پسرِ شلوارکُردیپوش
اگه یه روزی قرار باشه ابَرقهرمان بشم، یا قدرتِ فراانسانیِ خاصی داشته باشم، نه بدنِ تنومندِ سبزرنگِ هالک با عربدههای تکاندهندهش رو میخوام، و نه لباس خوشرنگ و جذبِ اسپایدرمن و اون تارهای عنکبوتیش؛ چکشِ آزگاردیِ ثور رو هم نمیخوام؛ تمایلی به پوشیدنِ اون شنلِ سیاه و نقابِ عصبانی و خشنِ بتمن هم ندارم؛ کلاً جنسِ اَبَرقهرمانیِ من با اینها متفاوته! لباسِ مخصوصِ ابَرقهرمانیِ من یه شلوار کُردیِ مشکی با بادخورِ اضافی خواهد بود! تقریباً پنج برابرِ شلوار کُردیهای عادی ظرفیتِ ذخیرهسازیِ هوا خواهد داشت! شنل نخواهم داشت! یک زیرپوشِ آبیِ بد رنگ از کشوی لباسهای پدرم کِش رفته و با یک ماژیکِ مشکی، با همون خطِ داغانم، روش مینویسم: " Sh.K.B " به معنای پسرِ شلوار کُردیپوش! روزِ اولِ ابَرقهرمانبودنم رو هم به این شکل، بطور کاملاً رسمی و با رعایت تمامیِ تشریفاتِ ابرقهرمانانه شروع میکنم: یه بسته پفکِ لولهایِ لینا و یه ساندیسِ انگور قرمز یا سیب-انبه میخرم میرم روی یه تپهی بادگیر، " زیتون تپه "، ( واقع در شهر خودمان ) پفکم رو میخورم، انگشتهای نارنجیم رو میچُفَم ( میمَکم )، ساندیسم رو هم میخورم، بادگلو رو میزنم، نوکِ انگشتِ شَستم ( من ابَرقهرمانِ خاصی هستم ) رو میکنم تو دهنم، میبرمش رو هوا، وزش باد رو چک میکنم، وزش باد مناسبه! دکمههای پیراهنِ آبیِ راهراهم رو یکی یکی و با اقتدار باز میکنم، زیرپوشِ آبیِ بد رنگم میزنه بیرون؛ بعدش کمربندم رو باز میکنم، زیپ شلوارم رو هم باز میکنم، دکمهش رو قبلش باز کردم، و در حرکتی ناگهانی یکهو شلوارم رو میکشم پایین! نگران نباشید! لخت که نیستم داغانها! شلوار کُردیِ ابَرقهرمانانم زیرشه! حالا همه چیز آمادهی یک روز بادی برای یک اَبَرقهرمانِ متواضع و متدینه که در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشوده! [ :)))) ] یه نگاه به پایین تپه میندازم، و درحال که باد از پاچهی شلوارم وارد میشه و تمام ظرفیتِ بادگیرهای شلوار رو پُر میکنه، باد لابلای موهام هم میره و چند طُرهی مو هم میریزه رو پیشانیم و آهنگ حماسیِ کُردیِ شاد پخش میشه، و من طی حرکتی جوگیرانه خودم رو پرت میکنم پایین! ولی طولی نمیکشه که دست به سینه میام بالا و به همون شکل به سمتِ شهر پرواز میکنم. شهر شلوغه. نزدیک سطح زمین میشم تا همه من رو ببینن. مردم شهر باید با اَبرقهرمان جدیدشان آشنا بشن. مردم خوشحال نیستن. انگار که زندگی داره اذیتشان میکنه، درگیرشان میکنه. منم اینا رو میدانم. واسه همینه که اونجام! نزدیکشان که میشم میخندم، بلند بلند، قاه قاه، هار هار، قار قار، مردم من رو میبینن، یه ابرقهرمانِ لاغر مُردنیِ درازِ دیوانه که شلوار کُردی به پاشه و زیرپوش آبیِ بد رنگ تنش و بلند بلند میخنده و پرواز میکنه! اونا هم میخندن، بلند بلند، قاه قاه، هار هار، قار قار! اونا هم مثل من دیوانهان! و من عاشق این جنس دیوانگیهام!
+ همهی ما پسرها یه تشکر به کُردها بابت اختراع شلوار کُردی بدهکاریم! ممنون کردستان!
- ۹۷/۰۷/۰۷