Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

از دلخوشی تا دلدادگی

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۹ ب.ظ

یادم‌ نمیرود زمانی که تنها دلخوشیِ زندگی ام دیدنِ تو در کافه کتاب بود. زمانی که هر روز به بهانه ی دیدنِ تو به آنجا میرفتم و منتظرت میماندم! اکثر اوقات نمی آمدی؛ ولی دلخوش بودم دیگر! 

یادم نمیرود در بورانِ سرما و یخبندانِ حوادثِ زندگی، تنها دلگرمیِ من تو بودی. درست همان لحظه ای که واردِ کافه کتاب میشدی و منِ هول، دست و پایم را گم میکردم! جوری که چند بار قفسهٔ کتاب ها را بهم ریختم!

یادم نمیرود آن روزی را که با چشمانت، دلم را گره زدی به قلبت! جوری که دلبستهٔ وابستگی به تو شوم! یک دلبستگیِ ضامن دار که از قضا ضامنش به دستِ نگاهِ بی رحمِ تو افتاده بود؛ و توئه بی رحم هیتلر وار به لهستانِ دلم حمله میکردی و خبر نداشتی منِ جنگ طلب، در برابر نگاهت، خلعِ سلاحم!

یادم نمیرود زمانی که قفسهٔ سینه ام سبکی میکرد. درست همان لحظه ای که گرهِ دلبستگی ام به تو کور شد و قلبم را به غنیمت بردی! تو در این جنگِ نابرار پیروز شدی و من، شیرین ترین شکستِ قرن را خوردم. چرا که تاوانش دلدادگی به تو بود!

یادم‌ نمیرود زمانی را که تنها ترین معشوقهٔ جهان بودی و من، عاشقانه به دورت میگشتم و میگشتم و میگشتم؛ تو دلت از جای دیگر پر بود و سرِ منِ عاشق خالی میکردی و  من، دلداری ات میدادم که یادت نرود همیشه یک من، پشتت ایستاده تا در سرد ترین لحظه های زندگی ات، تنها پشتت به من گرم باشد!

گذشت و گذشت و گذشت تا رسیدم به الآن؛ جایی که منم و‌ تو و یه دنیایِ کوچکِ تسخیر شده توسط تو؛ و منی که مستعمرهٔ حکومتی شدم که آرامش را برایم به ارمغان آورده و از من عشق را به عنوان خراجِ روزانه طلب میکند.

و چه دیکتاتوریِ دوست داشتنی ای ساخته ایم برای خودمان، در جایی که دموکراسی معنایی ندارد.

+ نداشت عاقا

  • ۹۵/۰۹/۱۱
  • Neo Ted

نظرات (۱۵)

  • بهار پاتریکیان D:
  • یادش بخیر 
    پارسال چقدر با این مضمون نوشتم ..
    دوران خیلی خوشی بود :دی 
    :))
    پاسخ:
    پارسال بهار دسته جمعی؟
    :))
    مگه میشه نداشته باشه عاقا؟
    هممونو گذاشتی سرکار نه عفته و نه اقدس یه آزیتایی آرمیتایی چیزی اون پشت قضیه ست که روش نمیکنید 
    یه شیرینی میخواید بدید دیگه خب نیس اینقده ادم خسیس باشه
    پاسخ:
    :)))
    من قبلأ هم قول دادم اگه باشه میام رسمأ اعلام میکنم :))
    اینکه مخاطب داره یا نداره مهم نیست!
    مهم اینه که زیباست...
    این افسار کلمات در دست آدم باشه و بشه به بهترین شکل ممکن کنار هم قرارشون داد هنره!
    پاسخ:
    خیلی مچکرم : )
  • پریسآتیس (:
  • دلم گرفت :/

    + قشنگ بود ...
    پاسخ:
    عه
    چرا؟!!
    + ممنون
  • پریسآتیس (:
  • امروز اندکی حساس گشته ایم (:
    پاسخ:
    از برای چه بانو؟ :)))
    عاقا داشت؟!تاکی اخه برادر من؟!تا کی کتمان؟!تاکی پنهان؟!اعتراف کن جون اقدس:دی
    پاسخ:
    نداشت خانم! نداشت :)) به جان همه شون نداشت :))
    چه داشته باشه چه نداشته باشه شیرینه ...... 
    خوبیش به همینه ک دلخوشی بشه دلدادگی و دلدادگی بشه تسخیر , یک تسخیر دیکتاتور وار ..... دیکتارتوری برا عشق دلچسبه :)
    پاسخ:
    کاملأ موافقم : )
  • بانوی عاشق
  • خیلی قشنگ بود
    بعد همسرم دیگه آقایی با روحی به این لطیفی ندیده بودم
    ان شالله نسیب کسی بشین که قدر تونو بدونه و به معنای واقعی هدر نشین
    خدا عفت خانومتونو براتون نگه داره ^_^
    پاسخ:
    خیلی مچکرم.
    خدا آقاتون رو هم برا شما حفظ کنه.

  • دخترِ انار :)
  • هیچ وقت نذارید هیچ آدمی تموم دلخوشیتون بشه
    آدمو شکننده میکنه :)
    پاسخ:
    سعی میکنم : )
  • خانومِ حدیث ^_^
  • چه خوبه این [ ایموجی نیش تا بناگوش باز 
    دلمان یک جوری شد[ایموجی اشک حلقه زده در چشم]..
    پاسخ:
    عخخییی :))
  • ستــ ـاره
  • عجب توصیفی داشت 😍 دلم باز عاشقی خواست
    عقلم میگه : هیس خاموش
    پاسخ:
    ممنون ک خوندید.

  • پریسآتیس (:
  • دل است دیگر...
    میگیرد . حساس می شود . حالش ناخوش می شود .!
    پاسخ:
    ملتفت گشتم همی :)
    سه تا یک شدنتون مبارک =))
    پاسخ:
    ممنونم :)))
  • خانوم بلوط
  • مخاطب داشتن یا نداشتن یه متن مهم نیس مهم اینکه حس کامل نویسنده رو به مخاطب انتقال بده 
    پاسخ:
    امیدوارم اینطور بوده باشه!
    :)
    پاسخ:
    (: