لالاییِ عاشقانه
-نیما!
نیما
با توأم!!
+هان؟چیه؟؟چی شده؟
-معلومه چته؟دو روزه تو خودتی و اصلأ حواست به من نیست!خب بگو به من چی شده؟من تحملشو ندارم ببینم کسی که تموم زندگیمه،اینجوری تو خودش باشه و چیزی نگه!
+میدونی چیه رویا؟
بعضی از درد ها رو باید چپوند تو خودت!جوری که هیچ جوری بیرون نزنه!جوری که هیچ کسی نفهمه چته که مبادا اونم حالش داغون بشه با فهمیدن دردهات!منم تحمل داغون شدن تو رو ندارم رویا!خدا میدونه ندارم!
-حالا تو میدونی چیه؟
من هیچ کس نیستم که بخوای درد هاتو ازم مخفی کنی و بچپونی تو خودت که مبادا حالم داغون شه!من زنتم!کسی که قراره یه عمر با هم زندگی کنیم!زندگی هم که قرار نیست همه ش گل و بلبل باشه!اگه الآن کنارت و همدم دردهات نباشم،فایده م چیه تو زندگیت؟اگه قرار باشه دردهاتو به من نگی و بریزی تو خودت،من بدرد چی میخورم نیما؟فردا اگه یه مشکلی واسم پیش بیاد،چجوری روم بشه بیام بهت بگم وقتی باهام راحت نیستی؟
+رویا؟
-جانم؟
+میشه سرمو بذارم رو پات؟
-اشک تو چشماش حلقه میزنه و میگه:چرا نشه قربونت برم!
+سرشو میذاره رو پاهاش و با بغضی که صداشو خش دار کرده حرف میزنه:میدونی رویا؟وقتی که بچه بودم،هروقت تو مدرسه نمره ی بد میگرفتم و معلم دعوام میکرد یا وقتایی که بچه های کلاس بخاطر درس خون بودن من و تنبلی خودشون،منو اذیت میکردن،کولمو مینداختم پشتم و با بغض میومدم خونه!مادرم خوب میشناخت منو!از در که میومدم،بغضم به حد خفگی که اذیتم میکرد،مادرم با اشاره به پاهاش،میگفت بیا عزیز دلم سرتو بذار رو پاهام!
منم با همون لباسای مدرسه میدویدم و سرمو میذاشتم رو پاهاش!وقتی اولین جمله از دهن مادرم بیرون میومد،بغضم میترکید و شروع میکردم گریه کردن!مادرم حرف میزد و من گریه میکردم؛به حدی که پاش خیس میشد.
الآن دو روزه حالم داغونه!قسطای عقب افتاده و قرض های پس نداده گلومو فشار میدن!آخر ماه هم نزدیکه و نمیدونم چجوری و از کجا پول اجاره خونه رو باید بدیم!تو اداره هم این رئیس بی سوادمون همه ش رو مخمه و گیر میده و معلوم نیست کی اخراجم کنه!نمیتونم اونجوری که لیاقتشو داری بهت برسم!
تو این دو روز دلم واسه پاهای مادرم تنگ شده بود،سرم هوای پاهاشو داشت.با خودم میگفتم کاش زنده بود و میرفتم سرمو میذاشتم رو پاش و یه دل سیر گریه میکردم؛ولی الآن که تو هستی،جای خالیشو کمتر حس میکنم.جای خالی یه پناهگاه واسه سرم،که بذارمش روش و خالی بشم.
رویا؟
-درحالی که گریه میکنه میگه:جانم؟
+میشه واسم لالایی بخونی؟میخوام بخوابم...
*امیر یگانه«عاشق ترم نکن»
- ۹۵/۰۶/۱۶