Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

چرا مُرَددی؟ چرا نمیبُری؟ نترس! ببُر! تقدیرِ تو کوتاه کردن و بریدنِ و سرنوشتِ من جوونه زدن و روییدن. ببُر! ببُر که اگه نبُری زنگ میزنی. ببُر که اگه نبُری تبعید میشی. تو که خوب میدونی تحملِ دوری ازت واسم غیرِ ممکنِ! پس ببُر! خوب میدونم تو اسیرِ یه دستی. دستی که نمیذاره تو، مالِ من باشی. تو هم خوب میدونی من، به عشقِ دوباره بریده شدن توسط تو، هردفعه متولد میشم. پس ببُر! عاشقانه ببُر! من چشمامُ میبندم و فرض میکنم این بریدن ها، بوسه های تو، بر گونه هایِ منِ. مهم نیست که من این دردِ ابدی رو تا کی تحمل میکنم؛ مهم نیست چون این درد و کوتاه اومدن ها، می ارزه به نوازش من، با دست های سردت؛ هرچند به قیمتِ بریده شدنم باشه.

ببُر که عاشقانه منتظرِ تقدیرمم و ملتمسانه ازت میخوام فقط باشی؛ فقط باش.

من عاشقِ تقدیرتم؛ وقتی تو پیشم باشی، چه اهمیتی داره من سرنوشتم، بریده شدن باشه؟

پس عاشقانه ببُر؛ ولی چرا بریدن؟

من اسمش رو گذاشتم بوسه های عاشقانه.

عاشقانه منتظرِ بوسه های عاشقانه تم.

پس ببُر.

.

.

.

.

.

  • Neo Ted

تو صدات چی ریختی؟

بدجوری تَوَهُم زاس!

وقتی که باهام حرف میزدی، یه لحظه فکر کردم مالِ منی!


+ :|
  • Neo Ted

قدم‌ برمیدارم

قدم برمیداره

قدم‌ برمیدارم

بازم قدم برمیداره

*متوجهِ حرکتِ من،پشتِ سرش میشه

قدم برمیدارم

سریعتر قدم‌ برمیداره

*مضطرب میشه و هول برش میداره!

سریعتر قدم برمیداره

سریعتر قدم برمیدارم

*ترس هم به قدم هاش اضافه میشه!

چادرش رو سفت میچسبه و قدم هاشو سریعتر میکنه

خیلییی سریعتر تر راه میرم

در حدِ دویدن راه میره

نفس نفس میزنه!

بند های کوله شو محکم میگیره!

در حدِ دویدن راه میرم تا ازش عبور کنم!

ازش رَد میشم

یه نفسِ راحت میکشه!انگار دنیا رو بهش دادن!


+با دوست پسرم «دوست پسرمِ دیگه! عجبا» قرار داشتم؛ یخورده دیر شده بود، باید سریعتر میرفتم تا برسم! 

حالا توی راه یه لحظه در راستای حرکت یه دختر خانمِ چادری راه رفتم و چون سریع راه میرفتم، یهو ترسید! فکر کرد میخوام مزاحمش بشم! بعد هم اتفاقاتی که افتاد!

اینجا واقعأ نمیدونستم به این اتفاق بخندم یا بشینم زار زار براش گریه کنم و متأسفم شم!

اینکه چه چیزی باعث شده یه دختر، حالا اینکه چادری بود زیاد مهم نیست، مهم دختر بودنشِ اینجا، اینجوری با یه سریعتر شدنِ حرکت پشتِ سرش اینجوری هول بشه و ترس برش داره، واقعأ جای تأسف و تأثر داره واسه بعضی از هم جنس هام که معلوم نیست چیکار کردن که یه دختر نتونه با خیالِ راحت تو خیابون و پیاده رو های شهر راه بره!

امیدوارم روزی برسه که همه ی دختر خانم های کشورم، بدون ترس و دغدغه های منشأ گرفته از یه عده مریضِ فکری و عقیده ای که به هیچ باور و اعتقادی پایبند نیستن، به راحتی و با وقار «خیلی مهمِ ها» تو پیاده رو ها و خیابون های شهر، قدم بردارند و من و هم جنس هام،  هوای همه ی دختر خانم های کشورمون رو، درست مثل خواهر و‌ مادرِ خودمون داشته باشیم!

  • Neo Ted

+رویا؟

-هوم؟

+کوفدِ هوم :| عین بچه آدم بگو جانم!

