ارزش متقابل
ارزش تو لغتنامه به معنای بها و شایستگی و قدر آمده. یعنی همهی ما آدمها به اندازهای بها، ارزش، قدر و شایستگی داریم که خب این مقدار متناسب با شخصیت، تفکرات و عقاید، رفتار و خانواده، ثروت و سواد، شعور و فرهنگ توسط بقیهی آدم ها مقدار سنجی میشه. پس همهی ما ارزش خودمان رو داریم و بقیه هم با مقدار متغیر واسمون ارزش دارن. حالا این وسط یه مسئلهای هست به اسمِ ارتباط. یعنی آدم ها با مقدار ارزش های متفاوت با هم ارتباط برقرار میکنن. یه عده با هم دوست و رفیق میشن، یه عده عاشق هم میشن، یه عده همکار و عدهای هم ناخواسته خانواده. این روابط بطور متوازن و متقابل برقرار و جاری هستن تا وقتی که یه مشکلی پیش میاد. توازن و تقابل ارزشگذاری ها در روابط بهم میریزن. یکی از طرفین به اندازهی کافی بها، شایستگی و قدر طرف مقابلش رو نمیدانه! و آگاهانه و عامدانه کوتاهی و غفلت و بی تفاوتی میکنه! و طرف مقابل تمام سعی خودش رو میکنه تا این توازن برقرار بشه و موفق نمیشه! چون این ترازو دو کفه داره! کفهی من و کفهی طرف یا طرفین مقابل من. من نمیتانم جور کفهی مقابل رابطهی مورد نظرم رو هم بکشم! اگه فکر میکنید این یادداشت قراره حالا حالا ها ادامه پیدا کنه، سخت در اشتباهید. چون پایان این یادداشت گره خورده به پایان اون رابطهی نامتوازن و یک طرفه! اون رابطه کارش تمامه! من واسه کسی که برای وقت و عمر، فکر و احساس، هزینه و رفاقتم ارزش قائل نشه، متقابلاً ارزشی قائل نمیشم! چرا؟! چون خودم رو دوست دارم! چون عزت نفسم رو دوست دارم و نمیذارم کسی تحقیرم کنه! چون زندگی و فکر آزادم رو دوست دارم و اجازه نمیدم چنین روابط و آدمهایی فکر و زندگیم رو مختل کنن! اگه اونا بها و شایستگی و قدر من رو نمیدانن، من خودم ارزش خودم رو میدانم و براش احترام قائلم و اجازه نمیدم بقیه خدشه دارش کنن! چرا؟! خا من خودم رو دوست دارم.
تِمام!
- ۹۷/۰۳/۱۳