Neo's Text

بیخیال لطفأ!
Neo's Text

میخواهی من را بُکُشی؟! قدرت فکر کردنم را بگیر! خیال پردازی هایم را کور کن! نیروی بی مرزِ تخیل را در ذهنم بِخُشکان! دیگر نیازی به ترکاندن مغزم نیست! منظره ای کثیف و چندش آور خواهد شد؛ رسانه ها هم از تو غولی بی شاخ و دم خواهند ساخت. کار را پیچیده نکن! نوکِ اسلحه ات را به سمتِ قلمم بگیر...
عکس‌نوشت:
آره رفیق.

پیوندهای روزانه

ضمن التماس دعا برای حالش

پنجشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۷، ۰۶:۴۷ ب.ظ

۱. پدربزرگ ما چند وقتیه حالش ناخوشه، کسالت داره؛ ولی کسالتش در حدی نیست که هر دو-سه روز یه بار کل خاندان رو جهت استماع وصیت‌نامه و نصیحت‌نامه و نکاتی چند فرابخوانه. درحال حاضر بیشتر از جهت روحی-روانی ضعیف و امیدش به زندگی کم‌رنگ‌ شده؛ باورش سخته پیرمردی که سیاست و جذبه‌ی خاص خودش رو داشت و با کمرِ صاف و محکم قدم برمی‌داشت، در این حد ضعیف و ناتوان شده باشه که گاه و بی‌گاه ناله‌ی ناامیدی و مرگ سر بده؛ دور از جانش. ولی اون پیرمردِ بلند قد و ایستا، الان خودش رو باخته، بیماریش در این حدی که ناامید شده، جدی نبوده و نیست! انگار خودش هم باورش نمی‌شه که سنش رفته بالا و دیگه مثل سابق نمی‌تونه تو کوه و جنگل‌های روستا مانور بده و هیزم جمع کنه. انگار تو این مدت، یه چیزی رو فهمیده یا لمس کرده که قبلاً براش قابل حس نبوده! باید با شرایط جدید کنار بیاد و به زندگیِ عادیش، به خنده و شوخی‌های خاص خودش، به امید برگرده.

۲. حالا وسط این هیاهو، در بستر یکی از جلساتِ استماعِ وصیت‌نامه که پدربزرگ خیلی بی‌تابی می‌کرد، مادربزرگِ ما بالای سر پدربزرگ ما نشسته بود، دهنش رو برده بود نزدیک گوشِ همسرش، حالا فکر می‌کنید چی میگفت؟! از امید دَم می‌زد؟! یا از اینکه بابا بزرگش نکن مَرد! چیزیت نیست عزیزِ من!؟ نه! دمِ گوشش زمزمه می‌کرد که:

استغفار کن حاجی! استغفار کن! :|| ||: 

حالا من تو دلم خطاب به ننه. به قول این خارجکیا: آر یو کیدینگ می؟! :| استغفار کن حاجی؟! حالا تو همه‌ی زندگی‌ها مشکلاتی بوده، تفاوت سلیقه و بحث و جدل‌های دوطرفه، حالا یکم اون اذیت کرده، تو هم اذیت کردی یکم، طبیعیه، ولی استغفار کن حاجی؟! :|

  • ۹۷/۱۲/۰۲
  • Neo Ted

نظرات (۲۰)

  • بهارنارنج :)
  • آر یو کیدینگ می:))

    ان شاءالله بهتر باشن
    پاسخ:
    موردی که نداشت خانم معلم؟! :/ 

    ممنونم
    امیدوارم زودتر حالشون خوب بشه:)
    پاسخ:
    با دعاهای شما
    و
    امیدهای ننه.
    انشاالله که حالشون خوب بشه سریع‌تر.
    دقیقا مشکل اصلی همینه که اکثرا قبول نمی‌کنن که مثلا تو ۸۰ سالگی اگه بیمار شدن، باید خودشون رو با باقی ۸۰ ساله‌ها مقایسه کنن، نه ۲۰ سالگی خودشون. حالا امیدوارم ما که به اون سن رسیدیم، درست مقایسه کنیم و ناامید نشیم.
    پاسخ:
    ممنون
    آره دگه. این پست رو ذخیره کن. ۶۰ سال دیگه دوباره بخوانش. یادت نره فقط.
  • بهارنارنج :)
  • نه باحاله کاربردش
    پاسخ:
    خدا ر شکر.
    یاد چند وقت قبل افتادم که ماها کلی با بابام حرف زدیم که حالت خوب میشه و هر بیماری زمان لازم داره و الان خیلی بهتر شدی الحمدلله، خلاصه کلی بهش امید دادیم، یه ساعت بعد آقای همسایه اومد دیدنش تا بابام رو دید برگشت گفت"من نمی‌دونستم انقدر افتاده شده":| 
    انگار نه انگار که ما قبلش سخنرانی کرده بودیم، تو یه لحظه پیرمرد همش  و نابود کرد! 