-خُبه حالا!جاااااان؟

+تو رویایی یا واقعأ رویایی؟؟

-نمیدونم!تو چی فکر میکنی؟

+خودم که مطمئن نیستم! میشه یه چک بزنی تو صورتم ببینم چی میشه؟؟

-زاااارج!

+نااااااممررررد! زدی؟؟؟؟

-خودت گفتی دیگه!

فرار :)))

+دعا کن نگیرمت!


*ندارد!

 D:

  • Neo Ted

تنهاییِ الآن ِ من، انتخاب من نیست؛ ترجیحِ منِ! یعنی بعضی مواقع یه فضا و شرایطی بوجود میاد که آدم ننگش میاد تنها نباشه! ترجیح میده تنها باشه؛ ولی نه ابدی! مثل لاکپشت یه مدتی رو توی لاکِ خودش باشه تا شاید اوضاع تغییر کرد! یا مثل خرس فرو بره تو خوابِ زمستونی تا شاید وقتی بیدار شد، همه ی برف ها و یخ ها آب شده باشن!

خودمُ میگما!

درحال حاضر و با توجه به دنیایی که تو اطرافم جریان داره، تنهایی لذت بخش ترین غمیِ که باهاش کنار میام و اونم با من کنار میاد!

یه تنهاییِ معتبر، همیشه گزینه ی بهتریِ وقتی گزینه ی دیگه، ارزش و غرورت رو لگد مال کنه!

این غم و تنهایی، می ارزه یه تن دادن به خیلی چیزا! خیلی کَسا!

خیلی...


  • Neo Ted

یعنی اونقدری که زن عموم  پیگیرِ زن دادنِ منِ،مادر و پدرِ خودم نیستن!به همین تیکه نون!

زن عموم وسطِ جمع،خیلی شیک و مجلسی میگه:«همکارِ عموت یه دختر داره پونزده سالشه!یعنی پنجه ی آفتاب!مااااه!مؤدب!همه چی تموم!میخوام بگم اینو واسه تو نگه دارن،خواهرِ کوچیکترشم واسه پسر خودم!!»

هنوز تو شوکِ این شارشِ لطف و محبت و توجه بودم که یهو طور زن عموی گرام فرمود:«اصن بیا زنگ بزنم به مادرش بهش بگم جلو خودت!!!»

من :|

جانِ بچه ت بیخیال زن عمو!!!تو که منو میشناسی،میدونی چقدر خجالتی ام!!بعدشم!!!چرا جو میدی!!من زن میخوام چیکار!!وقتش بشه خودم اصلأ میام بهتون میگم!!!

جالبِ نامبرده ول کن نبود و در پایانِ تماسش به مادرِ کیسِ موردِ نظر فرمود:«یه سری نون محلی و شیر و پنیر و کَره و لواشک از روستا میارم واستون،بده دخترت«کیسة» بخوره :| »

این قضیه واسه یه سالِ پیشِ!خدا رو شکر در حال حاضر دُزِ شارشش کمتر شده :)))

همه ی اینا به کنار!!عمه م چند روز پیش برگشتِ صاف تو چشمای من نگاه میکنه و میگه:«کی زن میگیری پس تو؟؟؟دلم تنگ شده واسه عروسی و خریدش!بیگیر دگه!!!»

و من طبق معمول :||

+در این حد به فکر منن :|

+به جان دختر همسایه آخریمون«این اسمش عفتِ»هیچ خبری نیست!!!


  • Neo Ted

زخم خوردن،لازمه ی قوی شدنِ.

لازمه ی قدرت هم،مبارزه س.

پس بهتره واسه تسلیم شدنم،منُ بُکشی!یعنی من جات بودم اینکارُ ترجیح میدادم!

چون مبارزه همیشه یکی از تفریحاتِ تنهاییِ من واسه کامل شدنِ!من با خودمم سرِ جنگ دارم واسه قوی شدن،تو که زنگِ تفریحی!

این زخم زدن هات هم،درست مثلِ خط خطی کردنِ یه الماس با چاقوی میوه خوری به نیتِ شکستنشِ!

ولی یادت باشه!یه الماسُ فقط یه الماس دیگه میتونه بشکنه!

تو که یه چاقویِ خیار خوری ای؛میتونی بری خیارتو پوس بکنی!


