از اربابِ حلقه ها، تا پسرِ تاریکی
از نوشتنش لذت میبرم! به معنایِ واقعیِ کلمه! پسرِ تاریکی را میگویم. خیلی به دلیلِ این لذت و حالِ خاص فکر کردم؛ دلیلش ریشه داشت در کودکی ام. درست همان زمانی که قسمت اولِ اربابِ حلقه ها در تلویزیون پخش شد و مادرم اجازه نداد تماشایش کنم. میگفت برایِ سنت خوب نیست این هیولاهایِ زشت و چندش آور را ببینی؛ برای روح و روانت مناسب نیست!
ولی من اربابِ حلقه ها را دیدم! ولی مخفیانه و به دور از چشمِ مادر! واقعأ عاشقش بود و از دیدنش لذت میبردم. انگار که دنیایِ جدیدی برایم مجسم شده بود و دروازه اش، قابِ کوچکِ تلویزیون.
همانجا بود که به جی.آر.آر تالکین «نویسندهٔ» غبطه خوردم و تهِ دلم آرزو کردم روزی بتوانم یک داستان، با شخصیت ها و جهانِ نو و فانتزی بنویسم و خدا را چه میدانی؟! شاید روزی فیلمی شبیهِ ارباب حلقه ها هم از روی داستانم ساختن و مثلِِ جی.آر.آر تالکین معروف بشم و همه مرا بشناسن! این ها جزئی از رویاها و آرزوهایِ کودکی ام بودند و حال که پسرِ تاریکی را مینویسم، متوجه ام که لذت و حالِ خاصش، بخاطرِ تعبیرِ رویایِ کودکی ام است؛ اینکه تا حدودی موفق به ساختِ دنیایی جدید با شخصیت هایِ خاص شده ام، واقعأ برایم لذت بخش است؛ درست است که داستانِ من با داستانِ جی.آر.آر قابل قیاس نیست، ولی مهم حالِ خوبیست که هنگامِ نوشتنش دارم! حالی که بخاطرِ فشارِ فکریِ داستان، توأمِ با سر درد و درگیری های ذهنی میشود و گاهی مجبورم میکند داستان را تمام نشده رها کنم و روزِ بعد به سراغش بروم تا مبادا روانی شوم! ولی همین سردرد و به مرزِ جنون رسیدنش را هم دوست دارم. قدم زدن بر رویِ مدارِ خیال پردازی هایِ خاصِ خودم را بیشتر!
ولی به نظرم بیان جایِ مناسبی برایِ این جور داستان های دنباله دار و فانتزی نیست؛ اینجا استراتژیِ نون دادم، نون بده حاکم است و کمتر کسی به محتوا و قلمِ نویسنده ها توجه میکند؛ بیشتر از این ها دنبال کننده و تعدادِ کامنت ها مطرح است و حاشیه نویسی، ارزش و جایگاهِ بهتری دارد؛ داستان و قلمِ من «کیبورد حتی»، اصلأ خوب نیست و قصدِ تعریف ندارم، ولی پسرِ تاریکی، بهتر است خصوصی و در دفترِ مخصوصِ خودم نگاشته شود؛ جایی که به آن تعلق دارد؛ بیان وصلهٔ خوبی برایِ پسرِ تاریکی نیست! فضایِ وبلاگ نویسی اینگونه داستان ها را هضم نمیکند و این ربطی به قلم و خوب بودنِ نویسنده یا داستان ندارد؛ بحث سرِ حال و حوصلهٔ خواندن و فکر کردن و تجزیه و تحلیل است که کمتر کسی حال و حوصلهٔ خواندنِ داستان های دنباله دار را دارد.
+ به احترام اون دوستانی که لطف کردن و داستان رو خوندن و فکر کردن و تجزیه و تحلیل، پسرِ تاریکی تا پایانِ فصلِ اول ادامه داره و باقیِ فصل ها، منتقل میشه به دفترِ شخصیِ خودم!
واسه قسمت جدید هم رمز تغییر کرده! هرکسی میخواد بگه بفرستم واسش!
+ قسمت جدید امشب ساعت ۲۳ منتشر میشه!
- ۹۵/۰۹/۱۹
حییییف :((((
اگه میشه رمزو به منم بدید، ممنونم...