استرسِ بارانزا
هوای شهرمان چند باره بارانی شده؛ دلیلِ اینکه از لفظِ چند باره استفاده میکنم را یحتمل فقط اهالی شمال میدانند. چون باران با آسمان و ابرهای شمال میانهی خوبی دارد و رفیقِ گرمابه و گلستانِ هماند؛ رفیقِ گرمابه و گلستان هم یک یا دوبار به دیدارِ رفیقش نمیآید! سرمای استخوان سوزِ زمستان یا گرمای چلهی تابستان برایش توفیری نمیکند! او باید به دیدار رفیقش بیاید و چند قطرهای هم که شده، طراوت و تازگی میهمانش کند! ولی مسئلهی من مختصِ شمال کشور نیست؛ غرض از قلمرانیِ این متنِ خیس، چیزِ دیگریست. استرس اکثر مواقع خوشایند نیست؛ گاهی باعث میشود چپ و راستت را تشخیص ندهی و پیشانیات خیس شود؛ گاهی هم سبب میشود لال شوی و زبانت کویر! ولی هستند استرسهایی که خوشایند نیستند، ولی منتج به اتفاقی شیرین و جذاب میشوند و سبب میشوند تلخیِ ناخوشایندیِ قبلشان، در حلاوت و شیرینیِ نتیجهشان گم شود. امشب که باران بارید، یادِ دو نوع استرسِ شیرین و دوست داشتنیام افتادم که ریشه در خاطراتِ نه چندان دورِ زندگیام دارند؛ زمانی که لباسِ فرمِ شبیه به رانندههای شرکت اتوبوسرانیِ واحدم را به تن کرده و کولهپشتی به کت و کول، روانهی مدرسه میشدم. یادش بخیر! انسان روز به روز، پلک به پلک، به سمتِ دغدغه ها و مشغلههای ذهنیِ وسیع تر و پیچیده تر حرکت میکند، که هر کدام تواناییِ سفید کردنِ چندین تار موی آدم را دارند! کافیست به آنها پَر و بال داده و با ناخونک زدن بهشان تغدیهشان کنی! جوری مانند ویروس تکثیر شوند که به خودت که بیایی و نگاهی به شخصِ حاضر در آیینه بیندازی، شمارِ موهای سفیدش، از حساب خارج شده است! امشب یادِ دغدغه و مشغلههای ذهنیِ دوران مدرسهام افتادم؛ که گره خورده بود به چاق سلامتیِ باران و ابر و آسمان. یادِ شب هایی که چشمانم زنجیر میشدند به آسمان و گوشم در بندِ اخبارِ هواشناسی بود، مغزم هم درگیر و دارِ معادلات و احتمالات فردا که" باران میاد؟! خدا کنه نیاد! یه وقت نیاد! ای بابا اگه بیاد خیلی ضد حاله که پسر! ولی اگه نیاد چه حالی بده! اگه بیاد و قطع بشه، ولی زمین خیس باشه چی؟! اجازه میدن یا نمیدن؟! " و کلی حرف و حدیث که ذهنم را مشغول میساخت. یعنی تمامِ دغدغه و استرس و مشغلهی ذهنی من و خیلی از من ها، در آن زمان همینها بود و این شب های بارانی، عجیب هوس آن استرسِ بارانزا را کردهام. من از استرس بیزارم، ولی عاشق آن استرسِ شبانهای بودم که خلاصه میشد در دو موضوع: زنگِ ورزش، اردوی جنگل!
- ۹۷/۰۲/۰۹
یه بارَکی وقتی بارید که مردم وقت نشاشونه :|
خدایی بارون با کشاورزا مسئله داره :|