حالا فهمیدی مشکلِ کارت کجاس؟


  • Neo Ted

چند وقتی میشه که گرد و غبارِ غم و افسردگی و داغونی که روی اکثرِ وبلاگ ها نشسته،به شدت روی مخِ من و خیلی های دیگه بود!بطورِ عجیبی جایِ خالیِ یک وبلاگِ طنز و خنده ساز رو توی این فضا حس میکردیم!نه که وبلاگ هایی نباشن که خنده ساز نباشنا!نه!ولی یه وبلاگ که رسالتش خنده و طنز باشه!

به همین دلیل با دوتا از رفقا تصمیم گرفتیم یه وبلاگ با فضای طنز و خنده بسازیم تا حداقل ذره ای شادی و خنده رو به این فضای سنگین،تزریق کنیم!

رسالتِ این بلاگ هم انتقالِ حس و حالِ خوب و باحال،به همه ی دوستانِ!تو این راه از همه ی شما دوستان هم کمک میگیریم!چون این بلاگ واسه همه س : ) پس لطفأ تا جایی که میتونید کمک کنید این حس و حالِ خوب فراگیر شه!

شاید بگید چقدر پر روئه،ولی ازتون میخوام اگه از این فضای حاکم بر بیان که زیاد شاد و باحال نیست، راضی نیستید و‌ دلتون میخواد فضای شاد تر و باحال تری رو با هم تجربه کنیم،لطف کنید وبلاگِ تازه تأسیسی رو که واسه شادتر شدنِ همه ساخته شده،تو وبلاگ هاتون به بقیه هم معرفی کنید تا جمعمون بزرگتر و باحال تر بشه؛هرچی نباشه خنده و حالِ خوب،دستِ جمعیش میچسبه!


منتظر همه تون هستیم در بلاگفان!


+فانوسأ رویِ پشمالوی تِد رو زمین ندازید و بیاید از این حرکت و جریانی که با این وبلاگ شروع میشه حمایت کنید تا حداقل ذره ای بتونیم حال و فضای اینجا رو بهتر کنیم : )

هیچ سود و منفعتِ خاصی هم واسه من و رفقام نداره!قصد ‌و نیتمون مشخصه : )

 به امید روزهای باحال تر!

تِد و شرکاء!«رفقا»

  • Neo Ted

و چه راحت عشق و عاشقی و تعهد و وفاداری و تمام ماده ها و تبصره هایِ کتابِ مقدسِ عشق رو به گند میکشند و هیچ کس،ککش نمیگزه که داره چه بلایی سرِ باورهامون میاد؛به بهانه و دلیلِ چی؟؟؟

رفع و ارضای یه مشت هوس و لذت و فانِ کثیف که تهش خورد شدنِ غرور و احساساتِ یکی از دو نفرِ؟!!!

من فاتحه ی عشق و‌ عاشقی رو میخونم و خرجِ میکادو و خرماشم میدم،اگه این عشق و عاشقی باشه!

شما هم بخونین!

الفاتحه!

  • Neo Ted

+بیا اینور راه برو :|

-چرا اونوقت؟؟

+اینور گود تره قدت کوتاه تر به نظر میاد :| 

---------------------

+کلا برو اونور،کنار من راه نیا :|

-چرا؟؟؟

+وقتی کنارمی احساس حقارت میکنم؛اعتماد به نفسم میاد پایین :|

----------------------

+تو چِلا اینگَد گَدِت دِلازه تِد؟؟؟

- :| تو خیلی ریزی کوچولو :| برو زیر دست و پام نباش مُجِز :|

----------------------- 

+پسرم!!کجاییییی قربونتِ برم!!

-با یه حالتِ ذوق موت گون به سمت مادرم میرم و میگم:چییییهه؟چی شدهههه مامان جانم؟؟

+بیا از توانایی هات استفاده کن اون ظرفِ بالای کابینت رو بده حداقل یه خاصیتی داشته باشی به جز اکسیژن سوزوندن تو خونه پسرِ گلم!!!

-چشم :||||


پ ن:وجدانا ما شروع کننده ی جنگ های صلیبی نیستیم!

ما دلیلِ حمله ی هیتلر به لهستان نیستیم!!

ما لایه ی اوزون رو سوراخ نکردیم!!

ما تورم رو نمیبریم بالا!

طوفانِ فلوریدا و بیماریِ اِبولا هم کارِ ما نیست!!

ما باعث سقوطِ ارزشِ سهامِ عدالت و نفتِ برنت آمریکا هم نیستیم!!!

ما فقط قدمون یه چند سانت از بقیه بلند تره :(

: )))

  • Neo Ted