    + خدا شفا بده بهشون ان‌شاءالله 
    پاسخ:
    :))))
    خدا حفظ‌شان کنه.
    تشکر
    ان‌شاءالله باشه سایه‌شون بالاسرتون سالیانِ سال.
    پاسخ:
    ممنون
    عمرشون زیاد و پربرکت ان شالله :)

    گاهی این مادربزرگا یه چیزایی میگن آدم توش میمونه :)))
    پاسخ:
    والا
    خدا سلامتی و طول عمر با عزت بده به هردوشون...آمین
    پاسخ:
    تشکر
    ننه خانم دلش پر بوده ها..به آدم سالم بگی استغفار کن میترسه چه برسه به اون بنده خدا:/

    ان شالله حالشون خوب شه و اونقدری عمر کنند که نتیجه و نبیره و ندیده هاشونو ببینن:)

    پاسخ:
    :)))

    تشکر
    مشکل اصلی اینه نمیپذیرن که سنی ازشون گذشته ...
    بابای من همچین غصه و دغدغه بیکاریش رو میخوره انگار جوون سی ساله اس... در حالی که خدا رو شکر دستش جلوی کسی دراز نیست
    پاسخ:
    متاسفانه
    :)) ان‌شاءالله حالشون زودتر بهتر شه.
    پاسخ:
    به امید خدا
    من این پیرمردها رو خوب میشناسم، یه غد بودن خیلی وحشتناکی دارن و الان که قراره نرن تو کوه و جنگل مانور بدن و با تیشه بزنن پدر هیزم ها رو درآن، به تریششون برمیخوره. اینجور آدما زندگی رو تو فعالیت کردن میدونن. یکجا نشینی اذیتشون میکنه.
    الحق که ننه خودته! 
    پاسخ:
    نوه کو ندارد نشان از ننه
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • :-)) ان شاالله حالشون خوب میشه.
    من عاشق پدربزرگ و مادربزرگ هام با رابطه عاطفی قشنگشون:-))
    پاسخ:
    درجه یکن
  • آفتابگردون ...
  • غربزده 
    پاسخ:
    ب ر ب ب ع
    احتمالا پدر بزرگ تو جوانی‌اش زیاد شلوغ کرده و فقط مادر بزرگ خبر داره:)))
    خدا سلامتی بده ایشالا
    پاسخ:
    در هاله‌ای از ابهامه :)))
  • آفتابگردون ...
  • آینه 
  • حسین مداحی
  • غم انگیزه. پیرمرد خوبیه. براش دعا میکنم
    پاسخ:
    اصن منتظر دعای تو بودیم.
    وبلاگتون عالیه
    همه آدم هایی که توی زندگی ما فکر می کنیم از این ها خوب تر نیست ته ته دلشون اسراری دارن .. وجدانی دارن و خودشون می دونن که چه کردن ..
    از طرفی این یه رسمه که همیشه وقتی که کسی مریضه و میگه در حال مردنم همه میگن استغفار کن .. معنیش این نیست که اون طرف گناهکاره ... استغفار کردن همیشه معنی مجرم بودن نمیده.
    گاهی وقت ها آدم واقعا نمی دونه کاری که کرده درست بوده .. استغفار از کاری که از نادانی بلند شده باشه .
    استغفار برای کارهایی که آدم فقط خودش می دونه کرده ..
    ما انسان کامل نیستیم و همیشه خطا داریم .. همیشه ...
    همیشه ناخواسته دل شکستیم و فکر کردیم لابد درسته .
    منظورم پدربزرگ شما نیست ولی در کل میگم همیشه استغفار کردن زشت نیست .
    پاسخ:
    یه شوخی ساده بود.
    پدربزرگ من هم دقیقا همین حالت رو دارن؛  شاید بخاطر این که فکر می کنن اونطوری که باید زندگی نکردن و از نظر خودشون وقتی هم باقی نمونده اینقدر بی تابی می کنن 🤔
    ممکنه منظور مادربزرگتون هم این بوده که از زدن این ها استغفار کنن؛ یعنی مثلا حاجی استغفار کن، این حرفا چه معنی داره، سایه تون رو سر ما مستدام ((:

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی