عشقِ نیمه شب های سردِ تِد!
عشقم؟! دوباره وقت خواب شد و میبینم که آماده ای!
عاشق این شعور و درکِ متقابلتم اصن!
اونجوری نگاهم نکن. خجالت میکشم! نمیبینی چقدر سرده هوا؟! نمیبینی سردمه؟! نمیخوای گرمم کنی؟! چجوری؟! تو که بلد بودی! کار هر شبته! چجوری یادت رفت؟!! واقعأ دلت میاد منو از گرمای آغوش گرم و نرمت منع کنی؟! خب تو نباشی من چجوری این وقت شب گرمم شه؟؟! هان؟! نفرینِ گاو های هندو بر تو!
آفرین! حالا شدی عشقِ اکوری پکوریِ خودم! بیا بغلت کنم عشقِ نیمه شب هایِ سردم!
+ گفتگوی تد با بالشِ گرم و نرم و باشعور و فهیمش که همیشه آغوشش بازه و گرم! توقع هم نداره! قانع، بساز، خوشگل، بالشِ زندگی اصن D:
چند بار میخواستم از شدتِ عشقم نسبت بهش ببرمش محضرخونه به نکاحِ خودم درش بیارم، ولی میگن نمیشه با بالش ازدواج کرد D;
واقعا چرا؟! چرا آزادی نداریم ما؟! باید برم سازمان حمایت از مجردین شکایت کنم در خصوص این موضوع :)) حیفه اینجور کیس های زندگی رو از دست بده آدم :))
+ میخواستم عکسشو هم بذارم، ولی دیدم خوشم نمیاد در معرض عُموم قرار بگیره :| خودتون مگه بالش ندارین؟ هان؟
باحال باشیدا ؛))
- ۹۵/۰۹/۲۲