... گناها رو شست؟
اون نماز و روزه و هیئت رفتنی که نتونه باعث دور شدن آدم از گناه بشه، از چوب کبریتِ بدون باروت بی خاصیت تره! والااااع!
- ۹۵/۱۰/۱۳